ایجاد جامعهای مظنون: جنبه ترسناک دولت پلیسی تکنولوژیک
جان دبیلو.وایتهد
29/10/2018
تمام فیلم های علمی تخیلی که تاکنون دیدهایم و خبر از آیندهای تیره و تار میدادند، به ناگهان در این مقطع در یک سهگانه خطرناک شامل علم و فناوری، کسب و کارهای بزرگ و دولت در حال رسیدن به یکدیگر هستند.
گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس:
امروزه برای همه ما روشن است که برادر بزرگ همواره در حال تماشای ماست.
متاسفانه به لطف تلاشهای جاری دولت برای ساخت پایگاه دادههای عظیم با استفاده از فناوریهای در حال ظهور نظارتی، دی ان ای و بیومتریک، کار به جایی رسیده است که برادر بزرگ (و شرکای جرم شرکتیاش) حتی بیش از پیش دلهرهآور، فراگیر و همه جا حاضر شده است.
در واقع تمام فیلم های علمی تخیلی که خبر از آیندهای تیره و تار میدادند (و در این مورد تمام فیلمهای ترسناکی) که تاکنون دیدهایم، به ناگهان در این مقطع در یک سهگانه خطرناک شامل علم و فناوری، کسب و کارهای بزرگ و دولت در حال رسیدن به یکدیگر هستند؛ دولتی که میخواهد ناظر بر همه چیز، همهچیزدان و قدرتمند کل باشد؛ اما این کار بدون کمک شهروندان امکانپذیر نیست.
آمریکاییان به طور روزمره در حال واسپاری (در بسیاری موارد داوطلبانه) محرمانهترین ریزهکاری های مربوط به اینکه که هستند - آرایش زیستی، نقشههای ژنتیک و بیومتریک خود (مشخصههای چهره و ساختار بدن، اثر انگشت، اسکن عنبیه و غیره) - از طریق گشت و گذار در یک جهان تکنولوژیک هستند که همواره توانمندتر میشود.
همانطور که آنا میر روزنامهنگار اشاره میکند «اسکنرهای اثرانگشت، اسکنرهای چشم و تشخیص صدا دیگر شیوههای امنیتی مختص فیلم های جاسوسی پر از تجهیزات پیشرفته تکنولوژیک نیستند.» هماکنون میلیونها گوشی همراه، بانک و مشتری، سرمایهگذاری این فناوریها را در سرانگشتانشان دارند. شواب از فناوری تشخیص صدا استفاده میکند، اپل از اثرانگشت استفاده میکند، ولز فارگو چشمها را اسکن می کند و دیگر شرکتها در حال ساخت فناوری رهگیری ضربان قلب یا فناوری گریپ برای تایید هویت کاربر هستند. اینکه آیا فناوری بیومتریک شکوفا خواهد شد یا شاهد زوال خواهد بود، نه تنها به امنیت این فناوری بلکه به این بستگی دارد که آیا سیستم قضایی آمریکا حفاظتهای قانونی لازم را برای حریم خصوصی مصرفکنندگان این فناوری و شرکتهایی که روی توسعه آن سرمایهگذاری میکنند به عمل خواهد آورد یا خیر. در حال حاضر هیچ قانون فدرالی در این باره وجود ندارد و تنها یک ایالت است که دارای قانون حفاظت دربرابر اطلاعات بیومتریک است.
از این رو دادگاهها کار اندکی در جهت محافظت از حقوق ما در مقابل فناوریها و برنامههای دولت که احترام ناچیزی به حفظ حریم خصوصی یا آزادی ما میگذارند انجام دادهاند.
راههای گوناگونی را که دولت و عوامل مشکوک آن از طریق آنها به ردگیری، شکار، تعقیب و فضولی در زندگی ما میپردازند در نظر بگیرید.
دولت با نظارت بر ارتباطات خطوط تلفن ثابت و تلفن همراهتان میفهمد که چه میگویید.
دولت با ذخیره کردن تمام ایمیلهایتان و باز کردن ایمیلها و خواندن پستهای فیس بوکی و پیامهای متنیتان میفهمد که چه مینویسید.
دولت با نظارت بر تحرکات شما با استفاده از رادارهای لایسنس پلیت، دوربینهای نظارتی و دیگر وسایل ردگیری میفهمد کجا میروید
دولت با زیر و رو کردن تمام جزییات زندگیتان – آنچه را که میخوانید، مکانهایی که میروید، اینکه چه میگویید- میتواند پیشبینی کند که چه خواهید کرد.
با نقشهکشی سیناپسهای مغزتان دانشمندان – و نهایتا خود دولت - به زودی از آنچه که به خاطر میسپارید آگاه خواهند شد.
با نقشهکشی مشخصات بیومتریک شما - پرینت چهره - و دستهبندی اطلاعات در یک بانک دادههای دولتی عظیم که با اشتراکگذاری آن در دسترس سازمانهای بروکراتیک، پلیس و ارتش قرار دارد، دولت میتواند با استفاده از نرمافزار تشخیص چهره شما (و هر شخص دیگری که در کشور زندگی می کند) شناسایی کند و هر جا که بروید تحرکاتتان را ردگیری کند.
و به زودی با دسترسی به دی ان ای شما، دولت هر چیز دیگر مربوط به شما را که تا پیش از آن نمیدانسته خواهد فهمید: شجره خانوادگیتان، نسبشناسی خانوادگیتان، اینکه چه ظاهری دارید، پیشینه سلامتی شما، اینکه به دنبال کردن فرامین تمایل دارید یا راه خود را میروید و از این قبیل.
البته هیچ یک از این فناوری ها کاملا ایمن نیستند. هیچ یک از آنها در برابر دستکاری، هک کردن یا سوگیری کاربران خود مصون نیستند.
به این ترتیب شما به ابزاری سهل و آسان در دست عوامل دولتی تبدیل شدهاید تا الزامات حریم خصوصی مصرح در قانون اساسی و ممنوعیتهای آن علیه جستجوها و ضبطهای غیرقانونی کان لم یکن شود.
در نتیجه در مواجهه با شواهد دی ان ای که ما را به یک صحنه جرم مرتبط میکند، فناوری حس کردن رفتار که درجه حرارت بدن و تیکهای چهره را به عنوان مظنون تفسیر میکند و وسایل نظارتی دولت که مشخصات بیومتریک ما را کنترل میکنند، لایسنس پلیتها و اطلاعات دی ان ای ما را در مقایسه با یک بانک داده همواره در حال ازدیاد از جنایات حل نشده و مجرمان بالقوه کنترل میکنند تا دیگر «بیگناه نیستیم تا خلاف آن ثابت شود.» معنا نداشته باشد.
هر چه میگذرد این گزاره بیشتر حاکم میشود که همه ما گناهکاریم تا بی گناهیمان ثابت شود و همزمان دولت - بیآنکه بتوان پرسشی کرد- در حال تهیه و استفاده از مشخصات بیومتریک و دی ان ای ما برای شناسایی افراد و «حل» جرایم و روشن شدن آنهاست.
در واقع اکنون سالهاست که اف بی آی و وزارت دادگستری در حال توطئه برای کسب قدرت تقریبا نامحدود و کنترل بر اطلاعات بیومتریک گردآوری شده از افرادی هستند که قانون حکم کرده و میلیونها تن از آنان هرگز به جرمی متهم نشدهاند.
بانک دادههای «شناسایی نسل بعد» اف بی آی از این سوابق مجرمانه پا را فراتر گذاشته است. این برنامهای یک میلیارد دلاری است که هدف آن گسترش وسیع پایگاه دادههای شناسایی هویت دولت از طریق افزودن یک سیستم اثرانگشت به انبار دادههای عظیم از اسکنهای عنبیه، عکسهای قابل جستجو با فناوری تشخیص چهره، کف دستها و تمهیداتی برای تشخیص طرز حرف زدن در مکالمات صوتی به همراه سوابق اثرانگشت، جای زخمها و خالکوبیهاست.
پایگاه دادههای شناسایی نسل بعد اف بی آی، یک بانک دادههای بیومتریک عظیم است که حاوی بیش از 100 میلیون اثر انگشت و 45 میلیون عکس چهره است که از منابع مختلف گردآوری شدهاند، از تصاویر مظنونان جرایم و محکومین زندانها گرفته تا مددکاران مراقبهای درمانی و متقاضیان ویزا، از جمله میلیونها نفری که هرگز مرتکب یا حتی متهم به جرمی نشدهاند.
به عبارت دیگر شهروندان بیگناه آمریکایی هم اکنون به طور خودکار در یک پایگاه دادههای مختص مظنونین جای داده میشوند.
مدتهای طولانی است که دولت ملزم شده که دست کم ممنوعیتهای اصولی را در این مورد وضع کند که چه وقت، کجا و چگونه میشود به مشخصههای بیومتریک و دی ان ای یک نفر دست یافت و از آنها علیه خودشان استفاده کرد، اما این قضیه دیگر موضوعیت ندارد.
هم اکنون اطلاعات لازم از طریق رویههای جاری مختلف جمعآوری میشود و در این میان پلیس به عنوان گردآوریکننده اصلی مشخصات بیومتریک برای مسائل پیشپاافتادهای چون یک تخلف ساده در اسبابکشی خانه تبدیل شده است. دادگاههای کشور نیز هم اکنون نیز نقش خود را در «ساخت» این پایگاه دادهها بازی میکنند و به عنوان یک پیگردکننده، کسب اطلاعات بیومتریک را برای محکومیتهای خفیفتر الزامی می کنند و البته استفاده از مشخصات بیومتریک یک نفر را بری دسترسی به هر چیزی از حسابهای بانکی گرفته تا تلفن های همراه بسیار سادهتر کرده است.
ما کار دولت را برای هدف گرفتن، شناسایی و ردگیری خودمان - مرده یا زنده- بسیار آسانتر کردهایم. برای مثال در مارس 2018 پلیس فلوریدا در خانهای که مراسم ترحیم در آن جریان داشت حضور یافت و درخواست کرد تا جنازه لینوس اف.فیلیپ 30 ساله را مشاهده کند و کوشید برای باز کردن گوشی همراه متوفی با استفاده از اثرانگشت بیومتریک او استفاده کند. (بعدا معلوم شد باز کردن گوشی های همراه مردگان با استفاده از اثرانگشت آنها اکنون به کاری نسبتا رایج برای پلیس تبدیل شده است.)
در سال 2016 وزارت دادگستری با صدور مجوز به پلیس اجازه داد تا وارد یک اقامتگاه در کالیفرنیا شود و تمام کسانی را که در آنجا حضور داشتند مجبور به باز کردن گوشیهای همراهشان با استفاده از اطلاعات بیومتریک خود کنند.
دو سال قبلتر در سال 2014 یک دادگاه در ویرجینیا استفاده از اثر انگشت مظنونان جنایی را برای بازکردن گوشی همراهشان قانونی اعلام کرد.
در سال 2015 دیوان عالی آمریکا با صدور حکمی در مورد یک پرونده، اساسا حکم کرد که افراد وقتی موضوع دی ان ای آنها به میان میآید واجد حق حریم خصوصی نمیشوند.
متاسفانه هر چه میگذرد ما خود را بیشتر در این وضعیت اجتنابناپذیر میبینیم که فناوریهایی که ما را مورد نظارت، مدیریت، محکوم و کنترل شدن قرار میدهند، تنها به دولت و حکام شرکتی ما پاسخگو هستند.
این واقعیتی غریبتر از خیال است که هرروزه بر ما تحمیل میشود. بنیانگذاران آمریکا به سختی میتوانستند جهانی را تصور کنند که در آن ما به محافظت در برابر تخلفهای گسترده دولت از حریم خصوصی خود در سطحی سلولی نیازمند خواهیم شد.
باید گفت به جایی رسیدهایم که فناوری هم از شناخت ما از خودمان و هم از توانایی ما برای مدیریت مناسب پیامدهای لجام برداشتن از آن علیه جمعیتی غیرمظنون پیشی گرفته است.
نویسنده: جان دبیلو.وایتهد (John W. Whitehead) موسس و رئیس انستیتو راترفورد
منبع yon.ir/sYEiu:
.
جان دبیلو.وایتهد
29/10/2018
تمام فیلم های علمی تخیلی که تاکنون دیدهایم و خبر از آیندهای تیره و تار میدادند، به ناگهان در این مقطع در یک سهگانه خطرناک شامل علم و فناوری، کسب و کارهای بزرگ و دولت در حال رسیدن به یکدیگر هستند.
گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس:
امروزه برای همه ما روشن است که برادر بزرگ همواره در حال تماشای ماست.
متاسفانه به لطف تلاشهای جاری دولت برای ساخت پایگاه دادههای عظیم با استفاده از فناوریهای در حال ظهور نظارتی، دی ان ای و بیومتریک، کار به جایی رسیده است که برادر بزرگ (و شرکای جرم شرکتیاش) حتی بیش از پیش دلهرهآور، فراگیر و همه جا حاضر شده است.
در واقع تمام فیلم های علمی تخیلی که خبر از آیندهای تیره و تار میدادند (و در این مورد تمام فیلمهای ترسناکی) که تاکنون دیدهایم، به ناگهان در این مقطع در یک سهگانه خطرناک شامل علم و فناوری، کسب و کارهای بزرگ و دولت در حال رسیدن به یکدیگر هستند؛ دولتی که میخواهد ناظر بر همه چیز، همهچیزدان و قدرتمند کل باشد؛ اما این کار بدون کمک شهروندان امکانپذیر نیست.
آمریکاییان به طور روزمره در حال واسپاری (در بسیاری موارد داوطلبانه) محرمانهترین ریزهکاری های مربوط به اینکه که هستند - آرایش زیستی، نقشههای ژنتیک و بیومتریک خود (مشخصههای چهره و ساختار بدن، اثر انگشت، اسکن عنبیه و غیره) - از طریق گشت و گذار در یک جهان تکنولوژیک هستند که همواره توانمندتر میشود.
همانطور که آنا میر روزنامهنگار اشاره میکند «اسکنرهای اثرانگشت، اسکنرهای چشم و تشخیص صدا دیگر شیوههای امنیتی مختص فیلم های جاسوسی پر از تجهیزات پیشرفته تکنولوژیک نیستند.» هماکنون میلیونها گوشی همراه، بانک و مشتری، سرمایهگذاری این فناوریها را در سرانگشتانشان دارند. شواب از فناوری تشخیص صدا استفاده میکند، اپل از اثرانگشت استفاده میکند، ولز فارگو چشمها را اسکن می کند و دیگر شرکتها در حال ساخت فناوری رهگیری ضربان قلب یا فناوری گریپ برای تایید هویت کاربر هستند. اینکه آیا فناوری بیومتریک شکوفا خواهد شد یا شاهد زوال خواهد بود، نه تنها به امنیت این فناوری بلکه به این بستگی دارد که آیا سیستم قضایی آمریکا حفاظتهای قانونی لازم را برای حریم خصوصی مصرفکنندگان این فناوری و شرکتهایی که روی توسعه آن سرمایهگذاری میکنند به عمل خواهد آورد یا خیر. در حال حاضر هیچ قانون فدرالی در این باره وجود ندارد و تنها یک ایالت است که دارای قانون حفاظت دربرابر اطلاعات بیومتریک است.
از این رو دادگاهها کار اندکی در جهت محافظت از حقوق ما در مقابل فناوریها و برنامههای دولت که احترام ناچیزی به حفظ حریم خصوصی یا آزادی ما میگذارند انجام دادهاند.
راههای گوناگونی را که دولت و عوامل مشکوک آن از طریق آنها به ردگیری، شکار، تعقیب و فضولی در زندگی ما میپردازند در نظر بگیرید.
دولت با نظارت بر ارتباطات خطوط تلفن ثابت و تلفن همراهتان میفهمد که چه میگویید.
دولت با ذخیره کردن تمام ایمیلهایتان و باز کردن ایمیلها و خواندن پستهای فیس بوکی و پیامهای متنیتان میفهمد که چه مینویسید.
دولت با نظارت بر تحرکات شما با استفاده از رادارهای لایسنس پلیت، دوربینهای نظارتی و دیگر وسایل ردگیری میفهمد کجا میروید
دولت با زیر و رو کردن تمام جزییات زندگیتان – آنچه را که میخوانید، مکانهایی که میروید، اینکه چه میگویید- میتواند پیشبینی کند که چه خواهید کرد.
با نقشهکشی سیناپسهای مغزتان دانشمندان – و نهایتا خود دولت - به زودی از آنچه که به خاطر میسپارید آگاه خواهند شد.
با نقشهکشی مشخصات بیومتریک شما - پرینت چهره - و دستهبندی اطلاعات در یک بانک دادههای دولتی عظیم که با اشتراکگذاری آن در دسترس سازمانهای بروکراتیک، پلیس و ارتش قرار دارد، دولت میتواند با استفاده از نرمافزار تشخیص چهره شما (و هر شخص دیگری که در کشور زندگی می کند) شناسایی کند و هر جا که بروید تحرکاتتان را ردگیری کند.
و به زودی با دسترسی به دی ان ای شما، دولت هر چیز دیگر مربوط به شما را که تا پیش از آن نمیدانسته خواهد فهمید: شجره خانوادگیتان، نسبشناسی خانوادگیتان، اینکه چه ظاهری دارید، پیشینه سلامتی شما، اینکه به دنبال کردن فرامین تمایل دارید یا راه خود را میروید و از این قبیل.
البته هیچ یک از این فناوری ها کاملا ایمن نیستند. هیچ یک از آنها در برابر دستکاری، هک کردن یا سوگیری کاربران خود مصون نیستند.
به این ترتیب شما به ابزاری سهل و آسان در دست عوامل دولتی تبدیل شدهاید تا الزامات حریم خصوصی مصرح در قانون اساسی و ممنوعیتهای آن علیه جستجوها و ضبطهای غیرقانونی کان لم یکن شود.
در نتیجه در مواجهه با شواهد دی ان ای که ما را به یک صحنه جرم مرتبط میکند، فناوری حس کردن رفتار که درجه حرارت بدن و تیکهای چهره را به عنوان مظنون تفسیر میکند و وسایل نظارتی دولت که مشخصات بیومتریک ما را کنترل میکنند، لایسنس پلیتها و اطلاعات دی ان ای ما را در مقایسه با یک بانک داده همواره در حال ازدیاد از جنایات حل نشده و مجرمان بالقوه کنترل میکنند تا دیگر «بیگناه نیستیم تا خلاف آن ثابت شود.» معنا نداشته باشد.
هر چه میگذرد این گزاره بیشتر حاکم میشود که همه ما گناهکاریم تا بی گناهیمان ثابت شود و همزمان دولت - بیآنکه بتوان پرسشی کرد- در حال تهیه و استفاده از مشخصات بیومتریک و دی ان ای ما برای شناسایی افراد و «حل» جرایم و روشن شدن آنهاست.
در واقع اکنون سالهاست که اف بی آی و وزارت دادگستری در حال توطئه برای کسب قدرت تقریبا نامحدود و کنترل بر اطلاعات بیومتریک گردآوری شده از افرادی هستند که قانون حکم کرده و میلیونها تن از آنان هرگز به جرمی متهم نشدهاند.
بانک دادههای «شناسایی نسل بعد» اف بی آی از این سوابق مجرمانه پا را فراتر گذاشته است. این برنامهای یک میلیارد دلاری است که هدف آن گسترش وسیع پایگاه دادههای شناسایی هویت دولت از طریق افزودن یک سیستم اثرانگشت به انبار دادههای عظیم از اسکنهای عنبیه، عکسهای قابل جستجو با فناوری تشخیص چهره، کف دستها و تمهیداتی برای تشخیص طرز حرف زدن در مکالمات صوتی به همراه سوابق اثرانگشت، جای زخمها و خالکوبیهاست.
پایگاه دادههای شناسایی نسل بعد اف بی آی، یک بانک دادههای بیومتریک عظیم است که حاوی بیش از 100 میلیون اثر انگشت و 45 میلیون عکس چهره است که از منابع مختلف گردآوری شدهاند، از تصاویر مظنونان جرایم و محکومین زندانها گرفته تا مددکاران مراقبهای درمانی و متقاضیان ویزا، از جمله میلیونها نفری که هرگز مرتکب یا حتی متهم به جرمی نشدهاند.
به عبارت دیگر شهروندان بیگناه آمریکایی هم اکنون به طور خودکار در یک پایگاه دادههای مختص مظنونین جای داده میشوند.
مدتهای طولانی است که دولت ملزم شده که دست کم ممنوعیتهای اصولی را در این مورد وضع کند که چه وقت، کجا و چگونه میشود به مشخصههای بیومتریک و دی ان ای یک نفر دست یافت و از آنها علیه خودشان استفاده کرد، اما این قضیه دیگر موضوعیت ندارد.
هم اکنون اطلاعات لازم از طریق رویههای جاری مختلف جمعآوری میشود و در این میان پلیس به عنوان گردآوریکننده اصلی مشخصات بیومتریک برای مسائل پیشپاافتادهای چون یک تخلف ساده در اسبابکشی خانه تبدیل شده است. دادگاههای کشور نیز هم اکنون نیز نقش خود را در «ساخت» این پایگاه دادهها بازی میکنند و به عنوان یک پیگردکننده، کسب اطلاعات بیومتریک را برای محکومیتهای خفیفتر الزامی می کنند و البته استفاده از مشخصات بیومتریک یک نفر را بری دسترسی به هر چیزی از حسابهای بانکی گرفته تا تلفن های همراه بسیار سادهتر کرده است.
ما کار دولت را برای هدف گرفتن، شناسایی و ردگیری خودمان - مرده یا زنده- بسیار آسانتر کردهایم. برای مثال در مارس 2018 پلیس فلوریدا در خانهای که مراسم ترحیم در آن جریان داشت حضور یافت و درخواست کرد تا جنازه لینوس اف.فیلیپ 30 ساله را مشاهده کند و کوشید برای باز کردن گوشی همراه متوفی با استفاده از اثرانگشت بیومتریک او استفاده کند. (بعدا معلوم شد باز کردن گوشی های همراه مردگان با استفاده از اثرانگشت آنها اکنون به کاری نسبتا رایج برای پلیس تبدیل شده است.)
در سال 2016 وزارت دادگستری با صدور مجوز به پلیس اجازه داد تا وارد یک اقامتگاه در کالیفرنیا شود و تمام کسانی را که در آنجا حضور داشتند مجبور به باز کردن گوشیهای همراهشان با استفاده از اطلاعات بیومتریک خود کنند.
دو سال قبلتر در سال 2014 یک دادگاه در ویرجینیا استفاده از اثر انگشت مظنونان جنایی را برای بازکردن گوشی همراهشان قانونی اعلام کرد.
در سال 2015 دیوان عالی آمریکا با صدور حکمی در مورد یک پرونده، اساسا حکم کرد که افراد وقتی موضوع دی ان ای آنها به میان میآید واجد حق حریم خصوصی نمیشوند.
متاسفانه هر چه میگذرد ما خود را بیشتر در این وضعیت اجتنابناپذیر میبینیم که فناوریهایی که ما را مورد نظارت، مدیریت، محکوم و کنترل شدن قرار میدهند، تنها به دولت و حکام شرکتی ما پاسخگو هستند.
این واقعیتی غریبتر از خیال است که هرروزه بر ما تحمیل میشود. بنیانگذاران آمریکا به سختی میتوانستند جهانی را تصور کنند که در آن ما به محافظت در برابر تخلفهای گسترده دولت از حریم خصوصی خود در سطحی سلولی نیازمند خواهیم شد.
باید گفت به جایی رسیدهایم که فناوری هم از شناخت ما از خودمان و هم از توانایی ما برای مدیریت مناسب پیامدهای لجام برداشتن از آن علیه جمعیتی غیرمظنون پیشی گرفته است.
نویسنده: جان دبیلو.وایتهد (John W. Whitehead) موسس و رئیس انستیتو راترفورد
منبع yon.ir/sYEiu:
.
واکنش ترامپ به فشار کنگره درباره خاشقجی: برای اتفاقاتی که در ایران میافتد به عربستان نیاز داریم
سایت فارسی رادیو آمریکا
۲۵ مهر ۱۳۹۷
https://ir.voanews.com/a/trump/4617472.html
در ادامه واکنش ها به ماجرای جمال خاشقجی، روزنامه نگار سعودی، دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا گفت نمی خواهد از عربستان سعودی دور شود.
به گزارش رویترز، رئیس جمهوری آمریکا در مصاحبه با شبکه فاکس، فشارهای قانونگذاران هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات برای واکنش محکم به ماجرای ناپدید شدن خاشقجی را رد کرد.
او به شبکه فاکس گفت: «ما عربستان را برای مبارزه با تروریسم و همه اتفاقهایی که در ایران و مناطق دیگر می افتد نیاز داریم.»
دونالد ترامپ در عین حال ابراز امیدواری کرد که خاندان سلطنتی عربستان در ماجرای ناپدید شدن جمال خاشقجی دست نداشته باشد.
دونالد ترامپ ابراز امیدواری کرد که سرنوشت خاشقجی معلوم شود و گفت اصل موضوع تا آخر پیگیری خواهد شد. او گفت: «امیدوارم پادشاه و ولیعهد (عربستان) از این ماجرا بیخبر بوده باشند.»
پیشتر دونالد ترامپ گمانه زنی کرده بود که شاید «قاتلان خودسر» جمال خاشقجی را کشته باشند.
جمال خاشقجی، روزنامه نگار منتقد سعودی مقیم آمریکا، آخرین بار ۲ اکتبر و در حین ورود به کنسولگری عربستان در استانبول دیده شد.
رسانه ها به نقل از منابع ترکیه می گویند تیمی از عربستان، او را در کنسولگری این کشور در استانبول به قتل رساند و جسدش را تکه تکه کرد.
ارتباط سکس و رفتار خشونت آمیز
لینک
متخصصان ماهیت غیرعادی ارتباط بین سکس و رفتار خشونت آمیز را کشف کردند.
به گزارش اسپوتنیک به نقل از مجله «ماهیت علم اعصاب» ارتباط سکس و رفتار خشونت آمیز در سطح مغز فقط در بین موحودات نر مشاهده شده است و چنین ارتباطی در بین موجودات ماده به ثبت نرسیده است.
دائوئی لین از دانشگاه نیویورک در این خصوص گفت:تقریبا 90 درصد پژوهش ها که به رفتار خشونت آمیز اختصاص داشته اند در رابطه با موجودات نر انجام شده است و در رابطه با موجودات ماده کمتر چیزی در این رابطه مشخص شده است. آن سلول های مغز که کشش به رابطه جنسی و خشونت را کنترل می کنند در بین موجودات ماده در قسمت های مختلف هیپوتالاموس قرار دارند. اما در بین موجودات نر، این سلول ها قاطی شده و می توانند هر دو کار را انجام بدهند.
موجودات نر در بین تقریبا تمام پستانداران بطورکلی بیش از موجودات ماده از نظر سکس و رفتار خشونت آمیز فعال هستند. به عقیده متخصصان این امر نه فقط با سطح متفاوت هورمون های جنسی، بلکه با ساختار مغز در مرد و زن مرتبط است.
این نوع تفاوت از کجا نشأت گرفته است؟ به عقیده متخصصان فرایند رابطه جنسی از نظر مرد و زن با هم متفاوت است. از مردها واکنش شدیدتری طلب می شود که به رفتار خشونت آمیز شباهت دارد، در حالی که زن ها باید صاف و ساده خود را بیحرکت و غیر فعال نشان بدهند تا «وظیفه همسری» را بخوبی انجام بدهند.
از اینرو تمام جنایات مرتبط با رابطه جنسی-تجاوز- اکثرا توسط مردان انجام می شود.
متخصصان ماهیت غیرعادی ارتباط بین سکس و رفتار خشونت آمیز را کشف کردند.
به گزارش اسپوتنیک به نقل از مجله «ماهیت علم اعصاب» ارتباط سکس و رفتار خشونت آمیز در سطح مغز فقط در بین موحودات نر مشاهده شده است و چنین ارتباطی در بین موجودات ماده به ثبت نرسیده است.
دائوئی لین از دانشگاه نیویورک در این خصوص گفت:تقریبا 90 درصد پژوهش ها که به رفتار خشونت آمیز اختصاص داشته اند در رابطه با موجودات نر انجام شده است و در رابطه با موجودات ماده کمتر چیزی در این رابطه مشخص شده است. آن سلول های مغز که کشش به رابطه جنسی و خشونت را کنترل می کنند در بین موجودات ماده در قسمت های مختلف هیپوتالاموس قرار دارند. اما در بین موجودات نر، این سلول ها قاطی شده و می توانند هر دو کار را انجام بدهند.
موجودات نر در بین تقریبا تمام پستانداران بطورکلی بیش از موجودات ماده از نظر سکس و رفتار خشونت آمیز فعال هستند. به عقیده متخصصان این امر نه فقط با سطح متفاوت هورمون های جنسی، بلکه با ساختار مغز در مرد و زن مرتبط است.
این نوع تفاوت از کجا نشأت گرفته است؟ به عقیده متخصصان فرایند رابطه جنسی از نظر مرد و زن با هم متفاوت است. از مردها واکنش شدیدتری طلب می شود که به رفتار خشونت آمیز شباهت دارد، در حالی که زن ها باید صاف و ساده خود را بیحرکت و غیر فعال نشان بدهند تا «وظیفه همسری» را بخوبی انجام بدهند.
از اینرو تمام جنایات مرتبط با رابطه جنسی-تجاوز- اکثرا توسط مردان انجام می شود.
نظرسنجی در روسیه: ژوزف استالین محبوبترین رهبر تاریخ روسیه
11:21 26.06.2017
در سایت به زبان فارسی "اسپوتنیک" مطلبی درج شده است که بر طبق یک نظر سنجی در بین سوال شوندگان، استالین محبوبترین رهبر و شخصیت تاریخ روسیه است و او نه تنها از پوتین بلکه از لنین و پوشکین و تولستوی نیز محبوبتر است. اصل مطلب را بخوانید:
نظرسنجی درباره میزان محبوبیت پوتین در قیاس با پوشکین
ولادیمیر پوتین رییس جمهور روسیه و الکساندر پوشکین شاعر معروف روس در جدول رتبه بندی معروف ترین چهره های تاریخ، با هم مقام دوم را کسب کردند.
به گزارش اسپوتنیک، روزنامه «ایزوستیا» به نقل از مرکز آمار و نظرسنجی لودا می نویسد: «طبق نتایج بدست آمده از این تحقیق، 34% مردم روسیه معتقدند که پوتین و پوشکین بانفوذترین چهره های تاریخ هستند. گفنی است که رییس جمهور برای اولین بار در بین سه رهبر محبوب دنیا قرار گرفت».
ژوزف استالین رهبر مردم اتحاد جماهیر شوروی با کسب 38% آراء مقام اول را کسب کرد، ولادیمیر پوتین و لنین مقام های دوم و سوم را به خود اختصاص دادند. گفتنی است که پطر کبیر با کسب 29% آراء، یوری گاگارین فضانورد روس با کسب 20% آراء، لف تولستوی نویسنده روس با 12% رای، گیورگی ژوکوف فرمانده ارتش با 12%، یکاترین دوم با 11% و میخاییل لرمانتوف شاعر پرآوازه روس با 11% آرا در این لیست وارد شدند. میخاییل گورباچوف در فهرست 20 چهره مبحوب قرار گرفت و تنها 6% رای کسب کرد.
این نظرسنجی با حضور 1600 نفر طی روزهای 7 تا 10 آوریل انجام گرفته است.
لینک اصل مطلب در سایت فارسی اسپوتنیک:
https://ir.sputniknews.com/world/201706262625142/
تاثیر کوروش بر توماس جفرسون و بنیانهای آمریکای مدرن
پویا زارعی کارشناس ارشد تاریخ دانشگاه سوربن پاریس
نوامبر 2017 - 14 آبان 1396
«به تو توصیه میکنم به طور منظم به درسآموزی از تاریخ و ادبیات در هر دو زبان [یونانی و لاتین] بپردازی. در یونانی اول از همه با" کوروشنامه" شروع کن.
این جملات بخشی از نامهای است که توماس جفرسون؛ نویسندهی پیشنویس اعلامیه استقلال، از پدران بنیانگذار آمریکا و سومین رئیسجمهور این کشور، به نوهاش فرانسیس اپس در قریب به دویست سال پیش نوشته است.
کتابی که وی به خواندنش توصیه میکند، کوروشنامه یا «در باب پرورش کوروش» اثر گزنفون، تاریخنگار یونانی قرن ۵ پیش از میلاد است که وی در آن به زندگی کوروش دوم، بنیانگذار سلسله هخامنشی، میپردازد.
جفرسون در نامهای دیگر به دوست ایتالیایی خود ،فیلیپ مازی، درخواست ترجمهای تازه از آن کتاب به زبان ایتالیایی میکند. وجود دستکم ۴ چاپ مختلف از کوروشنامه در کتابخانه شخصی جفرسون به ثبت رسیده است و جفرسون در یکی از آنها با خط خود دست به مقایسه ترجمه دو نسخه از کتاب زده است. اینکه چرا کوروش و کوروشنامه در جهان فکری توماس جفرسون برای تأسیس آمریکایی سکولار و دموکرات جایگاهی ویژه دارند به زمانه زندگی او و تلقی او از نظام سیاسی ایدهآل بازمیگردد
توماس جفرسون و سنت عصر روشنگری
توماس جفرسون، به عنوان یکی از بزرگترین چهرههای عصر روشنگری آمریکا، تابع سنت فیلسوفان سیاسی سرشناس زمانه خود بود. فیلسوفانی که
تلاش میکردند اندیشههای خود را بر آثار چهرههای شاخص یونان و روم باستان بنا کنند و از میان ماندهآثار پیشینیان مصالحی برای برپا ساختن نظامی نوین بیابند. از جمله آنان میتوان به هابز و ماکیاولی اشاره کرد.
لینک مطلب
حصار کشی در اطراف مقبره کوروش کبیر درست قبل ازمراسم بزرگداشت روز جهانی کوروش در پاسارگاد؛کلیپ
آیا مسئولان در جمهوری اسلامی،اشتباه نمی کنند؛دروغ نمی گویند؟

24-Oct-17
این مطلب در سایت "بازتاب" منتشر شده است و انتشار مجدد آن لزومآ به معنای تآیید آن سایت نیست بلکه از انجا که این مطلب حای نکات درستی است بازانتشار آن برای تآکید این مطلب است تا خوانندگان با ماهیت رهبران حکومت الله از زبان خودشان آشنا بشوند. البته همانطور که خوانندگان نیز پیشنهاد داده اند بهتر بود که تیتر آن این باشد: آيا در جمهوري اسلامي كسي كار درست انجام مي دهد يا كسي راست مي گويد ؟
در طول چند دهه گذشته،چند بار شنیده اید که یکی از مسئولان جمهوری اسلامی خود به زبان خود بگویند که اشتباه کرده اند؟ چند بار شنیده اید که بدون اما و اگر، مسئولیت یک ناکامی را بر عهده گرفته باشند؟چه زمانی شنیده اید که به خاطر در پیش گرفتن سیاستی، خود را ملامت کرده یا از سایرین عذر خواهی کرده باشند؟
در طول چند دهه گذشته،چند بار شنیده اید که یکی از مسئولان در جمهوری اسلامی، خود به زبان خود،بگویند که اشتباه کرده اند؟ چند بار شنیده اید که بدون اما و اگر، مسئولیت یک ناکامی را بر عهده گرفته باشند؟چه زمانی شنیده اید که به خاطر در پیش گرفتن سیاستی، خود را ملامت کرده یا از سایرین عذر خواهی کرده باشند؟
مثلا آیا شنیده اید که یک رئیس جمهور بیاید و بگوید در مساله یارانه نقدی من،اشتباه فکر می کردم و اشتباه اجرایش کردم؟ یا رئیس جمهور دیگری بگوید مثلا در مورد طرح تحول سلامت و هزینه های آن،اشتباه کرده است یا نظرش در مورد امریکا اشتباه بوده است؟آیا رئیس مجلسی تا کنون داشته ایم که بگوید مجلس تحت مدیریت او،در نظارت کوتاهی کرده است؟تا کنون بابت تصمیماتی که مجلسیان اخذ کرده اند و کشور را دچار اشکالات عمده کرده اند، فردی عذر خواهی کرده است؟آیا تا کنون پذیرفته ایم که حکمی اشتباه داده ایم یا فردی بی گناه را مجازات کرده ایم؟آیا مدیری تاثیر گذار را پیدا می کنید که بگوید در دوران مدیریتش،سرمایه گذاری مثلا بر روی صنعت خودروسازی اشتباه بوده است؟ یا بگوید چرا خودروسازی کشور، جایگاهی برای توصیه مقامات برای دوستان و آشنایان بوده است؟آیا جز این است که مقامات در ایران تا زمانی که بر مسند قدرت هستند،یکه تاز جلو می روندو اشتباهاشان صرفا پس از اینکه مدیر جدید می آید مشخص می شود، زمانی که بسیار برای اصلاح آن اشتباه دیر شده و مدیر جدید یا همان مسیر اشتباه را ادامه می دهد یا مسیری را از نو شروع می کند که هزینه آن، سالهایی است که بر این کشور رفته است؟
ادامه مطلب
24-Oct-17
این مطلب در سایت "بازتاب" منتشر شده است و انتشار مجدد آن لزومآ به معنای تآیید آن سایت نیست بلکه از انجا که این مطلب حای نکات درستی است بازانتشار آن برای تآکید این مطلب است تا خوانندگان با ماهیت رهبران حکومت الله از زبان خودشان آشنا بشوند. البته همانطور که خوانندگان نیز پیشنهاد داده اند بهتر بود که تیتر آن این باشد: آيا در جمهوري اسلامي كسي كار درست انجام مي دهد يا كسي راست مي گويد ؟
در طول چند دهه گذشته،چند بار شنیده اید که یکی از مسئولان جمهوری اسلامی خود به زبان خود بگویند که اشتباه کرده اند؟ چند بار شنیده اید که بدون اما و اگر، مسئولیت یک ناکامی را بر عهده گرفته باشند؟چه زمانی شنیده اید که به خاطر در پیش گرفتن سیاستی، خود را ملامت کرده یا از سایرین عذر خواهی کرده باشند؟
در طول چند دهه گذشته،چند بار شنیده اید که یکی از مسئولان در جمهوری اسلامی، خود به زبان خود،بگویند که اشتباه کرده اند؟ چند بار شنیده اید که بدون اما و اگر، مسئولیت یک ناکامی را بر عهده گرفته باشند؟چه زمانی شنیده اید که به خاطر در پیش گرفتن سیاستی، خود را ملامت کرده یا از سایرین عذر خواهی کرده باشند؟
مثلا آیا شنیده اید که یک رئیس جمهور بیاید و بگوید در مساله یارانه نقدی من،اشتباه فکر می کردم و اشتباه اجرایش کردم؟ یا رئیس جمهور دیگری بگوید مثلا در مورد طرح تحول سلامت و هزینه های آن،اشتباه کرده است یا نظرش در مورد امریکا اشتباه بوده است؟آیا رئیس مجلسی تا کنون داشته ایم که بگوید مجلس تحت مدیریت او،در نظارت کوتاهی کرده است؟تا کنون بابت تصمیماتی که مجلسیان اخذ کرده اند و کشور را دچار اشکالات عمده کرده اند، فردی عذر خواهی کرده است؟آیا تا کنون پذیرفته ایم که حکمی اشتباه داده ایم یا فردی بی گناه را مجازات کرده ایم؟آیا مدیری تاثیر گذار را پیدا می کنید که بگوید در دوران مدیریتش،سرمایه گذاری مثلا بر روی صنعت خودروسازی اشتباه بوده است؟ یا بگوید چرا خودروسازی کشور، جایگاهی برای توصیه مقامات برای دوستان و آشنایان بوده است؟آیا جز این است که مقامات در ایران تا زمانی که بر مسند قدرت هستند،یکه تاز جلو می روندو اشتباهاشان صرفا پس از اینکه مدیر جدید می آید مشخص می شود، زمانی که بسیار برای اصلاح آن اشتباه دیر شده و مدیر جدید یا همان مسیر اشتباه را ادامه می دهد یا مسیری را از نو شروع می کند که هزینه آن، سالهایی است که بر این کشور رفته است؟
ادامه مطلب

کاندوم های آلمانی منبع تامین پولی انقلاب روسیه شدند
به گزارش اسپوتنیک، "نیو یورک تایمز" چاپ آمریکا مقاله ای به قلم نویسنده "کاترین مریدیل" تحت همین عنوان را منتشر کرد
وی می نویسد: ولادیمیرایلیچ لنین شخصیت پاکدامن بود و در امور بازرگانی دوران جنگ جهانی اول و دسته های قاچاقی آن زمان ارتباط نداشت و وارد کارهای جنایی نمی شد. ولی در سال 1917 جنایتکاری و احتکار در فعالیت های انقلابی به وی کمک کرد. وی بخش چشمگیر پول های لازم برای تدارک مقدمات انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر را از طریق شرکتی دریافت می کرد که دارو، مداد های گرافیتی و کاندوم های آلمانی می فروخت
ادامه مطلب
به گزارش اسپوتنیک، "نیو یورک تایمز" چاپ آمریکا مقاله ای به قلم نویسنده "کاترین مریدیل" تحت همین عنوان را منتشر کرد
وی می نویسد: ولادیمیرایلیچ لنین شخصیت پاکدامن بود و در امور بازرگانی دوران جنگ جهانی اول و دسته های قاچاقی آن زمان ارتباط نداشت و وارد کارهای جنایی نمی شد. ولی در سال 1917 جنایتکاری و احتکار در فعالیت های انقلابی به وی کمک کرد. وی بخش چشمگیر پول های لازم برای تدارک مقدمات انقلاب کبیر سوسیالیستی اکتبر را از طریق شرکتی دریافت می کرد که دارو، مداد های گرافیتی و کاندوم های آلمانی می فروخت
ادامه مطلب
Syrian Girl on Exposed: Plans to Balkanise Syria
طرح افشاء شده برای بالکانیزه کردن (تجزیه) سوریه
لردهای بریتانیایی 'بدون آنکه کار کنند پول میگیرند
· 21 سپتامبر 2017 - 30 شهریور 1396
http://www.bbc.com/persian/world-41346927
فعالان طرفدار اصلاح نظام انتخابات در بریتانیا در گزارشی که اخیرا تهیه کردهاند نقش اعضای مجلس اعیان (لردها) را مورد انتقاد قرار داده و گفته اند که اعضای این مجلس بدون آنکه در پارلمان حضور یابند حقوق میگیرند. مجلس اعیان بریتانیا این ادعا را رد کرده است.
انجمن اصلاحات انتخابات در گزارش خود اعضای مجلس اعیان را "لردهای کدو تنبل" خواند و گفت با آنکه بسیاری از آنها در ۲۰۱۶ تنها چهار یا پنج بار در مجلس حضور یافته و سخنرانی کرده اند، مجموعا درخواست بیش از ۴ میلیون پوند هزینه کرده اند.
طبق این گزارش حدود ۴% آنها در مورد مسائل مختلف اصلا اظهار نظری نکرده و رای خود را صادر نکردهاند.
اما رئیس مجلس اعیان بریتانیا این انجمن را "کوتاهبین" توصیف کرد و گفت که گزارش فقط بر "سخنرانی لردها در جلسات مجلس" تمرکز کرده، در حالی که مجلس اعیان نقش گستردهتری دارد.
این گزارش در حالی منتشر شده که اخیرا جان برکاو، رئیس مجلس عوام بریتانیا کاهش اعضای مجلس اعیان را مطرح کرده و خواستار آن شده بود که شمار اعضای مجلس اعیان به نصف کاهش یابد.
اعضای مجلس اعیان حقوق نمیگیرند اما میتوانند برای حضور خود در جلسات مجلس روزی ۳۰۰ پوند درخواست کنند.
مجلس اعیان بریتانیا هم با خروج از اتحادیه اروپا موافقت کرد
استعفای نایب رئیس مجلس اعیان بریتانیا در پی انتشار یک ویدیو
طرح اصلاح مجلس اعیان بریتانیا به تعویق افتاد
اتهام فساد اداری علیه اعضای مجلس اعیان بریتانیا
این انجمن که برای ایجاد اصلاحات در نظام انتخاباتی بریتانیا فعالیت میکند گفته است که مخارج و هزینههایی که از سوی مجلس اعیان درخواست شده حدود ۲۰% از ۲۰۱۴-۱۵ افزایش داشته است. به گفته آنها مخارج لردها در ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۷ برابر با ۲۱ میلیون و ۷۷۷ هزار و ۱۶۸ هزار پوند بوده است.
ادامه مطلب
http://www.bbc.com/persian/world-41346927
فعالان طرفدار اصلاح نظام انتخابات در بریتانیا در گزارشی که اخیرا تهیه کردهاند نقش اعضای مجلس اعیان (لردها) را مورد انتقاد قرار داده و گفته اند که اعضای این مجلس بدون آنکه در پارلمان حضور یابند حقوق میگیرند. مجلس اعیان بریتانیا این ادعا را رد کرده است.
انجمن اصلاحات انتخابات در گزارش خود اعضای مجلس اعیان را "لردهای کدو تنبل" خواند و گفت با آنکه بسیاری از آنها در ۲۰۱۶ تنها چهار یا پنج بار در مجلس حضور یافته و سخنرانی کرده اند، مجموعا درخواست بیش از ۴ میلیون پوند هزینه کرده اند.
طبق این گزارش حدود ۴% آنها در مورد مسائل مختلف اصلا اظهار نظری نکرده و رای خود را صادر نکردهاند.
اما رئیس مجلس اعیان بریتانیا این انجمن را "کوتاهبین" توصیف کرد و گفت که گزارش فقط بر "سخنرانی لردها در جلسات مجلس" تمرکز کرده، در حالی که مجلس اعیان نقش گستردهتری دارد.
این گزارش در حالی منتشر شده که اخیرا جان برکاو، رئیس مجلس عوام بریتانیا کاهش اعضای مجلس اعیان را مطرح کرده و خواستار آن شده بود که شمار اعضای مجلس اعیان به نصف کاهش یابد.
اعضای مجلس اعیان حقوق نمیگیرند اما میتوانند برای حضور خود در جلسات مجلس روزی ۳۰۰ پوند درخواست کنند.
مجلس اعیان بریتانیا هم با خروج از اتحادیه اروپا موافقت کرد
استعفای نایب رئیس مجلس اعیان بریتانیا در پی انتشار یک ویدیو
طرح اصلاح مجلس اعیان بریتانیا به تعویق افتاد
اتهام فساد اداری علیه اعضای مجلس اعیان بریتانیا
این انجمن که برای ایجاد اصلاحات در نظام انتخاباتی بریتانیا فعالیت میکند گفته است که مخارج و هزینههایی که از سوی مجلس اعیان درخواست شده حدود ۲۰% از ۲۰۱۴-۱۵ افزایش داشته است. به گفته آنها مخارج لردها در ۲۰۱۶ تا ۲۰۱۷ برابر با ۲۱ میلیون و ۷۷۷ هزار و ۱۶۸ هزار پوند بوده است.
ادامه مطلب
گزیده ای از اخبار ایران و جهان بصورت تصویر و اسلاید
ثروت ۱% از متمول ترین افراد دنیا بیش از بقیه جهان
· 19 ژانویه 2015 - 29 دی 1393به اشتراک گذاری
سازمان امدادرسانی بینالمللی آکسفام در تازهترین گزارش خود برآورد کرده است که تا سال ۲۰۱۶ میلادی، ۱% از متمولترین افراد دنیا بیش از ۹۹ درصد از کل مردم جهان، صاحب ثروت خواهند بود. بررسی های این سازمان بریتانیایی نشان می دهد که سهم این یک درصد از کل ثروت های جهان در سال ۲۰۰۹ میلادی، ۴۴ درصد بوده که این میزان در سال ۲۰۱۴ میلادی به ۴۸ درصد رسیده است. ادامه مطلب توسعه جامعه بدون آزادی مطبوعات ناممکن استمقامات سازمان ملل و یونسکو در پیام مشترکی به مناسبت روز جهانی آزادی مطبوعات، آزادی بیان را مبنای مردمسالاری و کرامت انسانی دانسته و از دولتها خواستهاند این اصل را در مطبوعات، رادیو، تلویزیون و اینترنت تضمین کنند.
ادامه مطلب کتاب بیست و سه سال در مورد بیگانه پرستی و عرب پرستی ایرانیان
![]() نادر احمدی
26/10/2012 توضیح: مطلب آبی شده برگرفته از کتاب بیست و سه سال نوشته علی دشتی است و برای علاقه مندان لینک داوون لود این کتاب در انتهای این مقاله درج شده است و براستی این کتاب ارزشمند مصداق واقعی این ضرب المثل معروف است که می گوید: هر آنچه که از دل برآید بر دل نشیند ایران شكست خورد، متوالياً شكست خورد، در قادسيه و همدان شكست خورد، به طور ننگين و دردناكي شكست خورد، شكستي كه استيلاي اسكندر و ايلغار مغول در جنب آن كم رنگ است ولي اين حقيقت را بار ديگر نشان داد كه هر گاه كشور مدير با تدبير و پادشاه با شخصيت و كفايتي ندارد حتي در مقابل مشتي اعراب نامجهز و بياطلاع از آيين سلحشوري همه چيز خود را از دست ميدهد. ايران، شهر به شهر و ايالت به ايالت تسليم گرديد و ناگزير شد يا اسلام آورد و يا در كمال خواري و فروتني جزيه دهد. گروهي براي فرار از جزيه، مسلمان شدند. و گروهي ديگر براي رهايي از سلطه نامعقول مؤبدان. ديانت ساده اسلام كه به گفتن شهادتين صورت ميگرفت عموميت يافت مخصوصاً كه دم تيغ برنده پشت سر آن بود. ايرانيان مطابق شيوه ملي خود در مقام نزديك شدن به قوم فاتح برآمدند و از در اطاعت و خدمت وارد شدند. هوش و فكر و معلومات خود را در اختيار ارباب جديد خود گذاشتند زبان آنها را آموختند و آداب آنها را فرا گرفتند، لغات قوم فاتح را تدوين و صرف و نحو آن را درست كردند و براي اين كه فاتحان آنان را به بازي بگيرند از هيچ گونه اظهار انقياد و فروتني خودداري نكردند. در مسلماني از خود عربها پيشي گرفتند و حتي در مقام تحقير دين و عادات گذشته خود برآمدند و به همان نسبت در بالا بردن شأن عرب و بزرگان عرب تلاش كردند و اصل شرف و جوان مردي و مايه سيادت و بزرگواري را همه در عرب يافتند. هر شعري بدوي و هر مثل جاهلانه و هر جمله بيسر و ته اعراب جاهليت نمونه حكمت و چكيده معرفت و اصل زندگاني شناخته شد. به اين كه مولاي فلان قبيله و كاسه ليس سفره فلان امير باشند اكتفاء كردند. افتخار كردند كه عرب دخترشان را بگيرد و مباهات ميكردند كه نام عربي بر خود گذارند. فكر و معرفت آنان در فقه و حديث و كلام و ادب عرب به كار افتاد و هفتاد درصد معارف اسلامي را به بار آورد. در بادي امر از ترس مسلمان شدند ولي پس از دو سه نسل در مسلماني از عربهاي مسلمان نيز جلو افتادند. براي تقرب به دستگاه حاكمه بناي چاپلوسي و مداهنه را گذاشتند به حدي كه وزير بينظير آنها در آينه نگاه نميكرد كه مبادا صورت يك عجمي را در آينه ببيند. براي اين كه حاكم و امير شوند نخست بنده فرمانبردار امراي عرب شدند تا از آن خوان يغما نصيبي ببرند ولي رفته رفته امر بر خود آنها نيز مشتبه شد به طوري كه در قرن سوم و چهارم ايراني ديگر خود را صفر و حجاز را منشاء تمام انعام خداوندي تصور ميكرد....))( بر گرفته از کتاب بیست و سه سال، صفحات 179-180 در شرایطی که به نوشته نشریه آمارهای اقتصادی وابسته به بانک مرکزی ایران در ایران چهارده میلیون نفر زیر خط فقرهستند ، به نوشته خبرگزاری فارس،علیرضا فداکار، «معاون اجرایی ستاد بازسازی عتبات عالیات»، از تولید ۳ هزار خشت طلا برای طلاکاری گنبد آرامگاه دو تن از پیشوایان شیعه، حسن عسکری و علی نقی، واقع در شهر سامرای عراق خبر داد. این گنبد طلا پیش از این در اثر بمبگذاری تخریب شدهبود. علیرضا فداکار همچنین از مرمت ۲۰۰ خشت طلای ایوان طلای حرم علی بن ابیطالب در نجف عراق خبر داد و گزارشهایی در مورد طلاکاری و آیینهکاری چند مکان مذهبی دیگر در عراق ارائه داد. وی در مورد گنبد در سامرا اظهار داشت که «درصددیم تا این پروژه را پیش از موعد مقرر به پایان برسانیم.» از طرف دیگر رييس سازمان حج و زيارت خبر داد که روزانه حدود 4 هزار زائر ايراني به عتبات عاليات در عراق اعزام مي شوند! بدینترتیب اگر حسن نصرالله رهبر گروه حزب الله لبنان گفته است که ایرانیان عرب شده اند دروغ نگفته است و اگر مردم ایران حکومت عرب پرست آخوندی را بر پشت خود سوار کردند بی دلیل نبود و اگر بزرگترین گروه اپوزیسیون ایرانی یعنی "سازمان مجاهدین خلق ایران" مسلمان و عرب پرست است و تمام گروههای مارکسیست الگوی حکومتی خود را در روسیه و چین و کوبا می جویند دلیلی بر اصالت و هویت بیگانه پرستی ایرانی آنان نیست!؟ آیا اگر ایرانیان از همدیگر بیزار و عاشق بیگانگان هستند این موضوع یک ویژگی تاریخی و ملی نیست که هزاران سال است در خون و رگ آنان جاری است و جزیی از هویت آنان شده است!؟ آیا بی دلیل است که اگر ایرانیان در خارج از کشور از همدیگر بیزار هستند و چاپلوسی مردم کشورهای میزبان را می کنند!؟ آیا بی دلیل است که همه گروهکهای سیاسی و مافیایی در خارج از کشور همه از هم دیگر بیزار هستند!؟ باور کنید که سوسیالیسم گروهکهای چپول و حکومت عدل علی، مریم و مسعود اگر بدتر از حکومت آخوندی نباشد بهتر نیز نیست! مگر در جریان جنگ حکومت آخوندی ایران با حکومت عراق صدامی تمام گروههای ایرانی لانه گرفته در کردستان عراق از صدام پول توجیبی نمی گرفتند و میلیشیای مریم و مسعود به ملیشیای صدام تبدیل نشده بود!؟ و مگر اکنون سازمان مجاهدین ضد خلق به ستون پنجم سازمان آمریکایی سیا در ایران تبدیل نشده است!؟ آری ایرانیان در ستیز درونی و جنگ برای قدرت حاضرند تا همدیگر را بفروشند و دست به دامن هر کس و ناکسی بشوند تا به هدف خود برسند و یک چنین مردمی معلوم است که از همدیگر بیزار و عاشق عرب، آمریکایی، روسی، چینی و اروپایی و ... هستند!؟ آیا بی دلیل است که مردم ایران با طرح آمریکا و اروپا، آخوندهای عرب پرست را شاه ایران و بر سرنوشت خود مسلط کردند!؟ همانطور که می دانیم قبل از حمله اعراب به ایران در ایران سیستم کاست طبقاتی (آپارتهاید) حاکم بود که به موجب آن جامعه به طبقات اشراف، روحانیون (موبدان)، کشاورزان و صنعتگران و غیره تقسیم شده بود و و بعد از اشغال ایران توسط اعراب، آن بخش از ایرانیان که از ترس اعراب به هند فرار کردند، سیستم کاست طبقاتی (آپارتهاید) را در هند نیز ایجاد کردند که در نتیجه آن فقیرترین طبقه جامعه هند را "نجس اعلام کردند www.mardaninews.de اردوگاههای کار اجباری ( برد ه داری مار کسیستی ) در شوروی سابق
6/9/2015
به نوشته سایت فارسی رادیو آلمان، کشور آلمان برای اولین بار میزبان نمایشگاه اردوگاههای کار اجباری "گولاگ" است هنگام ورود به ساختمان نمایشگاه نقشهای بزرگ از اتحاد جماهیر شوروی سابق به چشم میخورد که نقطههای قرمز رنگ فروانی بر روی آن نشانهگذاری شدهاند. هر نقطه مکان یک اردوگاه کار اجباری یا "گولاگ" در دوران حکومت استالین را نشان میدهد گولاگ مخفف عبارتی است به معنی "اداره کل کار اصلاحی اردوگاهها و مستعمرات" است؛ ادارهای که حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی آن را "اردوگاه کار اصلاحی" میخواند. حدود ۲۰ میلیون نفر در فاصله سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۵۶ در این ارودگاهها به بیگاری کشیده شدند. اردوگاههایی که در مناطق دور افتاده شوروی از در سرزمین سردسیر و یخبندان سیبری تا استپهای قزاقستان و بیابانهای ترکمنستان بنا شده بودند زندانیان همراه تمامی اعضای خانواده خود به ارودگاهها فرستاده میشدند نمایشگاه "گولاگ" که از یکشنبه (۱۹ اوت/ ۲۹ مرداد) در شهر وایمار آلمان برای بازدید عموم افتتاح میشود، نخستین نمایشگاه سیستم اردوگاه کار اجباری شوروی در آلمان است. بنیاد "یادبود ارودگاه کار اجباری بوخنوالد" آلمان و سازمان حقوق بشری "یادبود" - برگزارکنندگان این نمایشگاه - تلاش کردند تا سیستم ارودگاههای کار اجباری در حکومت استالین را از زاویهای متفاوت با آنچه تا کنون در نمایشگاههای گولاگ در سراسر جهان برگزار شده، به تصویر کشند. مکانی برای مجازات ابدی به همراه تمامی اعضای خانواده نمایشگاه شهر وایمار نه تنها سیستم گولاگ و گوشهای از رنج ۲۰ میلیون انسان را به تصویر میکشد، بلکه نگاهی دارد به جامعهای که ارودگاههای کار اجباری در آن شکل گرفتند. بسیاری از کسانی که به این ارودگاهها فرستاده شدند، منتقد سیاسی حزب کمونیست بودند. قربانیان این ارودگاهها شهروندان عادی تا آن دسته از افسران و پیشکسوتان حزب کمونیست بودند که در دوران استالین به جرم خیانت محاکمه و با یک درجه تخفیف محکوم به کار اجباری در گولاگ شدند. تمامی اعضای خانواده محکومان، حتی کودکان و سالخوردگان، نیز محکوم به سپریکردن عمر خود در گولاگ بودند به گفته ریکولا گونار- لوتگناو، راهنمای نمایشگاه، ارودگاههای کار اجباری دوران استالین زاویه تاریک "وعده پیشرفت" به یک جامعه انسانی است که زمامداران برای برآورده کردن آن از روشهای غیرانسانی سود جستند. حدود ۲۰ میلیون نفر از شهروندان روسیه عمر خود را در این اردوگاهها سپری کردند. مردان و زنان و کودکانی که جامعه امروزی روسیه علاقهچندانی به یادآوری خاطره آنان ندارد شاید به این دلیل گاه فراموش میشود که ساخت کانال بزرگ قره قوم ترکمنستان به طول تقریبی ۸۰۰ کیلومتر که فاز اول به طول ۴۰۰ کیلومتر بین سالهای ۱۹۵۴ تا ۱۹۵۹ تکمیل شد، جاده و راهسازی در باتلاقهای تایگا و سیبری به طول ۲ هزار کیلومتر، استخراج معادن ذغال سنگ و اورانیوم، ساخت راهآهن سراسری اتحاد جماهیر شوروی، مترو مسکو، یا پناهگاههای زیرزمینی و کار در مزارع اشتراکی (کلخوزها) قسماَ حاصل رنج میلیونها انسان در اردوگاههای کار اجباری بوده است همانطور که نیروی کار بردگان سیاه پوست، آمریکا و اروپا را ساخت و ثروتمند کرد نیروی کار بردگان سیاسی مخالف حکومت شوروی سابق نیز بیش از هفتاد سال این حکومت منحط را سرپا نگاه داشت تا اینکه این حکومت ضد انسانی بالاخره از درون از هم پاشید و به زباله دانی تاریخ پیوست. آری یک حکومت مارکس پرست نیز مانند یک حکومت آخوند پرست، یک حکومت انتقامجو است که قربانیان خود را بی رحمانه نابود می کند و یک حکومت مارکسیست تاریا حتا از یک حکومت آخوندتاریا نیز ارتجاعی تر است و به عنوان نمونه: در یک حکومت آخوندی انتخابات فرمایشی ریاست جمهوری و مجلس وجود دارد اما در یک حکومت مارکس پرست این نوع انتخابات حتا فرمایشی نیز وجود ندارد! ارد گاه برده د اری مار کسیستی همانطور که من در مقاله دیگری که در این سایت موجود است توضیح داده ام یک سنت حکومت تزاری است که بلشویکها آن را کپی کردند و یک حکومت مارکسیستی نمی تواند د ارای قاتلیت انقلابی باشد اما فاقد اردوگاه برده د اری باشد و به همین دلیل است که حکومت های چین مائوپرست و حکومت کره شمالی به تعداد بسیار زیاد اردوگاه کار اجباری (ارد وگاه برده داری مارکسیستی) ایجاد کرده اند ریشه های مشترک مارکسیسم وناسیونال- سوسیالیسم
نادر احمدی
سه شنبه، 2009/09/01 - وجوه اشتراک ما با بلشویکها بیش از وجوه اختلاف ما با آنان است ... من همیشه دستور داده ام که کمونیست های سابق فورأ به عضویت حزب ما پذیرفته شوند. ( هیتلر: ناسیونال سوسیالیسم 1945-1889 - اگر به خاطر کمونیسم ما باید نود درصد از جمعیت کشور را قربانی کنیم ما از این نوع قربانی دادن صرفنظر نخواهیم کرد. ولادیمیر لنین- انترناسیونال سوسیالیسم 1924- 1870 آیا هیتلر یک سوسیالیست بود؟ بدون شک مارکسیستها با صورت های برافروخته ضمن تکذیب سوسیالیست بودن هیتلر، سوسیالیسم را تنها ارثیه خود به عنوان نماینده انحصاری پرلتاریا قلمداد می کنند اما واقعیت چیز دیگری است. همانطور که در عکس بالا مشاهده می کنید علامت اس اس یک سمبل انحصاری نازیها نیست بلکه یک سمبل سوسیالیستی است که توسط سربازان ارتش سرخ نیز حمل می شده است و این سمبل مدتها پیش از ظهور هیتلر یک سمبل سوسیالیستی بوده است. هیتلر و حزبش ضد سیستم، ضد سرمایه داری و علاوه بر ضدیت با یهود، ضد مسیحیت و ضد کلیسا نیز بوده اند. هیتلر در فصل دوازدهم کتاب نبرد من به اهمیت کارگران و اتحادیه های کارگری نیز می پردازد. ادامه مطلب این بچه لوس و ننر، شکم کنده، شهوت ران و خانم باز که در میان این خانم های ملیجک دربار شاه و ولی فقیه کره شمالی به نام کیم جونگ اون، نشسته است و مشغول برگزاری مراسم تاسیس حزب "کارگر" کره شمالی است کیم جونگ اون رهبر کره شمالی نام دارد. این مردک مرا به یاد معمر قذافی رهبر معدوم لیبی می ادازد که تمام محافظانش زنان خوشگل و سکسی بودند. در لینک زیر بیشتر با ماهیت مارکسیسم و حکومت سلطنتی کره شمالی آشنا شوید:
زندگی دربهشت روی زمین" |
محکومیت دولت هلند به خاطر همکاری در قتلعام شهر سربرنیتسا
ادامه مطلب
اشپیگل: قزاقستان به رهبران سابق اروپا حقوق میدهد
ادامه مطلب
آلبرکامو و ژان پل سارتر و معرفی آثار آنان
ادامه مطلب
آنارشیستها کیستند و چه می گویند؟
ادامه مطلب
ادامه مطلب
علل بروز درد بی درمان فرقه گرایی تشکیلاتی! و عواقب آنتحویل همزمان اسلحه به دولت سوریه و مخالفان آن توسط دولت انگلیسفقر، توان مغز را کاهش می دهدشورش محرومان از پاریس و لندن تا استکهلملوموند دیپلماتیک: شاخکهاي حسّاس موافقتنامه شنگنبر ما چه گذشت!خاطرات یک مجاهد راه رجویمنصور حکمت یک بت برفی تازه در بتخانه مذهب مارکسیسمنظرات سازمان مجاهدین خلق در مورد جنگ دولتهای ایران و عراقاعدام!!، یک انتقام دولتی و اجتماعی که معلول را نابود میکنددیکتاتوری بانکداران و نهادهای مالی در کشورهای امپریالیستیخبرگزاری روسی ریا نووستی: چگونه بلشویکها کلیسای جامع عیسی مسیح در مسکو را تخریب کردندنیازهای جنسی سرکوب شده پاشنه آشیل سیاستمدارانسایت رادیو آلمان: در ایران دمکراسی یعنی گزینش دزدها به عنوان نماینده مجلس!مقایسه بیگانه پرستی ایرانیان و وطن پرستی اسپانیایی ها
مشی چریکی و شکست نهائی یک ماجراجویی قدرت طلبانه در مقیاس جهانی
نگاهی به جنبش چریکینظریه جدید تکامل، چگونه ماهی انسان شدسوء استفاده جنسی از کودکان در کلیساهای کاتولیک هلندسایت روسی ریا نووستی: اطلاعاتی در باره برنامه هسته ای ایرانگزارش پارلمان اروپا در مورد آدم ربایی های دولت آمریکاگزارش خبرگزاری روسی "ریانووستی" از جهنم مارکسیستی در کره شمالیرادیو آلمان: فروش سلاح به دیکتاتورها و پشتیبانی همزمان از مخالفانچرا مردم و طبقه کارگر بپاخاستگان انگلیس را تنها می گذارندسایت فارسی رادیو آلمان: صدور "سرم ویژه اعترافگیری" از آلمان به ایرانقانون اساسی شوروی سابق و ضدیت مارکسیسم متحجر با بیانیه حقوق بشرآیا قیام سال 57 یک انقلاب مخملی- آمریکایی نبود؟جزئیات دیدار برژینسکی و بازرگانلنین، کائوتسکی و رزا لوکزامبورگ در باره دیکتاتوری و دمکراسیکارگران چینی قربانیان رشد سرمایه داری لگام گسیختهدولت بي مرز جهانيتغییر جهان بدون تسخیر قدرتموبایلهایی که بوی خون و تجاوز میدهندبوروکراسی « کارگری » در خدمت سیاستهای داخلی و خارجی امپریالیسم آمریکاجنبش کئوپراتیوهای کارگران بیکار در آمریکای لاتینرزا لوکزامبورگ در برابر لنينده سال شورش زاپاتيستي در چياپاسزندانهای آمریکا مسلخ زندانیاندیکتاتوری مارکسیستی یعنی دیکتاتوری بر علیه کارگران و زحمتکشانمقایسه دیکتاتوری پرلتاریا با دیکتاتوری ملاتاریا |
جلوه هایی از گلوبالیزیشن سرمایه
جنگ داخلی در سوریه: جهاد برای کسب دلار

23/09/2013Deutsche welle
جنگ داخلی سوریه آتشی است که دولت آمریکا و متحدانش برای تضعیف متحدان حکومت جمهوری اسلامی و تآمین امنیت حکومت اسرائیل و برچین تنها پایگاه و بندر نظامی مورد استفاده روسیه در خاک سوریه بر پا شده است! در تاریخ 2013/09/05 به نوشته سایت فارسی رادیو آلمان مرکز نظارت بر حقوقبشر سوریه با استناد به اطلاعات شبکههای فعالان و پزشکان حاضر در سوریه اعلام کرده است که تعداد قربانیان از ۱۱۰ هزار تن فراتر رفته است. در گزارش مرکز نظارت بر حقوقبشر سوریه آمده است که ۴۰ هزارتن از قربانیان را شهروندان غیرنظامی و بیطرف تشکیل دادهاند که ۶ هزار تن از آنها کودک بودهاند. علاوه بر این از سرنوشت ۹ هزار زندانی و ۳ هزار و ۵۰۰ سرباز به اسارت گرفته شده خبری در دست نیست. ( لابد مسلمانان جهادگر در را خدا آنها را خورده اند!!) حال در متن زیر که یک کپی از مطلبی منتشر شده در سایت فارسی رادیو آلمان است می توانید بخوانید که چگونه آمریکا با پول کشورهای شیخ نشین خلیج فارس مزدور به سوریه می فرستد تا در آنجا آدمخواری کنند! در لینک و فیلمی که در انتهای این مطلب درج شده است شما می توانید ببینید که چگونه یک مسلمان جهادگر ناب محمدی که با پول عربستان سعودی و اسلحه آمریکایی و انگلیسی در سوریه مشغول آدمکشی است چگونه در راه خدا و الله، قلب یک سرباز سوری را از بدنش بیرون می آورد و در مقابل دوربین با فریاد الله اکبر خود و دوستانش! آنرا می خورد!.
مقاله رادیو آلمان
در جنگ داخلی سوریه، شبه نظامیان اسلام گرای آفریقای شمالی شرکت فعال دارند. کارشناسان بر این باورند که برخی از این جهاد گرایان تنها با انگیزهی کسب درآمد به گروههای شبه نظامی مسلمان و افراطی در سوریه پیوستهاند
بنا به گزارش اخضر ابراهیمی، فرستادهی ویژهی سازمان ملل متحد در امور سوریه، در حال حاضر بیش از ۴۰ هزار اسلام گرای افراطی در جنگ داخلی این کشور شرکت دارند. بیش از ۱۰۰ تا ۱۵۰ تن از آنان به نیروهای جهادگرای آلمانی تعلق دارند. سهم شبه نظامیان اسلامگرای آفریقای شمالی، در این میان بیش از سایر کشورهاست
به گفتهی ورنر روف، یکی از کارشناسان سیاسی آلمان، هدف این جوانان اسلام گرا کسب منافع مالی است. وی در مصاحبهای با "آژانس خبری کلیسای پروتستان" در این رابطه میگوید: «جوانان تونسی برای شرکت در جنگ سوریه مبلغی میان ۱۵ تا ۲۰ هزار یورو دریافت میکنند و علاوه بر این، روزانه بیش از ۳۰۰ دلار آمریکایی دستمزد میگیرند.» به نظر ورنر روف، نفع مادی، بیش از اعتقادات مذهبی در جذب جوانان بیکاری که در آفریقای شمالی در فقر زندگی میکنند و مسئول تامین هزینهی زندگی خانوادههای خود هستند، نقش تعیینکننده بازی میکند. همین امر، اعزام این شبهنظامیان مزدور را به مناطق بحرانی و جنگزده در سراسر جهان ممکن میسازد
ورنر روف معتقد است که سرنگونی رژیم بشار اسد در سوریه نیز، مانند نمونهی عراق، لیبی و افغانستان به هرج و مرج منجر خواهد شد.
گروههای جنگجوی اسلامگرا در سوریه
بنا بر گزارش "گروه بینالمللی نظارت بر مناطق بحرانی"، بیش از ۱۲ گروه اسلام گرای تندرو و شبه نظامی در جنگ داخلی سوریه فعالند که برخی از آنان از سوی نهادها و تشکیلات اسلامی افراطی خارجی پشتیبانی میشوند. "جبههی النصرة" که شعبهی سوری تشکیلات تروریستی القاعده است و نیز سلفیهایی که از سوی عربستان سعودی و قطر حمایت میشوند، از جملهی این شبه نظامیان اسلام گرا هستند. نیروهای شبهنظامی وابسته به "اخوانالمسلمین" نیز در جنگ داخلی سوریه، صاحب نفوذند
به گفتهی ورنر روف، با این حال گروههای جهادگرا در این کشور یکپارچه نیستند و گاه نیز در جنگ و خصومت با یکدیگر فعالیت میکنند
منبع:
http://www.dw.de/جنگ-داخلی-سوریه-جهاد-برای-کسب-دلار/a-17104260
فیلم آدمخواری تروریست های مورد حمایت آمریکا در سوریه
جنگ داخلی سوریه آتشی است که دولت آمریکا و متحدانش برای تضعیف متحدان حکومت جمهوری اسلامی و تآمین امنیت حکومت اسرائیل و برچین تنها پایگاه و بندر نظامی مورد استفاده روسیه در خاک سوریه بر پا شده است! در تاریخ 2013/09/05 به نوشته سایت فارسی رادیو آلمان مرکز نظارت بر حقوقبشر سوریه با استناد به اطلاعات شبکههای فعالان و پزشکان حاضر در سوریه اعلام کرده است که تعداد قربانیان از ۱۱۰ هزار تن فراتر رفته است. در گزارش مرکز نظارت بر حقوقبشر سوریه آمده است که ۴۰ هزارتن از قربانیان را شهروندان غیرنظامی و بیطرف تشکیل دادهاند که ۶ هزار تن از آنها کودک بودهاند. علاوه بر این از سرنوشت ۹ هزار زندانی و ۳ هزار و ۵۰۰ سرباز به اسارت گرفته شده خبری در دست نیست. ( لابد مسلمانان جهادگر در را خدا آنها را خورده اند!!) حال در متن زیر که یک کپی از مطلبی منتشر شده در سایت فارسی رادیو آلمان است می توانید بخوانید که چگونه آمریکا با پول کشورهای شیخ نشین خلیج فارس مزدور به سوریه می فرستد تا در آنجا آدمخواری کنند! در لینک و فیلمی که در انتهای این مطلب درج شده است شما می توانید ببینید که چگونه یک مسلمان جهادگر ناب محمدی که با پول عربستان سعودی و اسلحه آمریکایی و انگلیسی در سوریه مشغول آدمکشی است چگونه در راه خدا و الله، قلب یک سرباز سوری را از بدنش بیرون می آورد و در مقابل دوربین با فریاد الله اکبر خود و دوستانش! آنرا می خورد!.
مقاله رادیو آلمان
در جنگ داخلی سوریه، شبه نظامیان اسلام گرای آفریقای شمالی شرکت فعال دارند. کارشناسان بر این باورند که برخی از این جهاد گرایان تنها با انگیزهی کسب درآمد به گروههای شبه نظامی مسلمان و افراطی در سوریه پیوستهاند
بنا به گزارش اخضر ابراهیمی، فرستادهی ویژهی سازمان ملل متحد در امور سوریه، در حال حاضر بیش از ۴۰ هزار اسلام گرای افراطی در جنگ داخلی این کشور شرکت دارند. بیش از ۱۰۰ تا ۱۵۰ تن از آنان به نیروهای جهادگرای آلمانی تعلق دارند. سهم شبه نظامیان اسلامگرای آفریقای شمالی، در این میان بیش از سایر کشورهاست
به گفتهی ورنر روف، یکی از کارشناسان سیاسی آلمان، هدف این جوانان اسلام گرا کسب منافع مالی است. وی در مصاحبهای با "آژانس خبری کلیسای پروتستان" در این رابطه میگوید: «جوانان تونسی برای شرکت در جنگ سوریه مبلغی میان ۱۵ تا ۲۰ هزار یورو دریافت میکنند و علاوه بر این، روزانه بیش از ۳۰۰ دلار آمریکایی دستمزد میگیرند.» به نظر ورنر روف، نفع مادی، بیش از اعتقادات مذهبی در جذب جوانان بیکاری که در آفریقای شمالی در فقر زندگی میکنند و مسئول تامین هزینهی زندگی خانوادههای خود هستند، نقش تعیینکننده بازی میکند. همین امر، اعزام این شبهنظامیان مزدور را به مناطق بحرانی و جنگزده در سراسر جهان ممکن میسازد
ورنر روف معتقد است که سرنگونی رژیم بشار اسد در سوریه نیز، مانند نمونهی عراق، لیبی و افغانستان به هرج و مرج منجر خواهد شد.
گروههای جنگجوی اسلامگرا در سوریه
بنا بر گزارش "گروه بینالمللی نظارت بر مناطق بحرانی"، بیش از ۱۲ گروه اسلام گرای تندرو و شبه نظامی در جنگ داخلی سوریه فعالند که برخی از آنان از سوی نهادها و تشکیلات اسلامی افراطی خارجی پشتیبانی میشوند. "جبههی النصرة" که شعبهی سوری تشکیلات تروریستی القاعده است و نیز سلفیهایی که از سوی عربستان سعودی و قطر حمایت میشوند، از جملهی این شبه نظامیان اسلام گرا هستند. نیروهای شبهنظامی وابسته به "اخوانالمسلمین" نیز در جنگ داخلی سوریه، صاحب نفوذند
به گفتهی ورنر روف، با این حال گروههای جهادگرا در این کشور یکپارچه نیستند و گاه نیز در جنگ و خصومت با یکدیگر فعالیت میکنند
منبع:
http://www.dw.de/جنگ-داخلی-سوریه-جهاد-برای-کسب-دلار/a-17104260
فیلم آدمخواری تروریست های مورد حمایت آمریکا در سوریه
رائول کاسترو رهبر کوبا : اخلاق جامعه کوبا فاسد است

مقدمه: کوبا قبله آمال طرفدارن مشی چریکی ( یکی از فرقه های پیرو مذهب مارکس پرستی و عاشقان قدرت و حکومت) در ایران و سراسر جهان است و سازمان به اصطلاح چریکهای فداییان خلق (فراریان از خلق) نیز با به کشته دادن هزاران نفر می خواست که از ایران نیز یک کوبا بسازد! حال شما در متن زیر و از زبان رئیس جمهور کنونی کوبا یعنی رائول کاسترو، برادر فیدل کاسترو بخوانید که فرهنگ مردم کوبا بعد از بیش از پنجاه سال حاکمیت فیدل کاسترو و برادرش به کجا منجر شده است و چقدر سقوط کرده است!!.
بی بی سی فارسی دوشنبه، 2013/07/08
رائول کاسترو در سال ۲۰۰۶ جای برادر بیمارش فیدل کاسترو را به عنوان رئیس جمهور کوبا گرفت و قرار است در سال ۲۰۱۸ از قدرت کنارهگیری کند
رائول کاسترو، رئیس جمهور کوبا، از نزول معیارهای اخلاقی در جامعه به نمایندگان پارلمان شکایت کرده و با ذکر موارد این تباهی اخلاقی گفته با وجود دستاوردهای آموزشی غیرقابل انکار انقلاب، جامعه از نظر فرهنگی و اجتماعی گامی به عقب برداشته است.
آقای کاسترو که دیروز (یکشنبه ۱۶ تیر) در یکی از دو جلسه سالانه پارلمان سخن میگفت، فهرستی از رفتارهایی را برشمرد که به گفته او نمونههای "بی انظباطی اجتماعی" هستند: "مردم در خیابانها فریاد میزنند و فحش میدهند، مست میکنند، در اماکن عمومی ادرار میکنند، در خیابانها اشغال میریزند، در شهرها خوک پرورش میدهند، با صدای بلند موسیقی گوش میکنند و مانع آسایش همسایگان میشوند."
آقای کاسترو بجز این به دیر رسیدن سرکار، دزدی، رشوه، ساخت وساز بیمجوز، قطع غیرقانونی درختان و کشتن حیوانات اشاره کرد و به بیاحترامی به بزرگترها و بیملاحظگی نسبت به زنان باردار، مادران و کودکان معترض بود.
"تمام این چیزها درست جلوی چشم ما اتفاق میافتد بدون آنکه شهروندان آنها را محکوم یا با آنها مقابله کنند."
به نظر رئیس جمهور ۸۲ ساله، جامعه کوبا بسیار آموزش دیدهتر از قبل شده اما از نظر فرهنگی رشد نکرده و او از این موضوع "احساس بدی" دارد
ادامه مطلب در اینجا
بی بی سی فارسی دوشنبه، 2013/07/08
رائول کاسترو در سال ۲۰۰۶ جای برادر بیمارش فیدل کاسترو را به عنوان رئیس جمهور کوبا گرفت و قرار است در سال ۲۰۱۸ از قدرت کنارهگیری کند
رائول کاسترو، رئیس جمهور کوبا، از نزول معیارهای اخلاقی در جامعه به نمایندگان پارلمان شکایت کرده و با ذکر موارد این تباهی اخلاقی گفته با وجود دستاوردهای آموزشی غیرقابل انکار انقلاب، جامعه از نظر فرهنگی و اجتماعی گامی به عقب برداشته است.
آقای کاسترو که دیروز (یکشنبه ۱۶ تیر) در یکی از دو جلسه سالانه پارلمان سخن میگفت، فهرستی از رفتارهایی را برشمرد که به گفته او نمونههای "بی انظباطی اجتماعی" هستند: "مردم در خیابانها فریاد میزنند و فحش میدهند، مست میکنند، در اماکن عمومی ادرار میکنند، در خیابانها اشغال میریزند، در شهرها خوک پرورش میدهند، با صدای بلند موسیقی گوش میکنند و مانع آسایش همسایگان میشوند."
آقای کاسترو بجز این به دیر رسیدن سرکار، دزدی، رشوه، ساخت وساز بیمجوز، قطع غیرقانونی درختان و کشتن حیوانات اشاره کرد و به بیاحترامی به بزرگترها و بیملاحظگی نسبت به زنان باردار، مادران و کودکان معترض بود.
"تمام این چیزها درست جلوی چشم ما اتفاق میافتد بدون آنکه شهروندان آنها را محکوم یا با آنها مقابله کنند."
به نظر رئیس جمهور ۸۲ ساله، جامعه کوبا بسیار آموزش دیدهتر از قبل شده اما از نظر فرهنگی رشد نکرده و او از این موضوع "احساس بدی" دارد
ادامه مطلب در اینجا
کوبای فسیل شده در پنجاه سال پیش
همانطور که در بالا نیز خواندید رائول کاسترو برادر فیدل کاسترو که بر تخت سلطنت کوبا نشسته است اعتراف می کند که بعد از پنجاه سال حاکمیت او و برادرش کشور کوبا از نظر فرهنگی سیر واپسگرایانه داشته است و در فیلم مستند زیر نیز که توسط بی بی سی تهیه شده است شما می توانید مشاهده کنید که کشور کوبا از نظر اقتصادی و معیشتی نیز حتا از دوران حاکمیت باتیستا در پنجاه سال پیش نیز عقب تر رفته است! و ماشین ها و ساختمان هایی که در دوران قبل از به قدرت رسیدن فیدل کاسترو از زیبایی برخوردار بودند اکنون به خانه ارواح تبیل شده اند و مردم کوبا ماشین هایی سوار می شوند که در بقیه جهان حتا در موزه ها نیز نمی توان آنها را پیدا کرد! و جالبتر از همه اینکه مردم کوبا هنوز کپن می گیرند و مواد غذایی سهمیه بندی است!؟ اگر این است سوسیالیسم ! و قرار است که که سازمان های چگوارا پرست از ایران نیز یک کوبا بسازند! باید گفت بیچاره مردم نگونبخت ایران
همانطور که در بالا نیز خواندید رائول کاسترو برادر فیدل کاسترو که بر تخت سلطنت کوبا نشسته است اعتراف می کند که بعد از پنجاه سال حاکمیت او و برادرش کشور کوبا از نظر فرهنگی سیر واپسگرایانه داشته است و در فیلم مستند زیر نیز که توسط بی بی سی تهیه شده است شما می توانید مشاهده کنید که کشور کوبا از نظر اقتصادی و معیشتی نیز حتا از دوران حاکمیت باتیستا در پنجاه سال پیش نیز عقب تر رفته است! و ماشین ها و ساختمان هایی که در دوران قبل از به قدرت رسیدن فیدل کاسترو از زیبایی برخوردار بودند اکنون به خانه ارواح تبیل شده اند و مردم کوبا ماشین هایی سوار می شوند که در بقیه جهان حتا در موزه ها نیز نمی توان آنها را پیدا کرد! و جالبتر از همه اینکه مردم کوبا هنوز کپن می گیرند و مواد غذایی سهمیه بندی است!؟ اگر این است سوسیالیسم ! و قرار است که که سازمان های چگوارا پرست از ایران نیز یک کوبا بسازند! باید گفت بیچاره مردم نگونبخت ایران
وقتی که آمریکا برای دفاع از اسرائیل آماده جنگ هسته ای شد

در فیلم مستند کوتاه زیر که بخشی کوتاه از یک فیلم مستند طولانی است و توسط کانال تلویزیونی دیسکاوری تهیه شده است گفته می شود که در جریان جنگ "یوم کیپور" که ارتش اعراب در شرف حمله به خاک اسرائیل و پیروزی بر اسرائیل بودند دولت آمریکا در دفاع از اسرائیل به ارتش آمریکا و هواپیماهای مسلح به بمب هسته ای دستور آماده باش داد و به شوروی سابق و متحدان عرب مهاجم اش اخطار داد که در صورت تهاجم به خاک اسرائیل، به آنها حمله هسته ای خواهد کرد! و شوروی و دوستانش مانند مسئله استقرار موشک های روسی در خاک کوبا با سرشکستکی تسلیم خواست آمریکا شدند و بدینترتیب اسرائیل تحت حمایت آمریکا پیروز شد و اعراب تحت حمایت شوروی سابق سرافکنده شدند و همانطور که در این فیلم نیز می بینید مردم روسیه با به زیر کشیدن مجسمه بت هایی مانند لنین پایان دوران تسلط بلشویکها بر روسیه و خاتمه دوران جنگ سرد را ورق زدند. حال شما فرض کنید که حکومت آخوندی ایران که بخوبی از حمایت آمریکا از اسرائیل با خبر است حتا در صورتیکه به سلاح هسته ای نیز مجهز شود با آگاهی از اینکه حکومت اسرائیل حداقل دویست عدد بمب هسته ای در اختیار دارد و از حمایت مطلق دولت و ارتش آمریکا برخوردار است می تواند بر علیه موجودیت اسرائیل یک تهدید واقعی بالشد؟! همانطور که در عکس زیر که صحنه ای از یک فیلم مستند آمریکایی تهیه شده توسط کانال تلویزیونی هیستوری می باشد نیز می خوانید دولت آمریکا در جریان واقعه دین بین فو در ویتنام به دولت فرانسه پیشنهاد بمباران هسته ای ویتنام را داده بود ولی دولت فرانسه به دلیل به خطر افتادن جان اتباع خودس با این پیشنهاد موافقت نکرده بود. بدون شک در صورت به خطر افتادن موجودیت کشور و مردم اسرائیل بدون تردید دولت آمریکا بر علیه مهاجم از بمب هسته ای استفاده خواهد کرد.
پاتریس لومومبا نخستوزیری که در اسید دمکراسی آمریکایی و بلژیکی به قتل رسید

پنج شنبه 17 ژانويه 2013 - 28 دی 1391
ژرار سئورت، مامور نظامی بلژیک می گوید او و همکارش پس از قطعه قطعه کردن جسد پاتریس لومومبا و دو وزیر وفادارش، آنها را در اسید سولفوریک انداختند و بقایای اجساد را هم در آتش سوزاندند.
جزئیات نقشه ترور، نحوه اعدام و ناپدید کردن پاتریس لومومبا برای سالها به عنوان یک راز سیاسی باقی مانده بود.در چند سال گذشته، پژوهش های جدید و مدارک فاش شده از سازمان های اطلاعاتی آمریکا و بلژیک چگونگی ساقط شدن نخستین دولت قانونی کنگو و اعدام لومومبا در ۱۷ ژانویه سال ۱۹۶۱ را برملا کرده است
انتشار این مدارک و اظهارات شخصی افسران نظامی بلژیک و سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) در یک دهه گذشته به محققان اجازه داده است از سقوط دولت لومومبا تنها ۶۷ روز پس از به قدرت رسیدن رمزگشایی کنند تا جایی که لودو ویته برجسته ترین نویسنده بلژیکی در این زمینه، قتل پاتریس لومومبا را"بزرگترین ترور سیاسی قرن بیستم" نامیده است.
جمهوری دموکراتیک کنگو (زئیر
تنها دو سال پیش از آنکه پاتریس لومومبا به عنوان رهبر جنبش ملی کنگو؛ انتخاب شود، کارمندی ساده در اداره پست بود. پس از آن وی به عنوان مبلغ دوره گرد در یک شرکت آبجوفروشی استخدام شد و همین شغل زمینه سفر او به نقاط مختلف کنگو و گفتگو با مردم را فراهم کرد.
لومومبا در فاصله سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۰ دو بار به زندان افتاد. بار نخست به اتهام اختلاس مالی که خودش معتقد بود انگیزه سیاسی پشت آن بوده و بار دوم مستقیما به علت فعالیت های سیاسی اش برای استقلال کنگو از مستعمرگی پادشاهی بلژیک
ادامه مطلب در اینجا
ژرار سئورت، مامور نظامی بلژیک می گوید او و همکارش پس از قطعه قطعه کردن جسد پاتریس لومومبا و دو وزیر وفادارش، آنها را در اسید سولفوریک انداختند و بقایای اجساد را هم در آتش سوزاندند.
جزئیات نقشه ترور، نحوه اعدام و ناپدید کردن پاتریس لومومبا برای سالها به عنوان یک راز سیاسی باقی مانده بود.در چند سال گذشته، پژوهش های جدید و مدارک فاش شده از سازمان های اطلاعاتی آمریکا و بلژیک چگونگی ساقط شدن نخستین دولت قانونی کنگو و اعدام لومومبا در ۱۷ ژانویه سال ۱۹۶۱ را برملا کرده است
انتشار این مدارک و اظهارات شخصی افسران نظامی بلژیک و سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) در یک دهه گذشته به محققان اجازه داده است از سقوط دولت لومومبا تنها ۶۷ روز پس از به قدرت رسیدن رمزگشایی کنند تا جایی که لودو ویته برجسته ترین نویسنده بلژیکی در این زمینه، قتل پاتریس لومومبا را"بزرگترین ترور سیاسی قرن بیستم" نامیده است.
جمهوری دموکراتیک کنگو (زئیر
- جمهوری دموکراتیک کنگو (زئیر) دومین کشور بزرگ آفریقا، با بیش از ۷۰ میلیون نفر جمعیت در مرکز این قاره واقع شده است
- کنگو از سال ۱۸۸۵ رسما به عنوان مستعمره لئوپولد دوم، پادشاه وقت بلژیک درآمد
- در سالهای پایانی قرن نوزدهم استخراج کائوچو از جنگل های کنگو ثروت هنگفتی برای پادشاه بلژیک (لئوپولد دوم) به همراه آورد
- در نیمه نخست قرن بیستم آمریکا برای ساخت بمب های اتمی به کار رفته در هیروشیما و ناکازاکی و دهها آزمایش هسته ای دیگر در سالهای جنگ سرد، از اورانیوم معادن کنگو استفاده کرد
تنها دو سال پیش از آنکه پاتریس لومومبا به عنوان رهبر جنبش ملی کنگو؛ انتخاب شود، کارمندی ساده در اداره پست بود. پس از آن وی به عنوان مبلغ دوره گرد در یک شرکت آبجوفروشی استخدام شد و همین شغل زمینه سفر او به نقاط مختلف کنگو و گفتگو با مردم را فراهم کرد.
لومومبا در فاصله سالهای ۱۹۵۶ تا ۱۹۶۰ دو بار به زندان افتاد. بار نخست به اتهام اختلاس مالی که خودش معتقد بود انگیزه سیاسی پشت آن بوده و بار دوم مستقیما به علت فعالیت های سیاسی اش برای استقلال کنگو از مستعمرگی پادشاهی بلژیک
ادامه مطلب در اینجا
گفتگوی اختصاصی بیبیسی فارسی با نوآم چامسکی

در روز ۱۴ نوامبر 2012 نوآم چامسکی در گفتگویی اختصاصی با امیر پیام، بیبیسی، درباره مسائل جاری آمریکا و جهان صحبت کرده است
متن کامل این گفتگو را می توانید در زیر بخوانید.
پرفسور نوآم چامسکی، زبان شناس، فیلسوف، تاریخدان و متفکر آنارشیست آمریکایی است که هم اکنون در شهر بوستون ایالت ماساچوست زندگی می کند.
روزنامه نیویورک تایمز، او را برجسته ترین متفکر زنده جهان نامیده است. نظرات او در علم زبان شناسی، انقلابی بر پا کرد و عنوان پدر زبانشناسی نوین را برایش به همراه داشته است.
در کنار مطالعات دانشگاهی، چامسکی به انتقادهای تندش از سیاست خارجی دولت آمریکا شهرت دارد. سخنرانی های پیوسته او درباره وقایع جاری جهان معمولا با ازدحام هزاران دانشجوی طرفدارش همراه می شود.
نوآم چامسکی که یک یهودی زاده است، از سال ۱۹۵۵ در موسسه فن آوری ماساچوست (آم آی تی) به تدریس و پژوهش مشغول بوده و هم اکنون هم به عنوان استاد بازنشسته در این دانشگاه معتبر دنیا فعالیت می کند.
از او بیش از ۱۰۰ کتاب به چاپ رسیده و بیش از ۴۰ دانشگاه معتبر دنیا به او دکترای افتخاری داده اند.
نظریاتش در زمینه چگونگی یادگیری زبان در کودکان، علاوه بر زبان شناسی بر علومی چون روانشناسی، ریاضیات و حتی علوم کامپیوتر تاثیر گذاشته است.
در روز ۱۴ نوامبر نوآم چامسکی در گفتگویی اختصاصی با امیر پیام، بیبیسی، درباره مسائل جاری آمریکا و جهان صحبت کرده است.
متن کامل این گفتگو را می توانید در زیر بخوانید.
پرفسور نوآم چامسکی، زبان شناس، فیلسوف، تاریخدان و متفکر آنارشیست آمریکایی است که هم اکنون در شهر بوستون ایالت ماساچوست زندگی می کند.
روزنامه نیویورک تایمز، او را برجسته ترین متفکر زنده جهان نامیده است. نظرات او در علم زبان شناسی، انقلابی بر پا کرد و عنوان پدر زبانشناسی نوین را برایش به همراه داشته است.
در کنار مطالعات دانشگاهی، چامسکی به انتقادهای تندش از سیاست خارجی دولت آمریکا شهرت دارد. سخنرانی های پیوسته او درباره وقایع جاری جهان معمولا با ازدحام هزاران دانشجوی طرفدارش همراه می شود.
نوآم چامسکی که یک یهودی زاده است، از سال ۱۹۵۵ در موسسه فن آوری ماساچوست (آم آی تی) به تدریس و پژوهش مشغول بوده و هم اکنون هم به عنوان استاد بازنشسته در این دانشگاه معتبر دنیا فعالیت می کند.
از او بیش از ۱۰۰ کتاب به چاپ رسیده و بیش از ۴۰ دانشگاه معتبر دنیا به او دکترای افتخاری داده اند.
نظریاتش در زمینه چگونگی یادگیری زبان در کودکان، علاوه بر زبان شناسی بر علومی چون روانشناسی، ریاضیات و حتی علوم کامپیوتر تاثیر گذاشته است.
در روز ۱۴ نوامبر نوآم چامسکی در گفتگویی اختصاصی با امیر پیام، بیبیسی، درباره مسائل جاری آمریکا و جهان صحبت کرده است.
- باراک اوباما برای بار دوم انتخاب شد. اگر به خاطر داشته باشید او در سخنرانی قاهره در سال ۲۰۰۹ گفت آمریکا در گذشته روابط خودش با خاورمیانه را بر اساس نفت و گاز این منطقه تعریف می کرد اما حالا به دنبال روابط در سطوح گسترده تری است. او دوباره انتخاب شده و اکنون فرصت تمرکز بیشتری بر اهدافش دارد. فکر نمی کنید انتخاب مجدد او می تواند دگردیسی یک ابرقدرت باشد؟
|
|
مخالفت مردمی با تبلیغات همجنسگرایی در روسیه وناراحتی دولتهای مدافع همجنسگرائی در اروپا
رادیو آلمان يکشنبه، 2013/03/17
مقدمه: در اروپا و بخصوص در هلند و انگلیس و فرانسه، بیماری همجنس بازی یک افتخار و مظهر دمکراسی و آزادی تلقی می شود! پیم فورتوین کاندید انتخابات نخست وزیری هلند که توسط یک هلندی مدافع محیط زیست به قتل رسید، یک همجنسباز وقیح و ضد خارجی و دشمن محیط زیست بود که اگر به قدرت می رسید یک فاجعه بود. بیماری همجنسبازی آنقدر در اروپا شیوع دارد که با قاطعیت می توان گفت که اغلب دولتهای غرب اروپا به این بیماری خطرناک مبتلا هستند! در زیر یک کپی از یک مطلب منتشره در سایت فارسی رادیو آلمان در مورد مخالفت مردمی با تشویق و شیوع بیماری همجنس گرایی در روسیه عینآ درج می شود:
همجنسگرایی در روسیه هر چند از نظر قانونی ممنوع نیست، ولی همجنسگرایان این کشور همواره قربانی خشونت، تبعیض از سوی ماموران امنیتی، اداری و حتی شهروندان عادی میشوند. "تبلیغ همجنسگرایی" در روسیه اصولا مجازات دارد.
بر پایهی تازهترین نظرسنجیای که از سوی "آژانس اینترفاکس مرکز پژوهشی لوادا" در روسیه صورت گرفته، ۴۳ درصد پرسششوندگان گفتهاند که با همجنسگرایی، بهطور کلی مخالفند و گرایش به همجنس در مرد و زن را نوعی بیماری میدانند. به نظر ۲۲ درصد شرکتکنندگان در این نظرسنجی، همجنسگرایان باید به "مداوای اجباری" تن در دهند. ۱۶ درصد، خواهان منزوی کردن آنان از اجتماع و ۵ درصد، حتی موافق اعدام این گروه هستند. بیش از ۶۷ درصد از پرسششوندگان، تصویب قانون ممنوعیت "تبلیغ همجنسگرایی" را که مجلس دومای این کشور به تصویب رساند، ضروری دانستهاند و ۹۰ درصد آنان گفتهاند که در پیرامون خود همجنسگرایی را نمیشناسند.
تبلیغ همجنسگرایی ممنوع
تصویب قانون ممنوعیت "تبلیغ همجنسگرایی" در ماه ژانویهی امسال، در داخل و خارج از روسیه، بحثبرانگیز بود. ۳۸۸ تن از ۴۵۰ نمایندهی مجلس این کشور، به تصویب آن رای مثبت دادند. اغلب این نمایندگان در نطقهای خود، بهخاطر "حفظ حقوق نوجوانان نابالغ از تبلیغات سوء همجنسگرایان" تصویب آن را ضروری میدانستند. یکی از سخنرانان در جلسهی رایگیری گفت: «تبلیغ همجنسگرایی، حقوق افراد صغیر را در جهت تکامل آزادانهی تمایلات جنسی خود محدود میکند.» بر اساس این قانون، خاطی به پرداخت جریمهای نقدی تا ۱۲هزار و ۵۰۰ یورو محکوم میشود.
هنگام بحث دربارهی قانون ممنوعیت "تبلیغ همجنسگرایی"، گروهی از معترضان در برابر ساختمان دوما گرد آمدند و دست به تظاهرات زدند. ماموران امنیتی به تظاهرکنندگان که خواهان داشتن "آزادی حق عشق ورزیدن" بودند، حمله و آنان را پراکنده کردند. در این درگیری، ۲۰ تظاهرکننده دستگیر شدند
در شهر سنت پترزبورگ مجازاتهای سنگینی برای "بحث و گفتوگو دربارهی همجنسگرایی" در نظر گرفته شده است
اعتراضات اروپایی
پیش از تصویب این قانون در روسیه، گیدو وستروله، وزیر امور خارجهی آلمان که سالهاست با مردی ازدواج کرده است، سفیر روسیه در آلمان را به وزارت امور خارجه فراخواند ویادآور شد که تصویب این قانون با "بیانیهی حقوق بشر اتحادیهی اروپا" در تضاد است. او هشدار داد که اجرای قانون ممنوعیت "تبلیغ همجنسگرایی" نه تنها وجههی روسیه، بلکه روابط این کشور با اتحادیهی اروپا را نیز خدشه دار میسازد.
برخی از شهرهای روسیه پیش از تصویب این قانون، مجازاتهای سنگینی برای "بحث و گفتوگو دربارهی همجنسگرایی" ، حمل پرچم رنگینکمان به نشانهی تبلیغ همجنسگرایی و موارد مشابه در نظر گرفته بودند. سنت پترزبورگ که از مهمترین شهرهای توریستی این کشور است، از جملهی این "شهرهای پیشگام" بود. در ماه مه سال گذشته یکی از هواداران این گروه که پلاکارتی با شعار " همجنسگرایی، بیماری نیست" را حمل میکرد، در این شهر به پرداخت جریمهای بالغ بر ۱۳۰ یورو محکوم شد
مقدمه: در اروپا و بخصوص در هلند و انگلیس و فرانسه، بیماری همجنس بازی یک افتخار و مظهر دمکراسی و آزادی تلقی می شود! پیم فورتوین کاندید انتخابات نخست وزیری هلند که توسط یک هلندی مدافع محیط زیست به قتل رسید، یک همجنسباز وقیح و ضد خارجی و دشمن محیط زیست بود که اگر به قدرت می رسید یک فاجعه بود. بیماری همجنسبازی آنقدر در اروپا شیوع دارد که با قاطعیت می توان گفت که اغلب دولتهای غرب اروپا به این بیماری خطرناک مبتلا هستند! در زیر یک کپی از یک مطلب منتشره در سایت فارسی رادیو آلمان در مورد مخالفت مردمی با تشویق و شیوع بیماری همجنس گرایی در روسیه عینآ درج می شود:
همجنسگرایی در روسیه هر چند از نظر قانونی ممنوع نیست، ولی همجنسگرایان این کشور همواره قربانی خشونت، تبعیض از سوی ماموران امنیتی، اداری و حتی شهروندان عادی میشوند. "تبلیغ همجنسگرایی" در روسیه اصولا مجازات دارد.
بر پایهی تازهترین نظرسنجیای که از سوی "آژانس اینترفاکس مرکز پژوهشی لوادا" در روسیه صورت گرفته، ۴۳ درصد پرسششوندگان گفتهاند که با همجنسگرایی، بهطور کلی مخالفند و گرایش به همجنس در مرد و زن را نوعی بیماری میدانند. به نظر ۲۲ درصد شرکتکنندگان در این نظرسنجی، همجنسگرایان باید به "مداوای اجباری" تن در دهند. ۱۶ درصد، خواهان منزوی کردن آنان از اجتماع و ۵ درصد، حتی موافق اعدام این گروه هستند. بیش از ۶۷ درصد از پرسششوندگان، تصویب قانون ممنوعیت "تبلیغ همجنسگرایی" را که مجلس دومای این کشور به تصویب رساند، ضروری دانستهاند و ۹۰ درصد آنان گفتهاند که در پیرامون خود همجنسگرایی را نمیشناسند.
تبلیغ همجنسگرایی ممنوع
تصویب قانون ممنوعیت "تبلیغ همجنسگرایی" در ماه ژانویهی امسال، در داخل و خارج از روسیه، بحثبرانگیز بود. ۳۸۸ تن از ۴۵۰ نمایندهی مجلس این کشور، به تصویب آن رای مثبت دادند. اغلب این نمایندگان در نطقهای خود، بهخاطر "حفظ حقوق نوجوانان نابالغ از تبلیغات سوء همجنسگرایان" تصویب آن را ضروری میدانستند. یکی از سخنرانان در جلسهی رایگیری گفت: «تبلیغ همجنسگرایی، حقوق افراد صغیر را در جهت تکامل آزادانهی تمایلات جنسی خود محدود میکند.» بر اساس این قانون، خاطی به پرداخت جریمهای نقدی تا ۱۲هزار و ۵۰۰ یورو محکوم میشود.
هنگام بحث دربارهی قانون ممنوعیت "تبلیغ همجنسگرایی"، گروهی از معترضان در برابر ساختمان دوما گرد آمدند و دست به تظاهرات زدند. ماموران امنیتی به تظاهرکنندگان که خواهان داشتن "آزادی حق عشق ورزیدن" بودند، حمله و آنان را پراکنده کردند. در این درگیری، ۲۰ تظاهرکننده دستگیر شدند
در شهر سنت پترزبورگ مجازاتهای سنگینی برای "بحث و گفتوگو دربارهی همجنسگرایی" در نظر گرفته شده است
اعتراضات اروپایی
پیش از تصویب این قانون در روسیه، گیدو وستروله، وزیر امور خارجهی آلمان که سالهاست با مردی ازدواج کرده است، سفیر روسیه در آلمان را به وزارت امور خارجه فراخواند ویادآور شد که تصویب این قانون با "بیانیهی حقوق بشر اتحادیهی اروپا" در تضاد است. او هشدار داد که اجرای قانون ممنوعیت "تبلیغ همجنسگرایی" نه تنها وجههی روسیه، بلکه روابط این کشور با اتحادیهی اروپا را نیز خدشه دار میسازد.
برخی از شهرهای روسیه پیش از تصویب این قانون، مجازاتهای سنگینی برای "بحث و گفتوگو دربارهی همجنسگرایی" ، حمل پرچم رنگینکمان به نشانهی تبلیغ همجنسگرایی و موارد مشابه در نظر گرفته بودند. سنت پترزبورگ که از مهمترین شهرهای توریستی این کشور است، از جملهی این "شهرهای پیشگام" بود. در ماه مه سال گذشته یکی از هواداران این گروه که پلاکارتی با شعار " همجنسگرایی، بیماری نیست" را حمل میکرد، در این شهر به پرداخت جریمهای بالغ بر ۱۳۰ یورو محکوم شد
نمونه هایی درخشان از دستاوردهای فرهنگ و تمدن غنی ایرانی

نادر احمدی
سه شنبه، 2012/09/25
تمام هراس من از مرگ در سرزمینی بود که در آنجا مزد گورکن از جان آدمی افزونتر است (احمد شاملو
- مردم و تمدن و فرهنگ ایرانی افتخارات !!؟ زیادی دارد که در زیر چند نمونه بارز و برجسته آن را یادآوری می کنم. تأکید می کنم که افتخارات!!؟ زیر دستآورد های هیچ قوم و ملیت مشخص ایرانی نیست و به همه مردم و ملیت های ایرانی که بدبختانه من هم جزئی از آنان هستم تعلق دارند. البته به همه دستاوردهای درخشان زیر، باید بیگانه پرستی و عرب پرستی و تنفر ایرانی از ایرانی و چاپلوسی در برابر صاحبان زور و قدرت را اضافه کرد که مشخصه بارز مردم و فرهنگ ایرانی است! آیا می توان انتظار داشت که مردم ایران با داشتن یک تاریخ هزاران ساله ذلت حکومت شاهنشاهی، یک حکومتی بهتر از حکومت عرب پرست آخوندی بر پشت خود سوار کنند!؟ و آیا از احزاب و سازمان های رنگارنگ چپ و راست ایرانی می توان توقع داشت که یک نمونه حتا بدتر از حکومت شاهنشاهی و حکومت آخوندی نباشند؟! اگر فکر می کنید که حکومت آخوندی و سیاست های ضد مردمی آن موجب ایجاد شرایط کنونی در ایران شده است در مورد ایرانیان ساکن در خارج از کشور که تحت سلطه حکومت آخوندی نیستند چه می گویید!؟ چه کسی ایرانیان ساکن در خارج از کشور را وادار کرده است تا از همدیگر بیزار باشند؟ و چه کسی گروههای به اصطلاح سیاسی ساکن در خارج از کشور را مجبور کرده است که به باندهای مافیایی تبدیل شوند؟! آیا دولت آخوندی مردم ایران را مجبور کرده است تا مقررات رانندگی و حقوق همدیگر را نقض کنند و جاده های ایران را به قتلگاه خود تبدیل کنند؟ آری در سرزمینی که به قول احمد شاملو: "مزد گورکن از جان آدمی افزونتر است" و رانندگان آن بدترین رانندگان جهان و جاده های آن خطرناکترین جاده های جهان و حتا خطرناکتر از جاده های هند و افغانستان و آفریقا است! و بزرگترین مصرف کننده دارو و مواد مخدر و قهرمان اعدام در جهان است، آیا با خواندن آمارهای زیر براستی ایرانی بودن موجب شرمندگی نیست
ایران قهرمان حوادث مرگبار جاده ای در جهان!!؟ عابد فتاحی عضو کمیسیون بهداشت مجلس وضعیت فعلی جاده های ایران را به "جنگ داخلی" تشبیه کرده و گفته که سالانه حدود ۲۵ هزار نفر بر اثر تصادفات رانندگی در کشور جان خود را از دست میدهند و بین ۴۰۰ تا حدود ۶۰۰ هزار نفر زخمی و مصدوم میشوند. در ایران سالانه بیش از ۶۰۰ هزار تصادف روی می دهد و این کشور در ردیف اول حوادث مرگبار جاده ای جهان قرار دارد. خبرگزاري فارس: آماركشته شدگان تصادفات درايران چهاربرابراستانداردهاي جهاني است.
در پنج روز دو هزار و پانصد چاقو و شمشیر در تهران ضبط شد! شنبه، 2010/11/06 به گزارش مرکز اطلاع رسانی پلیس تهران، ۱۸۶ قبضه انواع چاقو، قمه و شمشیر در پنجمین روز اجرای "طرح مبارزه با حاملان سلاح سرد" در تهران جمع آوری شد. طبق آماری که پلیس آگاهی تهران ارائه کرده است در سال ۱۳۸۷ بیش از ۴۲ درصد قتل ها، با استفاده از چاقو انجام گرفته است.
ایران اولین مصرف کننده مواد مخدر در جهان است. بی بی سی پنجشنبه، 2010/05/27
بنابر گزارش دفتر کنترل مواد و جرایم سازمان ملل متحد ایران بالاترین میزان مصرف مواد مخدر در جهان را دارد
ایران بزرگترین مصرف کننده دارو در جهان (ایسنا 1389/03/20
ایران رکورد دار تعداد زندانیان در جهان
رییس سازمان زندان ها گفت: «متوسط تعداد زندانيان در ایران نسبت به آسيا و جهان بالاتر است. در ايران به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر ۲۰۰ نفر زندانی، در آسيا به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر ۱۴۰ نفر زندانی و در جهان به ازای هر ۱۰۰ هزار نفر ۱۸۴ نفر زندانی هستند.»
ایران رکوردار اعدام در جهان !! حکومت ایران که یک دستپخت انقلابی مردم بسیار آگاه و متمدن!! ایران است در کنار چین و آمریکا در صدر آدمکشان دولتی نیز قرار دارد
.
سالانه ۴۵ هزار ایرانی قربانی هوای آلوده میشوند
Deutsche welle 21/12/2012
رئیس ستاد محیط زیست شهرداری تهران میگوید هر سال ۴۵ هزار نفر در ایران بر اثر آلودگی هوا جان خود را از دست میدهند. به گفتهی مسئولان حفاظت از محیط زیست، سوخت و خودروی غیراستاندارد منشا اصلی آلودگی است.
علی محمد شاعری، قائم مقام سازمان حفاظت از محیط زیست، سوخت و خودروهای غیراستاندارد را مهمترین عامل آلودگی هوا به ویژه در کلانشهرهای ایران عنوان میکند. خبرگزاری مهر اول دیماه از قول شاعری نوشت: این دو عامل اگر نامطلوب و با استاندارد پایین باشند، ۷۰ تا ۸۰ درصد در آلودگی محیط تأثیرگذارند.
مدیرعامل شرکت کنترل کیفیت هوای شهر تهران در مورد سهم پایتخت از قربانیان آلودگی هوا میگوید آمار مرگ و میر را باید وزارت بهداشت اعلام کند اما برآورد میشود سالانه ۴ تا ۵ هزار نفر در تهران بر اثر بیماریهای مرتبط با آلودگی هوا جان خود را از دست بدهند. "پژوهشکده سل و بیماریهای ریوی" چندی پیش این رقم را ۱۳ هزار نفر اعلام کرده بود.
یوسف رشیدی هشتم آبان ماه در نشست "ترافیک و رسانه" گفت: «میزان آزبست در تهران ۵۰ تا ۱۰۰ برابر شهرهای پاک است.» آزبست (پنبه نسوز) عمدتا از طریق لنت ترمز و صفحه کلاج خودروها در هوا منتشر میشود و از عوامل ابتلا به سرطان ریه شناخته شده است
دستمزد پزشکان ۱۰۰ برابر پرستاران است!!؟؟ خبرگزاری مهر، در خبری به مناسبت روز پرستار نوشت که «دستمزد پزشکان ۱۰۰ برابر پرستاران است
پرویز مظاهری دبیر انجمن روان پزشکان ایران میگوید از هر چهار ایرانی یک نفر اختلال روانی دارد.
عباسعلی علیزاده، معاون اداری و مالی قوه قضائیه ایران گفته است که به طور میانگین از هر هشت ایرانی، یک نفر در قوه قضائیه پرونده دارد
جمعآوری ۶۸۱ کارتنخواب و متکدی در تهران در شب عید! خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، روز شنبه: رضا جاگیری، سخنگوی معاونت اجتماعی شهرداری تهران، با اعلام این که در طرح ضربتی جمعآوری کارتنخوابها و متکدیان شهر تهران که در هفته آخر سال ۸۹ اجرا شد ۶۸۱ متکدی جمعآوری شدند، افزود: «این رقم با توجه به دو برابر شدن تعداد متکدیان و کارتنخوابها در شب عید، قابل توجه است.» وی با اشاره به نبود هماهنگی بین دستگاهی در جمعآوری متکدیان، گفت: «شمار متکدیان شهر تهران ۷۰۰ نفر هستند، اما علیرغم جمعآوری این افراد، بدلیل نبود هماهنگی بین دستگاهی آنها دائما به این چرخه بازمیگردند
در ایران چهارده میلیون نفر زیر خط فقر! نشریه آمارهای اقتصادی ایران وابسته به بانک مرکزی ایران گزارش داده که شمار افراد زیر خط فقر در این کشور به حدود 14 میلیون نفر رسیده است
تولید ۳ هزار خشت طلا برای گنبد عربها در عراق!! خبرگزاری فارس، شنبه: علیرضا فداکار، «معاون اجرایی ستاد بازسازی عتبات عالیات»، از تولید ۳ هزار خشت طلا برای طلاکاری گنبد آرامگاه دو تن از پیشوایان شیعه، حسن عسکری و علی نقی، واقع در شهر سامرای عراق خبر داد. این گنبد طلا پیش از این در اثر بمبگذاری تخریب شدهبود.
علیرضا فداکار همچنین از مرمت ۲۰۰ خشت طلای ایوان طلای حرم علی بن ابیطالب در نجف عراق خبر داد و گزارشهایی در مورد طلاکاری و آیینهکاری چند مکان مذهبی دیگر در عراق ارائه داد. وی در مورد گنبد در سامرا اظهار داشت که درصددیم تا این پروژه را پیش از موعد مقرر به پایان برسانیم
رييس سازمان حج و زيارت
روزانه حدود 4 هزار زائر ايراني به عتبات عاليات در عراق اعزام مي شوند
ايران چهلويكمين واردكننده بزرگ دنيا سومين در خاورميانه
خبرگزاري فارس: ايران با حجم واردات 57 ميليارد دلاري در سال 2009 ميلادي بين 200 كشور در رتبه 41 دنيا، 14 آسيا و سوم خاورميانه قرار گرفت
ایرانی ها نان خور ترین مردم جهان!!؟
در ایران مرگ و میر سالانه ۶۰ هزار نفر به دلیل استعمال سیگار: بنا به دادههای دبیرکل جمعیت مبارزه با مواد مخدر در ایران، هزینهی مصرف سیگار و درمان بیماریهای ناشی از آن، بیش از ۳۰۰۰ میلیارد تومان است. از قانون جامع کنترل و مبارزه با دخانیات تنها بخش کوچکی از جامعه خبر دارد. محمدرضا مسجدی، دبیرکل جمعیت مبارزه با مواد مخدر در ایران از مرگ و میر سالانه ۶۰ هزار نفر به دلیل استعمال سیگار خبر داده است. به گزارش خبرگزاری مهر، مسجدی روز چهارشنبه، در یک نشست خبری با بیان این که در ایران ۲۵ تا ۲۷ درصد مردان بالای ۱۵ سال سیگار میکشند، رقم زنان سیگارکش را نیز ۵ / ۳ تا ۴ درصد اعلام کرده است. به گفتهی وی در میان زنان تحصیلکردهی ایران استعمال سیگار رایجتر از سایر گروههای زنان است.
سالی ۸۰ هزار نفر در ایران سرطان میگیرند. به گفته دکتر علیرضا زالی، قائم مقام سازمان نظام پزشکی ایران، هر سال ۸۰ هزار نفر به بیماران سرطانی در ایران اضافه میشود.
رادیو آلمان: روزی ۱۶ هزار چک برگشتی در ایران
سالانه 55 هزار نفردر اثر بيماري هاري مي ميرند. به گزارش خبرنگار ايرنا ،دكتر سوسن سيمايي معاون بخش و مركز رفرانس هاري انستيتو پاستور روز دوشنبه در همايش روز جهاني هاري گفت: هر سال 55 هزار نفردر اثر بيماري هاري مي ميرند.
۹۰ هزار شکايت در سال از دستگاههای دولتی: محمدجعفر منتظری، رئيس ديوان عدالت اداری، به تازگی اعلام کرده است که سالانه ۹۰هزار شکایت از دستگاههای دولتی و عمومی در این دیوان به ثبت میرسد
هفتاد هزار مسجد برای عرب پرستی در ایران وجود دارد
مشهد - خبرگزاری مهر
به گزارش خبرنگار مهر، محمد رضا جعفری، ظهر سه شنبه در پنجمین همایش فرهنگی آموزشی اندیشه های آسمانی و در جمع هنرمندان مسجدی اظهار داشت: مهمترین و اصلی ترین کارکرد مساجد عبادت است چرا که در این رابطه آیات و روایات متعددی برای توفیق خدمتگذاری در مساجد وجود دارد
جعفری با اشاره به این مطلب که در سطح کشور قریب به 70 هزار مسجد وجود دارد و بهترین افراد خادمین و آبادگران مساجد هستند، افزود: مسئولین اجرایی کشور، متولیان مسجدی و عامه مردم مخاطبان اصلی مساجد هستند
وی مخاطبین اصلی این همایش را در پنج رشته معرفی کرد و اظهار داشت: هنرمندان در رشته های نغمه های آسمانی شامل قاریان، مرتلین و موذنین مساجد، گرافیک و نقاشی، مستند سازی، شعر و ادبیات و رسانه در این همایش حضور دارند
رادیو آمریکا در مورد روابط مافیایی سازمان مجاهدین خلق ایران با مقامات آمریکایی
شنبه، 2012/07/07
۱۳۹۱/۴/۱۶
واشنگتن پست زیر عنوان «حمایتی گران قیمت پرسش هائی را در باره حامیان گروه ایرانی تبعیدی برانگیخته است» می نویسد یک کمپین برخوردار از بودجه ای خوب در مورد لابی گری توسط سیاستمداران و مقامات پیشین آمریکائی برای گروهی که تشکیلاتی تروریستی شناخته می شود، مجددا اذهان را به این گروه و حامیان بانفوذ آن جلب کرده است.
حامیان گروه اپوزیسیون ایرانی مجاهدین خلق، سراغ مقامات ارشد دولت اوباما رفته اند تا برای حذف این گروه از فهرست وزارت امورخارجه آمریکا در مورد گروه های تروریستی خارجی، و رفتاری بهتر با اعضای آن در اردوگاه اشرف در عراق، تلاش کنند.
حضور علنی در حمایت از مجاهدین خلق توسط چهره هائی نظیر رودلف دبلیو جولیانی شهردار سابق نیویورک، ادوارد جی رندل فرماندار سابق پنیسلوانیا، و جیمز ال جونز مشاور سابق اوباما در امور امنیت ملی، پیشتر موجب شروع تحقیقاتی توسط وزارت خزانه داری شده است که آیا پرداخت هائی چند ده هزاردلاری به بعضی از آنان ناقض قوانین ضد تروریسم است یا نه.
ادامه مطلب
۱۳۹۱/۴/۱۶
واشنگتن پست زیر عنوان «حمایتی گران قیمت پرسش هائی را در باره حامیان گروه ایرانی تبعیدی برانگیخته است» می نویسد یک کمپین برخوردار از بودجه ای خوب در مورد لابی گری توسط سیاستمداران و مقامات پیشین آمریکائی برای گروهی که تشکیلاتی تروریستی شناخته می شود، مجددا اذهان را به این گروه و حامیان بانفوذ آن جلب کرده است.
حامیان گروه اپوزیسیون ایرانی مجاهدین خلق، سراغ مقامات ارشد دولت اوباما رفته اند تا برای حذف این گروه از فهرست وزارت امورخارجه آمریکا در مورد گروه های تروریستی خارجی، و رفتاری بهتر با اعضای آن در اردوگاه اشرف در عراق، تلاش کنند.
حضور علنی در حمایت از مجاهدین خلق توسط چهره هائی نظیر رودلف دبلیو جولیانی شهردار سابق نیویورک، ادوارد جی رندل فرماندار سابق پنیسلوانیا، و جیمز ال جونز مشاور سابق اوباما در امور امنیت ملی، پیشتر موجب شروع تحقیقاتی توسط وزارت خزانه داری شده است که آیا پرداخت هائی چند ده هزاردلاری به بعضی از آنان ناقض قوانین ضد تروریسم است یا نه.
ادامه مطلب
رابطه عشق و نفرت مردم ایران و مردم آمریکا
مردم ایران در حالیکه از همدیگر متنفر هستند اما عاشق اروپا و آمریکا هستند و اروپائیها و آمریکائیها نیز از ایرانیان متنفر هستند !!؟؟؟.
نیویورک تایمز: ایرانیان آمریکادوستترین ملت خاورمیانهاند
Deutsche welle جمعه، 2012/06/15
روزنامه "نیویورک تایمز" برای اولینبار ستونی به زبان فارسی گشوده است. در این ستون، نیکلاس کریستف، خبرنگار این روزنامه و برنده دو جایزه معتبر پولیتزر، مشاهدات خود از سفر به ایران را مینویسد.
"نیویورک تایمز" در ستون ویژهای که به زبان فارسی راهانداخته است، مشاهدات نیکلاس کریستف از سفرش به ایران را برای مخاطبان فارسی زبان ترجمه میکند. نیکولاس کریستف به همراهی دختر و پسر خود عازم این سفر شده و از مشهد در شرق کشور تا تبریز در غرب کشور را میبیند..... نیکلاس کریستف معتقد است که ایرانیان "آمریکا دوستترین" ملت خاورمیانه هستند و تصریح میکند که آنها با او و همراهانش با مهماننوازی برخورد کرده، آنها را به خانههایشان دعوت کرده و به او هدیه دادهاند).
فارسی حرف زدن دلیل نفروختن محصولات اپل به ایرانیان
بیبیسی واشنگتن - پنج شنبه 21 ژوئن 2012
یک فروشگاه محصولات اپل در ایالت جورجیای آمریکا از فروش آی پد به یک دختر ایرانی آمریکایی خودداری کرد. دلیلی که آنها بیان کردند این بود که به دلیل تحریم های آمریکا علیه ایران، آنها نمی توانند محصولات اپل را به ایرانیان ( بدینترتیب هدف تحریم ها مردم ایران هستند نه دولت ایران !!؟؟) بفروشند. سحر ثابت، در آمریکا متولد شده و حتی در مخیلهاش هم نمی گنجید که روزی در کشوری که خانه اوست !!، کسی او را از خریدن جنسی که در فروشگاه است منع کند. دختری ۱۹ ساله ساکن آمریکا که می خواست یک دستگاه آیپد بخرد، با این جمله فروشنده آمریکایی روبه رو شد: "کشور ما با کشور شما ارتباط خوبی ندارد و برای همین نمی توانیم به شما آیپد بفروشیم." او دوباره به فروشگاه باز می گردد و این بار مدیر فروشگاه به او دستورالعملی را نشان می دهد که می گوید بر اساس آن نمیتوانند به او و شوهر خاله اش آیپد بفروشند". او می گوید: "دوباره از مغازه بیرون رفتم و از توی مرکز خرید به فروشگاه اپل زنگ زدم و گفتم که من شهروند آمریکا هستم و می خواهم که یک دستگاه آیپد بخرم." سحر با ناباوری می گوید: "تلفن را روی من قطع کردند." این در حالی است که وزارت دارایی آمریکا می گوید صرف فارسی زبان بودن و ایرانی بودن دلیل نمی شود که کسی نتواند از اپل یا هر فروشگاه دیگری در آمریکا خرید کند. البته "مادامی که این وسیله در ایالات متحده آمریکا مورد استفاده قرار بگیرد
همانطور که می خوانید دولت آمریکا هیچ قانونی برای تحریم ایرانیان ساکن آمریکا وضع نکرده است بلکه این فروشندگان امریکایی هستند که مردم ایران را تحریم کرده اند!! و جالب این است که مردم ایران عاشق مردم آمریکا هستند!!؟؟ سؤال این است که آیا یک چنین مردمی که سابقه نابودی سرخپوستان و ایجاد نظام برده داری و کولوکس کلان را در پرونده کثیف خود دارند دمکرات و انسان دوست هستند!!؟ اگر دمکراسی این است با پوزش، من ریدم به این دمکراسی
نیویورک تایمز: ایرانیان آمریکادوستترین ملت خاورمیانهاند
Deutsche welle جمعه، 2012/06/15
روزنامه "نیویورک تایمز" برای اولینبار ستونی به زبان فارسی گشوده است. در این ستون، نیکلاس کریستف، خبرنگار این روزنامه و برنده دو جایزه معتبر پولیتزر، مشاهدات خود از سفر به ایران را مینویسد.
"نیویورک تایمز" در ستون ویژهای که به زبان فارسی راهانداخته است، مشاهدات نیکلاس کریستف از سفرش به ایران را برای مخاطبان فارسی زبان ترجمه میکند. نیکولاس کریستف به همراهی دختر و پسر خود عازم این سفر شده و از مشهد در شرق کشور تا تبریز در غرب کشور را میبیند..... نیکلاس کریستف معتقد است که ایرانیان "آمریکا دوستترین" ملت خاورمیانه هستند و تصریح میکند که آنها با او و همراهانش با مهماننوازی برخورد کرده، آنها را به خانههایشان دعوت کرده و به او هدیه دادهاند).
فارسی حرف زدن دلیل نفروختن محصولات اپل به ایرانیان
بیبیسی واشنگتن - پنج شنبه 21 ژوئن 2012
یک فروشگاه محصولات اپل در ایالت جورجیای آمریکا از فروش آی پد به یک دختر ایرانی آمریکایی خودداری کرد. دلیلی که آنها بیان کردند این بود که به دلیل تحریم های آمریکا علیه ایران، آنها نمی توانند محصولات اپل را به ایرانیان ( بدینترتیب هدف تحریم ها مردم ایران هستند نه دولت ایران !!؟؟) بفروشند. سحر ثابت، در آمریکا متولد شده و حتی در مخیلهاش هم نمی گنجید که روزی در کشوری که خانه اوست !!، کسی او را از خریدن جنسی که در فروشگاه است منع کند. دختری ۱۹ ساله ساکن آمریکا که می خواست یک دستگاه آیپد بخرد، با این جمله فروشنده آمریکایی روبه رو شد: "کشور ما با کشور شما ارتباط خوبی ندارد و برای همین نمی توانیم به شما آیپد بفروشیم." او دوباره به فروشگاه باز می گردد و این بار مدیر فروشگاه به او دستورالعملی را نشان می دهد که می گوید بر اساس آن نمیتوانند به او و شوهر خاله اش آیپد بفروشند". او می گوید: "دوباره از مغازه بیرون رفتم و از توی مرکز خرید به فروشگاه اپل زنگ زدم و گفتم که من شهروند آمریکا هستم و می خواهم که یک دستگاه آیپد بخرم." سحر با ناباوری می گوید: "تلفن را روی من قطع کردند." این در حالی است که وزارت دارایی آمریکا می گوید صرف فارسی زبان بودن و ایرانی بودن دلیل نمی شود که کسی نتواند از اپل یا هر فروشگاه دیگری در آمریکا خرید کند. البته "مادامی که این وسیله در ایالات متحده آمریکا مورد استفاده قرار بگیرد
همانطور که می خوانید دولت آمریکا هیچ قانونی برای تحریم ایرانیان ساکن آمریکا وضع نکرده است بلکه این فروشندگان امریکایی هستند که مردم ایران را تحریم کرده اند!! و جالب این است که مردم ایران عاشق مردم آمریکا هستند!!؟؟ سؤال این است که آیا یک چنین مردمی که سابقه نابودی سرخپوستان و ایجاد نظام برده داری و کولوکس کلان را در پرونده کثیف خود دارند دمکرات و انسان دوست هستند!!؟ اگر دمکراسی این است با پوزش، من ریدم به این دمکراسی
رژیم فشارها را تشدید می کند و مردم با شعور! هرچه بیشتر به جان هم می افتند

09/05/2012
هر ملتی سزاوار همان حکومتی است که بر پشت او سوار است
تمام هراس من از مرگ در سرزمینی است که در آنجا مزد گورگن از جان آدمی افزونتر است (احمد شاملو
مردمی که از همدیگر متنفر هستند و عاشق بیگانگان هستند! مردمی که هزاران سال است مسلمان و عرب پرست هستند و برای اعراب عزاداری می کنند و حکومت عرب پر ست آخوندی را بر پشت خود سوار کردند اکنون که حکومت فشارهای اقتصادی و سیاسی را تشدید میکند به جای تغییر حکومت یا به جان همدیگر می افتند و یا از دست خامنه ای گرگ به دست موسوی و کروی روباه پناه می برند و گویی که مردم ایران آنقدر کوتاه فکر هستند که نمی دانند که موسوی و کروبی جزیی از این رژیم هستند!! اگر هرکدام از گروهک های خارجه نشین جایگزین آخوندها شوند شرایط اگر بدتر نشود بهتر نیز نخواهد شد زیرا سطح شعور مردم ایران اگر پائینتر از افغانها و ترکها و اعراب نباشد بالاتر نیز نیست!! و هرکس که در ایران حکومت را به دست بگیرد آش همین است و کاسه همین!!.
567 هزار نزاع در سال گذشته در ایران
خبرگزاری مهر
در حالی آمارها از افزایش وقوع نزاع و جرایم خشن در جامعه حکایت دارد که کارشناسان معتقدند افزایش فقر و بیکاری و تورم از جمله عوامل مهم در رشد جرایم و نزاع طی سال های اخیر در کشور بوده است.در سالی که هموطنان با تورم و مشکلات اقتصادی روبرو بودند بر تعداد مجرمان کشور افزوده شد.
به گزارش خبرنگار مهر، بر اساس آمار 11 ماهه این سازمان تا پایان بهمن ماه سال گذشته، 567 هزار و 315 پرونده نزاع شامل 401 هزار و 637 پرونده مربوط به نزاع مردان و 165 هزار و 678 مورد مربوط به نزاع زنان به پزشکی قانونی ارجاع شده است ( و نباید از یاد برد که این آمار در نزد پلیس ثبت شده هستند و آماری که به موجب آن طرفین درگیر به پلیس مراجعه نکرده اند بسیار بیشتر است ) که در استان های بوشهر، خوزستان، سیستان و بلوچستان، قم، کرمان، کهگیلویه و بویراحمد و مرکزی با افزایش روبرو بوده است.
سرهنگ رضا غنی لو – عضو هیات علمی دانشگاه علوم انتظامی- در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار داشت: در وقوع جرایم به خصوص جرایم خشن عوامل مختلفی نقش دارند که برخی از این عوامل در کشورهای مختلف مشترک است. مطالعات جهانی نشان داده تورم و فاصله طبقاتی نقش موثری در افزایش وقوع جرایم به خصوص جرایم خشن دارد.
وی افزود: برای نمونه آدم ربائی نقش مستقیمی با فقر و فاصله طبقاتی دارد. انگیزه های این جرم معمولایک شبه پولدار شدن، آن هم با خشن ترین و ساده ترین روش است. معمولادر جوامعی که تفاوت فقیر و غنی زیاد شود و الگوهای مادی جای الگوهای معنوی را بگیرند، این جرم خودش را نشان می دهد و شروع به رشد می کند.
برخی کارشناسان نیز معتقدند، فقر همیشه منجر به جرم نمیشود، اما بررسیها نشان دادهاند که در طبقه متوسط آسیبهای اجتماعی و بزهکاری کمتر از طبقه پایین و اقشار فقیر جامعه است.
دکتر احمدی – آسیب شناس- در این باره می گوید: در خانوادههای فقیر نبود تغذیه مناسب و نامناسب بودن شرایط تحصیلی بسترساز مشکلات بعدی فرزندان این خانوادهها است. بیشتر فرزندان طبقه پائین با رها کردن تحصیل به سمت کار رفته و گاهی به دلیل مشکلات مالی و نبود کار مناسب به سمت جرم می روند.
وی افزود: برای کاهش آسیبهای اجتماعی ناشی از فقر و تورم باید درآمدها به صورت عادلانه توزیع شود. اغلب این مجرمان پس از دستگیری مدعی می شوند برای انتقام از طبقه مرفه جامعه تصمیم به سرقت گرفته و حق از دست رفته خود را از آنها می گرفتند. یکی دیگر از راه های کاهش جرم از سوی طبقه پائین جلوگیری از مهاجرت روستائیان به شهر است. عدم تأمین نیازهای اساسی خانواده، دوستان ناباب، محیط آلوده و...نیز از عوامل روی آوری فرد به بزهکاری است.
افزایش فقر و درکنار آن افزایش وقوع جرایم باعث شد مسوولان نیروی انتظامی و دستگاه قضا نیز به آن واکنش نشان دهند.
سردار احمدی مقدم- فرمانده نیروی انتظامی- با اعلام اینکه نزاع در چند سال اخیر افزایش داشته است تاکید کرد: افزایش نزاع تابع تورم، شرایط جوی و خشکسالی و در برخی از مناطق به علت مشکلات فرهنگی و کاهش آستانه تحمل افزایش یافته است که پیامد این امر بالا رفتن نرخ قتل در کشور است.
وی افزود: یکی از ظرفیت هایی که منجر به وقوع نزاع می شود انتخابات محلی و مجلس در شهرستانها است که منجر به بروز تنش هایی می شود اما به طور کلی آستانه تحمل مردم کاهش یافته است.
فرمانده نیروی انتظامی ضمن توصیه به صدا و سیما برای فرهنگ سازی در این زمینه گفت: صدا و سیما باید فیلمها و برنامه های شاد را افزایش داده و از پخش برنامه های کسالت زا در صورت امکان خودداری کند ضمن اینکه قتل و نزاع در زمان خشکسالی افزایش چشمگیری می یابد.
رئیس کل دادگستری استان البرز هم در اولین کارگاه تخصصی پیشگیری از وقوع جرم و آسیب های اجتماعی گفت: بیکاری، گرانی و تورم از موجبات بسیار مهم وقوع جرم در جامعه است و رفع آنها طبیعتاً بر عهده قوه قضاییه نیست.
مهدوی راد تاکید کرد: پیشگیری از وقوع جرم یک ایده و هدف بسیار بزرگ با ابعاد بسیار گسترده است و با مطالعه ابعاد آن و برشمردن عوامل ایجاد جرم در جامعه مشخص می شود که پیشگیری از وقوع جرم به صورت محض، در حیطه وظایف قوه قضاییه نیست بعنوان مثال اشتغال زایی یکی از وظایف خاص قوه مجریه است و عدم ایجاد اشتغال خود موجب مشکلات عدیده ای در جامعه می شود زیرا بیکاری یکی از علل مهم وقوع انواع جرم در جامعه است
هر ملتی سزاوار همان حکومتی است که بر پشت او سوار است
تمام هراس من از مرگ در سرزمینی است که در آنجا مزد گورگن از جان آدمی افزونتر است (احمد شاملو
مردمی که از همدیگر متنفر هستند و عاشق بیگانگان هستند! مردمی که هزاران سال است مسلمان و عرب پرست هستند و برای اعراب عزاداری می کنند و حکومت عرب پر ست آخوندی را بر پشت خود سوار کردند اکنون که حکومت فشارهای اقتصادی و سیاسی را تشدید میکند به جای تغییر حکومت یا به جان همدیگر می افتند و یا از دست خامنه ای گرگ به دست موسوی و کروی روباه پناه می برند و گویی که مردم ایران آنقدر کوتاه فکر هستند که نمی دانند که موسوی و کروبی جزیی از این رژیم هستند!! اگر هرکدام از گروهک های خارجه نشین جایگزین آخوندها شوند شرایط اگر بدتر نشود بهتر نیز نخواهد شد زیرا سطح شعور مردم ایران اگر پائینتر از افغانها و ترکها و اعراب نباشد بالاتر نیز نیست!! و هرکس که در ایران حکومت را به دست بگیرد آش همین است و کاسه همین!!.
567 هزار نزاع در سال گذشته در ایران
خبرگزاری مهر
در حالی آمارها از افزایش وقوع نزاع و جرایم خشن در جامعه حکایت دارد که کارشناسان معتقدند افزایش فقر و بیکاری و تورم از جمله عوامل مهم در رشد جرایم و نزاع طی سال های اخیر در کشور بوده است.در سالی که هموطنان با تورم و مشکلات اقتصادی روبرو بودند بر تعداد مجرمان کشور افزوده شد.
به گزارش خبرنگار مهر، بر اساس آمار 11 ماهه این سازمان تا پایان بهمن ماه سال گذشته، 567 هزار و 315 پرونده نزاع شامل 401 هزار و 637 پرونده مربوط به نزاع مردان و 165 هزار و 678 مورد مربوط به نزاع زنان به پزشکی قانونی ارجاع شده است ( و نباید از یاد برد که این آمار در نزد پلیس ثبت شده هستند و آماری که به موجب آن طرفین درگیر به پلیس مراجعه نکرده اند بسیار بیشتر است ) که در استان های بوشهر، خوزستان، سیستان و بلوچستان، قم، کرمان، کهگیلویه و بویراحمد و مرکزی با افزایش روبرو بوده است.
سرهنگ رضا غنی لو – عضو هیات علمی دانشگاه علوم انتظامی- در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار داشت: در وقوع جرایم به خصوص جرایم خشن عوامل مختلفی نقش دارند که برخی از این عوامل در کشورهای مختلف مشترک است. مطالعات جهانی نشان داده تورم و فاصله طبقاتی نقش موثری در افزایش وقوع جرایم به خصوص جرایم خشن دارد.
وی افزود: برای نمونه آدم ربائی نقش مستقیمی با فقر و فاصله طبقاتی دارد. انگیزه های این جرم معمولایک شبه پولدار شدن، آن هم با خشن ترین و ساده ترین روش است. معمولادر جوامعی که تفاوت فقیر و غنی زیاد شود و الگوهای مادی جای الگوهای معنوی را بگیرند، این جرم خودش را نشان می دهد و شروع به رشد می کند.
برخی کارشناسان نیز معتقدند، فقر همیشه منجر به جرم نمیشود، اما بررسیها نشان دادهاند که در طبقه متوسط آسیبهای اجتماعی و بزهکاری کمتر از طبقه پایین و اقشار فقیر جامعه است.
دکتر احمدی – آسیب شناس- در این باره می گوید: در خانوادههای فقیر نبود تغذیه مناسب و نامناسب بودن شرایط تحصیلی بسترساز مشکلات بعدی فرزندان این خانوادهها است. بیشتر فرزندان طبقه پائین با رها کردن تحصیل به سمت کار رفته و گاهی به دلیل مشکلات مالی و نبود کار مناسب به سمت جرم می روند.
وی افزود: برای کاهش آسیبهای اجتماعی ناشی از فقر و تورم باید درآمدها به صورت عادلانه توزیع شود. اغلب این مجرمان پس از دستگیری مدعی می شوند برای انتقام از طبقه مرفه جامعه تصمیم به سرقت گرفته و حق از دست رفته خود را از آنها می گرفتند. یکی دیگر از راه های کاهش جرم از سوی طبقه پائین جلوگیری از مهاجرت روستائیان به شهر است. عدم تأمین نیازهای اساسی خانواده، دوستان ناباب، محیط آلوده و...نیز از عوامل روی آوری فرد به بزهکاری است.
افزایش فقر و درکنار آن افزایش وقوع جرایم باعث شد مسوولان نیروی انتظامی و دستگاه قضا نیز به آن واکنش نشان دهند.
سردار احمدی مقدم- فرمانده نیروی انتظامی- با اعلام اینکه نزاع در چند سال اخیر افزایش داشته است تاکید کرد: افزایش نزاع تابع تورم، شرایط جوی و خشکسالی و در برخی از مناطق به علت مشکلات فرهنگی و کاهش آستانه تحمل افزایش یافته است که پیامد این امر بالا رفتن نرخ قتل در کشور است.
وی افزود: یکی از ظرفیت هایی که منجر به وقوع نزاع می شود انتخابات محلی و مجلس در شهرستانها است که منجر به بروز تنش هایی می شود اما به طور کلی آستانه تحمل مردم کاهش یافته است.
فرمانده نیروی انتظامی ضمن توصیه به صدا و سیما برای فرهنگ سازی در این زمینه گفت: صدا و سیما باید فیلمها و برنامه های شاد را افزایش داده و از پخش برنامه های کسالت زا در صورت امکان خودداری کند ضمن اینکه قتل و نزاع در زمان خشکسالی افزایش چشمگیری می یابد.
رئیس کل دادگستری استان البرز هم در اولین کارگاه تخصصی پیشگیری از وقوع جرم و آسیب های اجتماعی گفت: بیکاری، گرانی و تورم از موجبات بسیار مهم وقوع جرم در جامعه است و رفع آنها طبیعتاً بر عهده قوه قضاییه نیست.
مهدوی راد تاکید کرد: پیشگیری از وقوع جرم یک ایده و هدف بسیار بزرگ با ابعاد بسیار گسترده است و با مطالعه ابعاد آن و برشمردن عوامل ایجاد جرم در جامعه مشخص می شود که پیشگیری از وقوع جرم به صورت محض، در حیطه وظایف قوه قضاییه نیست بعنوان مثال اشتغال زایی یکی از وظایف خاص قوه مجریه است و عدم ایجاد اشتغال خود موجب مشکلات عدیده ای در جامعه می شود زیرا بیکاری یکی از علل مهم وقوع انواع جرم در جامعه است
بت پرستی مارکسیستی در کره شمالی
مقدمه: حکومت ولایت مطلقه آخوندی در ایران و حکومت ولایت مطلق مارکسیستی در کره شمالی براستی دو طرف یک سکه ضد بشری هستند که بازتاب شعور ملتهای ایران و کره شمالی هستند! در مذهب ار تجاعی مارکسیسم که بدون هیچ شرمندگی خود را "سوسیالیم علمی!؟" نیز می نامد همانند همه مذاهب دیگر همه جیز مقدس و جاودانه هستند!؟ بطور مثال در مذهب مارکسیسم که مردم و کارگران گله های گوسفند و هیچ به حساب می آیند هیچگونه انتخاباتی وجود ندارد و مردم حق اظهار نظر در مورد تغییر دولت و حزب حاکم را ندارند! بدینترتیب در دین مارکسیستی، نیز همانند دین اسلام اگر شما مارکس پرست شدی و به یک حزب و دولت مارکس پرست رأی دادی این رآی شما ابدی است و حق تغییر نظر نداری! بر این اساس دولت و حزب و رهبری حزب مارکسیستی یک پدیده ابدی هستند و شما حق انتقاد و تغییر این پدیده ها را ندارید. از آنجا که مارکس یک پیامبر و لنین امام زمان و دیگر رهبران مارکس پرست جزو مقدسین هستند هیچکس حق انتقاد به آنان را ندارد. بطور مثال یک مارکسیست کسی است که مارکس را مطلقأ و بدون هیچگونه انتقادی قبول دارد و هیچگاه از مارکس و مقدسین دیگر مذهب مارکس پرستی نباید انتقاد کند! در یک چنین شرایطی که نسبیت وجود ندارد و همه جیز مطلق است، کیش شخصیت و فرد پرستی مذهب رسمی می شود و به همین دلیل است که فردی مانند چگوارا به رابین هود هواداران "مشی چریکی" و "مائو تسه تونگ" به خدای چین تبدیل می شود! و البته نمونه کامل و بارز فرهنگ مارکسیستی و کیش شخصیت و بت پرستی کشور کره شمالی است که براستی کشورهایی مانند ایران و عربستان در مقایسه با کشور کره شمالی کشورهایی دمکرات هستند! ادامه مطلب را از زبان خبرگزاری روسی «ریا نووستی» بخوانید
کیم جونگ ایل پس ازوفات به سمت دبیرکل ابدی حزب حاکم کره شمالی انتخاب شد
پیونگ یانگ،26 فروردین، خبرگزاری «ریا نووستی»/ " کیم جونگ ایل" رهبر سابق کره شمالی که سال گذشته در گذشت، به سمت دبیر کل ابدی حزب حاکم کارگراین کشور و همچنین رییس ابدی کمیته دفاع ـ دولت کره شمالی انتخاب شد. "کیم جونگ اون" پسر وی که پس از مرگ پدر عملا رهبری کره شمالی را بر عهده گرفته ، به سمت معاون اول دبیر کل حزب حاکم و همچنین معاون اول رییس کمیته دفاع کشور انتخاب شد
امروز "کیم یون نام" صدر هیئت رییسه مجلس عالی خلق و عضو دفتر سیاسی کمیته مرکزی حزب کارگر کره شمالی در گردهمایی رسمی نمایندگان ارتش کشور در استادیوم "کیم ایل سونگ" در مرکز پیونگ یانگ این مطلب را اعلام کرد
سازماندهندگان این گردهمایی که از جمله برنامه های ویژه به مناسبت 100 ـ سالگرد "کیم ایل سونگ" بنیانگذارکره شمالی و پدر بزرگ رهبر فعلی است، به خبرنگار خبرگزاری «ریا نووستی» اعلام کردند تصمیمات فوق الذکر در کنفرانس اعضای حزب کارگر کره شمالی در روز 11 آوریل گرفته شده است
در پیونگ یانگ مراسم پرده برداری از بزرگ ترین مجسمه کیم جونگ ایل صورت گرفت
14/04/2012
پیونگ یانگ، 25 فروردین، خبرگزاری «ریا نووستی»/ مراسم پرده برداری از بزرگ ترین مجسمه "کیم جونگ ایل" رییس جمهور سابق کره شمالی که در ماه دسامبر سال 2011 در گذشت، در شهر پیونگ یانگ پایتخت این کشور صورت گرفت. این مطلب را خبرنگار «ریا نووستی» از پیونگ یانگ گزارش داده استمجسمه 25 متری"کیم جونگ ایل" در پهلوی مجسمه "کیم ایل سونگ" پدر او و رییس جمهور اول کره شمالی در جلو موزه انقلاب کره قرار دارد
مراسم پرده برداری از این مجسمه در آستانه 100 مین سالگر تولد "کیم ایل سونگ" برگزار شده که روز 15 ماه اوریل جشن گرفته می شود. این جشن در کره شمالی "روز آفتاب" را نام داردجالب این است که خود "کیم جونگ ایل" در زمان حیاتش مخالف احداث چنین مجسمه ای بود
او گفته بود که در شرایط کسری پول، چنین هزینه های بزرگی غیر مجاز است
اما بعد از مرگ "کیم جونگ ایل" هم فکران او به اجرای طرح خود پرداختند. این نخستین مجسمه "کیم جونگ ایل" نبوده ولی بزرگ ترین آنها می باشد
مراسم پرده برداری از مجسمه "کیم جونگ ایل" خودش به جشن بزرگی مبدل شد. به گزارش خبرنگار «ریا نووستی»، حدود 100 هزار نفر در جلو موزه انقلاب کره و در میدان های مرکزی پیونگ یانگ جمع شدند. در لحظه پرده برداری، آتش بازی ها آغاز شده و هزارها بادکنکی که اهالی پیونگ یانگ آنها را با خود آوردند، به پرواز در آمدند

چین اخذ اعتراف با شکنجه را ممنوع کرد؟
سایت فارسی رادیو آلمان. جمعه، 2013/11/22
مقدمه از سایت رهایی: دولت مائو پرست حاکم بر چین با تصویب این قانون رسمآ تایید می کند که این دولت از سال 1959 که مائوپرست ها قدرت را در چین به دست گرفتند تا کنون بر علیه زندانیان چینی انواع شکنجه را اعمال کرده است! و بعد از گذشت این همه سال حالا تازه یادشان افتاده است که آنان مردم چین را شکنجه می کنند! باید به مائوپرست های ایرانی نیز به خاطر یک چنین سابقه درخشانی در ضدیت با بشریت تبریک گفت! اما گویا دولت مائوپرست چین کور و کر است و نمی داند که هنوز رکورد دار و قهرمان اعدام در جهان نیز هست
دیوان عالی خلق چین روز پنجشنبه ۲۱ نوامبر (۳۰ آبان) اعلام کرد که از این پس استفاده از شکنجه به منظور گرفتن اعتراف از متهمان ممنوع خواهد بود. این قانون بخشی از بسته اصلاحی سیستم قضایی چین است که هفته گذشته ارائه شده است
به گزارش خبرگزاری فرانسه، دیوانعالی خلق چین روز پنجشنبه ۲۱ نوامبر (۳۰ آبان) در بیانیهای اعلام کرده که اعمال شکنجه برای گرفتن اعتراف از متهمان از این پس در چین ممنوع خواهد بود
در بیانیه دیوانعالی چین، انجام اقداماتی نظیر سرما دادن، گرسنگی و تشنگی دادن، سوزاندن و خسته کردن متهم از جمله مصادیق شکنجه عنوان شده است. این دادگاه همچین تاکید کرده که سایر روشهای غیرقانونی برای اخذ اعتراف نیز باید متوقف شوند
فعالان حقوقی میگویند پلیس چین برای کشف حقیقت کمتر از روشهای علمی و پژوهشی استفاده میکند و در بیشتر موارد با تکیه بر قدرتش به آزار متهم برای گرفتن اعتراف متوسل میشود.
دیوانعالی خلق چین هفته گذشته یک بسته اصلاحی قضایی منتشر کرد که بر اساس آن صدور حکم اعدام برای مجرمان نیز سختگیرانهتر میشود. در این بیانیه تاکید شده است: «باید برای این مجازات شواهد کافی ارائه شود و تنها قضات با تجربه محاکمههای مربوط به مجازات مرگ را قضاوت کنند
دیوانعالی چین به ظاهر مستقل است اما عملا تحت نظارت حزب کمونیست، تنها حزب این کشور اداره میشود. بر اساس آخرین گزارش دپارتمان حقوق بشر دولت آمریکا درباره چین، دادگاههای این کشور ۹ / ۹۹ متهمان را مجرم اعلام میکنند
یک مقام دیدهبان حقوق بشر گفته است: «مشکل در چین همواره مربوط به اجرای این احکام است. در نظام قضایی چین، سیستم امنیتی قدرتمندترین نهاد است و نظارت کمی بر اینکه چطور این سیستم قدرت خود را اعمال میکند، وجود دارد».
چین چندین سال متوالی است که بر اساس آمارهای بینالمللی از جمله عفو بینالملل، بالاترین رقم اعدام را در کل جهان دارد
دیوانعالی چین به ظاهر مستقل است اما عملا تحت نظارت حزب کمونیست، تنها حزب این کشور اداره میشود. بر اساس آخرین گزارش دپارتمان حقوق بشر دولت آمریکا درباره چین، دادگاههای این کشور ۹ / ۹۹ متهمان را مجرم اعلام میکنند
یک مقام دیدهبان حقوق بشر گفته است: «مشکل در چین همواره مربوط به اجرای این احکام است. در نظام قضایی چین، سیستم امنیتی قدرتمندترین نهاد است و نظارت کمی بر اینکه چطور این سیستم قدرت خود را اعمال میکند، وجود دارد».
چین چندین سال متوالی است که بر اساس آمارهای بینالمللی از جمله عفو بینالملل، بالاترین رقم اعدام را در کل جهان دارد
سایت فارسی رادیو آلمان. جمعه، 2013/11/22
مقدمه از سایت رهایی: دولت مائو پرست حاکم بر چین با تصویب این قانون رسمآ تایید می کند که این دولت از سال 1959 که مائوپرست ها قدرت را در چین به دست گرفتند تا کنون بر علیه زندانیان چینی انواع شکنجه را اعمال کرده است! و بعد از گذشت این همه سال حالا تازه یادشان افتاده است که آنان مردم چین را شکنجه می کنند! باید به مائوپرست های ایرانی نیز به خاطر یک چنین سابقه درخشانی در ضدیت با بشریت تبریک گفت! اما گویا دولت مائوپرست چین کور و کر است و نمی داند که هنوز رکورد دار و قهرمان اعدام در جهان نیز هست
دیوان عالی خلق چین روز پنجشنبه ۲۱ نوامبر (۳۰ آبان) اعلام کرد که از این پس استفاده از شکنجه به منظور گرفتن اعتراف از متهمان ممنوع خواهد بود. این قانون بخشی از بسته اصلاحی سیستم قضایی چین است که هفته گذشته ارائه شده است
به گزارش خبرگزاری فرانسه، دیوانعالی خلق چین روز پنجشنبه ۲۱ نوامبر (۳۰ آبان) در بیانیهای اعلام کرده که اعمال شکنجه برای گرفتن اعتراف از متهمان از این پس در چین ممنوع خواهد بود
در بیانیه دیوانعالی چین، انجام اقداماتی نظیر سرما دادن، گرسنگی و تشنگی دادن، سوزاندن و خسته کردن متهم از جمله مصادیق شکنجه عنوان شده است. این دادگاه همچین تاکید کرده که سایر روشهای غیرقانونی برای اخذ اعتراف نیز باید متوقف شوند
فعالان حقوقی میگویند پلیس چین برای کشف حقیقت کمتر از روشهای علمی و پژوهشی استفاده میکند و در بیشتر موارد با تکیه بر قدرتش به آزار متهم برای گرفتن اعتراف متوسل میشود.
دیوانعالی خلق چین هفته گذشته یک بسته اصلاحی قضایی منتشر کرد که بر اساس آن صدور حکم اعدام برای مجرمان نیز سختگیرانهتر میشود. در این بیانیه تاکید شده است: «باید برای این مجازات شواهد کافی ارائه شود و تنها قضات با تجربه محاکمههای مربوط به مجازات مرگ را قضاوت کنند
دیوانعالی چین به ظاهر مستقل است اما عملا تحت نظارت حزب کمونیست، تنها حزب این کشور اداره میشود. بر اساس آخرین گزارش دپارتمان حقوق بشر دولت آمریکا درباره چین، دادگاههای این کشور ۹ / ۹۹ متهمان را مجرم اعلام میکنند
یک مقام دیدهبان حقوق بشر گفته است: «مشکل در چین همواره مربوط به اجرای این احکام است. در نظام قضایی چین، سیستم امنیتی قدرتمندترین نهاد است و نظارت کمی بر اینکه چطور این سیستم قدرت خود را اعمال میکند، وجود دارد».
چین چندین سال متوالی است که بر اساس آمارهای بینالمللی از جمله عفو بینالملل، بالاترین رقم اعدام را در کل جهان دارد
دیوانعالی چین به ظاهر مستقل است اما عملا تحت نظارت حزب کمونیست، تنها حزب این کشور اداره میشود. بر اساس آخرین گزارش دپارتمان حقوق بشر دولت آمریکا درباره چین، دادگاههای این کشور ۹ / ۹۹ متهمان را مجرم اعلام میکنند
یک مقام دیدهبان حقوق بشر گفته است: «مشکل در چین همواره مربوط به اجرای این احکام است. در نظام قضایی چین، سیستم امنیتی قدرتمندترین نهاد است و نظارت کمی بر اینکه چطور این سیستم قدرت خود را اعمال میکند، وجود دارد».
چین چندین سال متوالی است که بر اساس آمارهای بینالمللی از جمله عفو بینالملل، بالاترین رقم اعدام را در کل جهان دارد
عاقبت انقلاب فرهنگی در چین مائو پرست
تبریک به مائو پرست ها!! در ویدئوی مستند بالا به گفته "تلویزیون سی ان ان" در چین در نتیجه حکومت مائو پرست ها بیش ازچهار میلیون زن فاحشه به وجود آمده است! به مائوپرست های ایرانی که می خواهند ایران را نیز مانند چین بکنند باید گفت که آنان لازم نیست تا زحمت بکشند! زیرا حکومت جمهوری اسلامی قبلأ اینکار را برای آنان انجام داده است! همانطور که در ویدئو نیز قابل دیدن است مغازه های ماساژ که در چین نوعی فاحشه خانه است در کنار دیگر محصولات بنجل چینی به خارج از چین نیز صادر شده است و درهلند دو هفته پیش به ظن فحشاء به تمام محل های ماساژ چینی برای کنترل فحشاء مخفی و غیر مجاز که تحت پوشش ماساژ انجام می شود مراجعه شد
تبریک به مائو پرست ها!! در ویدئوی مستند بالا به گفته "تلویزیون سی ان ان" در چین در نتیجه حکومت مائو پرست ها بیش ازچهار میلیون زن فاحشه به وجود آمده است! به مائوپرست های ایرانی که می خواهند ایران را نیز مانند چین بکنند باید گفت که آنان لازم نیست تا زحمت بکشند! زیرا حکومت جمهوری اسلامی قبلأ اینکار را برای آنان انجام داده است! همانطور که در ویدئو نیز قابل دیدن است مغازه های ماساژ که در چین نوعی فاحشه خانه است در کنار دیگر محصولات بنجل چینی به خارج از چین نیز صادر شده است و درهلند دو هفته پیش به ظن فحشاء به تمام محل های ماساژ چینی برای کنترل فحشاء مخفی و غیر مجاز که تحت پوشش ماساژ انجام می شود مراجعه شد
کارشناسان روسی: ایران هسته ای باعث تقویت امنیت درخاورنزدیک ومیانه خواهد شد

جمعه، 2012/04/06
مسکو، 18 فروردین، خبرگزاری «ریا نووستی»/سپهبد بازنشسته "لئونید ایواشف" رییس آکادمی علوم ژئوپلتیک و رییس سابق اداره کل همکاری بین المللی وزارت دفاع روسیه ابراز عقیده کرد که ایران دارای سلاح هسته ای باعث تقویت ثبات و امنیت در منطقه در خاور نزدیک و میانه خواهد شد. وی این مطلب را در نشست گفت و شنود در مجلس دومای روسیه اظهار داشت.
ایواشف گفت: "سلاح هسته ای پس از از بین رفتن انحصار در استفاده از آن صلح آمیزترین سلاح می شود. این عامل بازدارنده است. به این دلیل نمی توان گفت در صورت ظاهر شدن سلاح هسته ای در ایران فاجعه رخ خواهد داد. نه، در اینصورت منطقه با ثبات خواهد شد. امکان پیدا کردن راههای دیگر همکاری به وجود خواهد آمد".
وی یادآور شد در سالهای جنگ سرد میان شوروی و آمریکا فقط از استفاده تصادفی و ناگهانی سلاح هسته ای می ترسیدند
ایواشف معتقد است مساله ایران و سراسر منطقه، انحصار سلاح هسته ای از سوی یک طرف یعنی اسراییل، آمریکا، بریتانیا و غیره است
به عقیده وی، ایران فقط می خواهد رشد بی خطر خود را تامین کندسرلشگر بازنشسته "یوگنی بوژینسکی" نایب رییس ارشد مرکز مطالعاتی "پیرسنتر" و رییس سابق اداره قراردادهای بین المللی وزارت دفاع روسیه در سخنرانی خود درنشست گفت و شنود نیز معتقد بود بازدارندگی هسته ای در منطقه خاورنزدیک و میانه نقش مثبتی ایفا خواهد کر
وی اظهار داشت: "هیچکس بازدارندگی هسته ای را لغو نکرده است. این اصل در بدترین سالهای جنگ سرد بسیار خوب عمل می کرد و اکنون میان هند و پاکستان عمل می کند. من فکر میکنم بازدارندگی هسته ای می تواند در خاورنزدیک نیز موثر واقع شود. در اینصورت ایران و اسراییل می توانند به برخی از تدابیر تامین کننده شفاقیت تن در داده و تفاهنامه هایی را اکنون غیر ممکن است، امضا کنند"
ضمنا یوگنی بوژینسکی ابراز عقیده کرد اگر اسراییل به ایران حمله کند نمی تواند تاسیسات هسته ای این کشور را بطور کامل نابود کند
مسکو، 18 فروردین، خبرگزاری «ریا نووستی»/سپهبد بازنشسته "لئونید ایواشف" رییس آکادمی علوم ژئوپلتیک و رییس سابق اداره کل همکاری بین المللی وزارت دفاع روسیه ابراز عقیده کرد که ایران دارای سلاح هسته ای باعث تقویت ثبات و امنیت در منطقه در خاور نزدیک و میانه خواهد شد. وی این مطلب را در نشست گفت و شنود در مجلس دومای روسیه اظهار داشت.
ایواشف گفت: "سلاح هسته ای پس از از بین رفتن انحصار در استفاده از آن صلح آمیزترین سلاح می شود. این عامل بازدارنده است. به این دلیل نمی توان گفت در صورت ظاهر شدن سلاح هسته ای در ایران فاجعه رخ خواهد داد. نه، در اینصورت منطقه با ثبات خواهد شد. امکان پیدا کردن راههای دیگر همکاری به وجود خواهد آمد".
وی یادآور شد در سالهای جنگ سرد میان شوروی و آمریکا فقط از استفاده تصادفی و ناگهانی سلاح هسته ای می ترسیدند
ایواشف معتقد است مساله ایران و سراسر منطقه، انحصار سلاح هسته ای از سوی یک طرف یعنی اسراییل، آمریکا، بریتانیا و غیره است
به عقیده وی، ایران فقط می خواهد رشد بی خطر خود را تامین کندسرلشگر بازنشسته "یوگنی بوژینسکی" نایب رییس ارشد مرکز مطالعاتی "پیرسنتر" و رییس سابق اداره قراردادهای بین المللی وزارت دفاع روسیه در سخنرانی خود درنشست گفت و شنود نیز معتقد بود بازدارندگی هسته ای در منطقه خاورنزدیک و میانه نقش مثبتی ایفا خواهد کر
وی اظهار داشت: "هیچکس بازدارندگی هسته ای را لغو نکرده است. این اصل در بدترین سالهای جنگ سرد بسیار خوب عمل می کرد و اکنون میان هند و پاکستان عمل می کند. من فکر میکنم بازدارندگی هسته ای می تواند در خاورنزدیک نیز موثر واقع شود. در اینصورت ایران و اسراییل می توانند به برخی از تدابیر تامین کننده شفاقیت تن در داده و تفاهنامه هایی را اکنون غیر ممکن است، امضا کنند"
ضمنا یوگنی بوژینسکی ابراز عقیده کرد اگر اسراییل به ایران حمله کند نمی تواند تاسیسات هسته ای این کشور را بطور کامل نابود کند
نخستین تظاهرات ضد "جنگ علیه ایران" در اسرائيل

سایت فارسی رادیو آلمان
26/03/2012
شامگاه شنبه حدود هزار نفر در نخستین تظاهرات بزرگ ضد جنگ علیه ایران در اسرائيل شرکت کردند. بر روی پلاکاردها شعارهایی حاکی از ابراز دوستی به ایرانیان و در منع جنگ خطاب به سیاستمداران اسرائيلی دیده میشد.
به گفتهی سخنگوی پلیس تلآویو، شامگاه شنبه (۵ فروردین / ۲۴ مارس) حدود هزار نفر در تظاهرات ضد جنگ علیه ایران در تلآویو شرکت کردند. آنان خطاب به نخست وزیر اسرائيل، بنیامین نتانیاهو که به "بیبی" معروف است، و وزیر دفاع اسرائيل، ایهود باراک، شعار میدادند: «بیبی، باراک، جنگ بازی نیست».
بسیاری از شرکتکنندگان در تظاهرات، متاثر از موفقیت کمپین اینترنتی "اسرائيل ایران را دوست دارد"، پلاکاردهایی حمل میکردند که بر آن نوشته شده بود: «ایرانیان، ما شما را دوست داریم، ما هیچگاه کشورتان را بمباران نمیکنیم» یا «بیبی، ایران را بمباران نکن».
کمپین اینترنتی ضد جنگ ایران و اسرائيل
کمپین اینترنتی ضدجنگ را یک زوج اسرائيلی در روز ۱۹ مارس در فیسبوک راه انداختند. هدف از این کمپین ابراز محبت و دوستی نسبت به شهروندان ایرانی و مخالفت با جنگ احتمالی اسرائيل علیه ایران بود. در عرض یک هفته بیش از ۳۷ هزار نفر در فیسبوک به این کمپین پیوستهاند
بر پلاکاردها نوشتهاند: «بمب نیندازید، گفتوگو کنید
یک روز پس از آغاز کمپین ضد جنگ توسط زوج اسرائيلی، یک زوج ایرانی در فیسبوک هم صفحهای را با نام "مردم اسرائيل! ایرانیها شما را دوست دارند" ساختند. این صفحه فیسبوکی نیز نشانگر تلاش برای نشان دادن نقاط مشترک انسانی میان شهروندان اسرائيلی و ایرانی است. شمار شرکتکنندگان در این کمپین نیز تا کنون حدود ۹ هزار نفر شده است
مجید که در کنار همسرش این کمپین را به راه انداخته، نیت مشترک دو زوج اسرائيلی و ایرانی را بدینگونه برای روزنامه آمریکایی"نیویورکر" بیان کرده است: «در حالی که رهبران سیاسی تهدید به جنگ میکنند و میخواهند کشور ما را بمباران کنند، ما شهروندان ایران و اسرائيل پیشتر یکدیگر را با عشق و صلح بمباران میکنیم.»
انگیزه شرکتکنندگان در تظاهرات تلآویو
رسانهها گزارش دادهاند که بیشتر شرکتکنندگان در تظاهرات شامگاه شنبه در تلآویو متعلق به جریانهای سیاسی چپ بودهاند، گرچه با توجه به موفقیت کمپین اینترنتی انتظار میرفته که شهروندانی با گرایشهای فکری گوناگون در این تظاهرات شرکت جویند.
به گزارش شماره روز یکشنبه (۲۵ مارس) روزنامه "جروزالم پست" تظاهرکنندگان انگیزه خود برای شرکت در تظاهرات را پیامدهای پیشبینیناپذیر حمله نظامی احتمالی علیه تاسیسات اتمی ایران و قربانیانی که احتمالا چنین حملهای خواهد گرفت، عنوان کردهاند. آنان همچنین هزینه سنگینی را مطرح میکنند که جنگ علیه ایران بر گردهی جامعه اسرائيل خواهد نهاد و در نتیجه از خدمات اجتماعی در این کشور کاسته خواهد شد
طبق نظرسنجیای که در اوایل ماه مارس انجام گرفته، ۵۸ درصد اسرائیلیها با اقدام یکجانبهی اسرائيل علیه ایران مخالفاند. نتانیاهو بارها تهدید کرده است که اسرائيل به تاسیسات اتمی ایران حمله خواهد کرد تا نگذارد ایران صاحب سلاح اتمی شود
آمریکا از اسرائيل خواسته است صبر کند تا تاثیر تحریمهای بینالمللی علیه ایران آشکار گردد. به عقیده مقامهای آمریکایی، حمله نظامی تنها در صورتی که همهی درهای دیگر بسته شوند، توجیهپذیر خواهد بود
- همانطور که می خوانید مردم اسرائیل شعورپیشرفته سیاسی و اجتماعی خود را نشان می دهند و به دولت خود گوشزد می کنند که به جای تهدید جنگی بهتر است که با دولت ایران گفتگو کند، هرچند که حکومت عرب پرست آخوندی در ایران اصولأ حکومت اسرائیل را به رسمیت نمی شناسد و حاضر به گفتگو با این دولت نیست! البته مردم اسرائیل نیز مانند بقیه ملت های جهان در مورد مسائل سیاسی و بخصوص در مورد ایران دارای نظر یکسان نیستند و نظرات مردم شرکت کننده اسرائیلی در این تظاهرات منعکس کننده نظرات همه مردم اسرائیل نیست ! اما با وجود این وقوع یک چنین تظاهراتی در ایران یا در یک کشور عربی در دفاع از صلح با مردم اسرائیل مطلقأ غیر قابل تصور است!! نباید از یاد برد که حکومت جنگ طلب و ناراحت و عرب پرست آخوندی در ایران برآیند یک به اصطلاح انقلاب مردمی در ایران است و این حکومت برگزیده مردم آگاه !!؟ ایران است
کارشناس نظامی روس: چگونه ايران حمله آمريكا را به سادگي خنثي ميكند
يکشنبه، 2008/09/21
مقدمه: اخیرأ یکی از فرماندهان نظامی ایران صحبت از "توانائی های ناشناخته ایران" کرد و این یک واقعیت است که اغلب کشورها به دلایل امنیتی توانائی های نظامی خود را آشکار نمی کنند و قضیه فرود آوردن هواپیمای فوق پیشرفته بدون سرنشین آر کیو 170 آمریکا توسط ایران نشان داد که ایران را نباید دست کم گرفت و مدیر کل گوگل نیز در یک مصاحبه در یوتیوب اقرار کرد که ایرانیان در زمینه جنگ سایبری دارای توانائی های زیادی هستند و نباید آنان را دست کم گرفت. همانطور که یک سناتور آمریکایی نیز اشاره کرده است روسیه به جای سیستم موشکی اس 300 به ایران یک سیستم پارازیت انداز پیشرفته داده است که ایران از این سیستم به خوبی برای فرود اوردن هواپیمای بدون سرنشین امریکایی استفاده کرده است. به گزارش خبر گزاری فارس، ( پایگاه خبری عربی پرس به نقل از برخی منابع که آنها را از ایران معرفی کرده، نوشت که هواپیمای فوق پیشرفته بدون سرنشین آر کیو 170 آمریکا تنها هواپیمایی نیست که در مدت اخیر در کمین الکترونیکی ایران قرار گرفته و به صورت سالم مجبور به فرود در ایران شده و در اختیار نیروهای نظامی ایران قرار گرفته است
این پایگاه به نقل از این مقام ایرانی تاکید کرده است که ایران 4 فروند از هواپیماهای جاسوسی بدون سرنشین ساخت اسرائیل را نیز که از شرق کشور وارد خاک جمهوری اسلامی ایران شده بودند را در اختیار دارد و این هواپیماها هم اکنون در اختیار نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قرار دارند
خبرگزاري فارس: يك تحليلگر روس نوشت، اگر آمريكا حملهاي به ايران ترتيب بدهد، اين حمله، هجوم "بدون تماس" خواهد بود، ولي ايران در اين صورت نيز راهكاري بسيار ساده در برابر اين هجوم در اختيار خواهد داشت و اين حمله را ميتواند خنثي كند
بدینترتیب به نظر می آید که حکومت ایران هوشمندانه یک چتر الکترونیک بر روی ایران ایجاد کرده است و قادر است که هر نوع حمله هوایی را خنثی و بی اثر کند. بقیه مطلب را از قول یک کارشناس روس بخوانید
به گزارش فارس، "اولگ آنتونف" در روزنامه روسي "نيزاويسمايا" در مقالهاي با عنوان "ايران چگونه حمله آمريكا را دفع كند" نوشت: آمريكاييها اگر حملهاي به ايران ترتيب بدهند بيشك اين حمله از نوع حمله "بدون تماس" خواهد بود تا خسارت آمريكا به حداقل برسد
اين تحليلگر روس به توان پاسخ ايران ايران اشاره و اين پرسش را مطرح ميكند كه "حال ايران بايد چه بكند؟"
آنتونف پاسخ ميدهد: فقط يك راه باقي ميماند؛ عمل كردن بر اساس اين اصل كه اگر شما در موقعيتي نيستي كه دشمن را نابود كني تلاش كنيد تا حداكثر كيفيت و دقت تسليحاتي دشمن را كاهش بدهيد. حال پرسش اينجاست كه چگونه ميتوان از خسارات اصابت موشكهاي توماهاوک يا بمبهايي كه از هواپيماها پرتاب شدهاند، جلوگيري كرد؟
آنتونف ميگويد: پاسخ ساده است. با استفاده از همان ابزار جنگ الكترونيك، ولي اين بار با ابزاري كه توسط ايران عليه تسليحات آمريكايي بكار گرفته ميشود. انحراف موشكها و بمبهاي برنامهريزي شده را بايد افزايش داد. چگونه؟
بنا بر اين گزارش، كاهش انحراف تسليحات فوق دقيق مذكور از هدف تعيين شده با استفاده از سيستمهاي رديابي ماهوارهاي جی.پی.اس تامين ميشود. بر روي هر موشك و بمب يك گيرنده جی. پی.اس تعبيه شده است كه سيگنالهايي را از سيستمهاي ماهوارهاي مربوط دريافت ميكند. اندازهگيري مختصات جغرافيايي توسط اين سيگنالها به موشك يا بمب منتقل ميشود و قبل از پرتاب موشك، مختصات جغرافيايي اهداف (گرا)، در تسليحات فوق دقيق برنامهريزي ميشود
اين تحليلگر روسي تاكيد كرد: از آنچه گفته شد ميتوان يك نتيجه مهم گرفت؛ براي افزايش انحراف تسليحات فوقدقيق بايد گيرنده جی.پی.اس را به اصطلاح "خفه" كرد. اين كار عملا اجرا شدني است. علاوه بر اينكه، چنين مسئلهاي در اولين روزهاي جنگ آمريكا در عراق در سال 2003 عملا رخ داد. در آنجا فرستندههاي روسي به اصطلاح "خفه كننده" جی.پی.اس وجود داشت. استفاده از آنها باعث شد، تسليحات فوق دقيق نتواند موقعيت كنوني خود را اندازهگيري كند و به همين دليل اطلاعاتي براي تنظيم فرمان هدايت پروازي به آنها نميرسيد. بنا بر اين گزارش، موشكهاي بالدار به اهداف اصابت نميكرد و برخي از اين موشكها حتي به جهتي پيشبيني نشده حركت ميكرد
آنتونف افزود: روز پنجم جنگ جنجال بينالمللي بزرگي با متهم كردن روسيه برپا شد. بعد از آن آمريكاييها در پنج روز بعد پس از تعيين محل استقرار احتمالي "خفه كن"هاي روسي و بمبارانهاي گسترده، مناطق استقرار اين فرستندهها را با خاك يكسان كرد و عمليات طبق معمول ادامه پيدا كرد
اين مسئله به كل جهانيان نشان داد كه چگونه ميتوان با كمك دستگاههاي كم هزينه عملا كارايي تسليحات فوق دقيق و همزمان تجهيزات جنگي ديگري را كه از رديابهاي ماهوارهاي استفاده ميكنند، به صفر نزديك كرد
اولگ آنتونف تصريح كرد: از اينجا نتيجه ميگيريم كه اگر ايران بخواهد تاسيساتش را با كمك "خفه كن"هاي سيستم جی.پی.اس در برابر تسليحات فوقدقيق ايمن سازد، بايد ميدان بزرگي از اختلالات الكترومغناطيسي در كل سرزمين خود ايجاد كند. آنگاه است كه گيرندههاي جی.پی.اس سوار شده بر روي تسليحات فوقدقيق و ديگر تجهيزات از كار خواهد افتاد و خنثي خواهد شد.
باید اضافه کرد که ایران نه تنها از تجربه عراق بخوبی درس گرفته است و علاوه بر خرید دستگاههای مدرن پارازیت انداز از روسیه، گفته می شود که از اوکرائین نیز نه تنها موشک بالستیک بلکه دو عدد بمب هسته ای نیز خریده است و اخیرآ حتا وزیر دفاع اسرائیل با نگرانی گفته است که ایران بمب های هسته ای خود را به پناهگاههای مخفی در زیر کوهها منتقل و امن کرده است و همانطور که می دانید یک کارشناس سوئدی نیز ادعا کرده است که ایران در کره شمالی آزمایش هسته ای انجام داده است! بدینترتیب می توان گفت که به دلایل گفته شده می توان درک کرد که چرا اسرائیل که قبلآ بدون سر و صدا تآسیسات رآکتور هسته عراق را در اوسیراک غافلگیرانه منهدم کرد و با تآسیسات سوریه نیز چنین رفتار کرد اما در مورد ایران فقط لاف می زند و جرآت حمله را ندارد و آمریکا نیز که به دلایل واهی و پوچ به عراق و افغانستان حمله کرد اما در مورد ایران فقط از دور پارس می کند و جرآت حمله ندارد! همین امروز فیدل کاسترو نیز کفته است که اگر آمریکا به ایران حمله کند بزرگترین اشتباه تاریخ خود را مرتکب می شود
زندان های مخفی و غیر قانونی دولت مائوئیستی در چین
در ویدئوی زیر حمله مردم به یک زندان مخفی و غیر قانونی دولت چین و آزادای زندانیان قابل دیدن است! ننگ بر دولت مائو پرست چین
فستیوال "گوشت سگ خوری" در چین مائوپرست
6/22/2015
بی بی سی
فستیوال سالانه گوشت سگ خوری در میان اعتراض فعالان حقوق حیوانات در جنوب شرق چین آغاز شده است
گفته می شود که در جریان این فستیوال حدود ۱۰ هزار سگ در شهر یولین در استان گوانشی سر بریده می شوند
ساکنان یولین گفته اند که این حیوانات با روش مناسب و بدون زجر کشیدن کشته شده اند
اما در مقابل فعالان حقوق حیوانات کشتن این حیوانات را ظالمانه دانسته اند
همزمان کارزاری اینترنتی برای منع این فستیوال آغاز شده که تاکنون بیش از ۳ میلیون نفر از آن حمایت کرده اند
به گزارش خبرگزاری شینهوا، سنت خوردن گوشت سگ در چین، کره جنوبی و بعضی کشورهای دیگر با اعتقاد به اینکه این کار نوعی حفاظت در مقابل گرمای تابستان است، به ۵۰۰-۴۰۰ سال قبل بر می گردد
این خبرگزاری افزوده که این فستیوال در سال های اخیر بازگشایی شده است
در سال های اخیر برخی از دوستداران حیوانات با خرید سگها در صدد برآمدند که این حیوانات را در جریان برگزاری این فستیوال نجات دهند. خبرنگار بی بی سی در پکن می گوید که مناقشاتی از این نوع، دولت را در موقعیتی دشوار قرار می دهد
مصرف گوشت سگ باعث شده که رسانه های خارجی با انتشار گزارشهایی منفی باعث شرمساری مقامات دولتی شوند
زن چینی ۱۰۰ سگ را از خورده شدن در مراسم سالیانه نجات داد
لینک اصل مطلب
http://www.radiofarda.com/content/f35_chinese_woman_rescue_dogs_from_fest/27084717.html
بی بی سی
فستیوال سالانه گوشت سگ خوری در میان اعتراض فعالان حقوق حیوانات در جنوب شرق چین آغاز شده است
گفته می شود که در جریان این فستیوال حدود ۱۰ هزار سگ در شهر یولین در استان گوانشی سر بریده می شوند
ساکنان یولین گفته اند که این حیوانات با روش مناسب و بدون زجر کشیدن کشته شده اند
اما در مقابل فعالان حقوق حیوانات کشتن این حیوانات را ظالمانه دانسته اند
همزمان کارزاری اینترنتی برای منع این فستیوال آغاز شده که تاکنون بیش از ۳ میلیون نفر از آن حمایت کرده اند
به گزارش خبرگزاری شینهوا، سنت خوردن گوشت سگ در چین، کره جنوبی و بعضی کشورهای دیگر با اعتقاد به اینکه این کار نوعی حفاظت در مقابل گرمای تابستان است، به ۵۰۰-۴۰۰ سال قبل بر می گردد
این خبرگزاری افزوده که این فستیوال در سال های اخیر بازگشایی شده است
در سال های اخیر برخی از دوستداران حیوانات با خرید سگها در صدد برآمدند که این حیوانات را در جریان برگزاری این فستیوال نجات دهند. خبرنگار بی بی سی در پکن می گوید که مناقشاتی از این نوع، دولت را در موقعیتی دشوار قرار می دهد
مصرف گوشت سگ باعث شده که رسانه های خارجی با انتشار گزارشهایی منفی باعث شرمساری مقامات دولتی شوند
زن چینی ۱۰۰ سگ را از خورده شدن در مراسم سالیانه نجات داد
لینک اصل مطلب
http://www.radiofarda.com/content/f35_chinese_woman_rescue_dogs_from_fest/27084717.html
نجس اعلام کردن فقرای هند یک هدیه ایرانی برای مردم فقیر کشور هند

ترجمه و تلخیص از نادر احمدی
دوشنبه، 2010/11/15
مقدمه: ( یکی از ضد بشری ترین روابط تاریخ بشر که حتا از سیستم آپارتهاید در کشور آفریقای جنوبی نیز شنیعتر است سیستم کاست طبقاتی در کشور هند است و علیرغم اینکه دولت هند رسمأ وجود کاست را ممنوع کرده است اما این عادت و سنت شنیع از هزاران سال پیش تاکنون در میان مردم هند ادامه دارد! آیا شما می دانید که ایجاد سیستم کاست طبقاتی و نجس اعلام کردن مردم فقیر هند یک سوقات ایرانیان مهاجر به هند برای مردم این کشور است؟! همانطور که می دانید در دوران باستان و در تمام حکومت های ایرانی قبل از حمله اعراب به ایران در ایران کاست طبقاتی حاکم بوده است که به موجب آن جامعه ایران به صورت یک هرم طبقاتی از بالا به پائین شامل طبقات: اشراف، موبدان زرتشتی، صنعتگران و کشاورزان بوده است و مرز بین این طبقات خدشه ناپذیر و ادغام طبقاتی غیر ممکن بوده است! بدینترتیب در سلسه مراتب این هرم هرچه به رأس این هرم نزدیک می شویم طبقات از حقوق و مزایا و امتیازات بیشتری برخوردار می شدند و هرچه که به قاعده این هرم نزدیکتر می شدیم ظبقات از حقوق کمتری برخوردار می شدند!!؟ آری این تمام افتخار تمدن ایرانی است و همین ستم طبقاتی بود که موجب فروپاشی حکومت ساسانی و تسلط خفت باراعراب بر ایران شد! و البته در دنیای کنونی و خارج از کشور هند و از جمله در بین مردم ایران و از جمله احزاب مارکسیست و غیر مارکسیست نیز نوعی از این کاست سیاسی- طبقاتی هنوز وجود دارد و انسانها بر اساس موقعیت شغلی، میزان درآمد و یا نفوذ سیاسی و اجتماعی در بین خود تقسیمبندی ها و هرم اجتماعی ایجاد می کنند و بر علیه همدیگر تبعیض قائل می شوند و حتا در دمکراسی های غربی نیز کسانی که خود را از نردبان ترقی اجتماعی بالا می کشند خود را از دیگران برتر و بهتر می دانند و خود را از دیگران تفکیک می کنند و این وضعیت در میان مردم کشورهای آسیایی و آفریقایی بمراتب شدیدتر است. تفکیک شغلی و ایجاد محله های مرفه نشین و فقیر نشین نموداری از این وضعیت است. در یکی از اطاق های پالتالک فردی می گفت که وقتی که یک خارجی در یک کشور اروپایی یا آمریکایی در یک رستوران می نشیند تا یک شعاع بزرگ دور و بر او خالی می شود و حتا در مقدمه یک کتاب از رهبران یکی از گروههای مارکسیست می خواندم که مردم کشورهای غربی در اتوبوس ها تا حد ممکن از نشستن در کنار خارجی ها پرهیز می کنند! در کشور هند در نتیجه وجود سیستم کاست طبقاتی، یک طبقه به نام: "نجس ها" وجود دارد که بقیه مردم هند آنها را نجس و غر قابل لمس می دانند و ایجاد سیستم کاست و ایجاد طبقه "نجس ها" در هند یک سوقات "تمدن و فرهنگ ایرانیان" مهاجر به هند است !! متن زیر خلاصه ترجمه مطلبی از اینترنت در این مورد است
از آغاز و همیشه سیستم کاست (سیستم تبعیض طبقاتی، نژادی، اجتماعی) که هندیها به آن وراناتس و جاتس می گویند جزئی از جامعه هند بوده است. چگونه شد که جانعه هند مردم خودش را عذاب داد؟ یکی از طرق صدمه زدن کشور هند به مردم خودش آسیب رساندن سیستم وراناس و جاتس به استعدادها و توانائی های مردم است که باید به جای آسیب رساندن تشویق و حمایت می شدند. بر اساس سیستم کاست، مردم هند در جاتس بدنیا می آیند که جوامع مشخصی در درون وراناس هستند که با انتظارات و توانائی ها و محدودیتهایی توأم می باشد. توانائی ها در اختیار قشر بالائی وراناس و محدودیت ها به بخش پائینی وراناس تحمیل مشود. بعضی از این محدودیتها شامل موارد زیر می شوند: رژیم غذائی مشخص و محدود، با چه کسانی حق ازدواج دارند، چه شغلی می توانند داشته باشند، در میان چه گروهی از مردم می توانند زندگی کنند، با چه کسی می توانند غذا بخورند... و بدینترتیب کسانی که در یک جاتس یا وراناتس پست بدنیا می آیند هیچگاه حق ترقی ندارند
ادامه مطلب
دوشنبه، 2010/11/15
مقدمه: ( یکی از ضد بشری ترین روابط تاریخ بشر که حتا از سیستم آپارتهاید در کشور آفریقای جنوبی نیز شنیعتر است سیستم کاست طبقاتی در کشور هند است و علیرغم اینکه دولت هند رسمأ وجود کاست را ممنوع کرده است اما این عادت و سنت شنیع از هزاران سال پیش تاکنون در میان مردم هند ادامه دارد! آیا شما می دانید که ایجاد سیستم کاست طبقاتی و نجس اعلام کردن مردم فقیر هند یک سوقات ایرانیان مهاجر به هند برای مردم این کشور است؟! همانطور که می دانید در دوران باستان و در تمام حکومت های ایرانی قبل از حمله اعراب به ایران در ایران کاست طبقاتی حاکم بوده است که به موجب آن جامعه ایران به صورت یک هرم طبقاتی از بالا به پائین شامل طبقات: اشراف، موبدان زرتشتی، صنعتگران و کشاورزان بوده است و مرز بین این طبقات خدشه ناپذیر و ادغام طبقاتی غیر ممکن بوده است! بدینترتیب در سلسه مراتب این هرم هرچه به رأس این هرم نزدیک می شویم طبقات از حقوق و مزایا و امتیازات بیشتری برخوردار می شدند و هرچه که به قاعده این هرم نزدیکتر می شدیم ظبقات از حقوق کمتری برخوردار می شدند!!؟ آری این تمام افتخار تمدن ایرانی است و همین ستم طبقاتی بود که موجب فروپاشی حکومت ساسانی و تسلط خفت باراعراب بر ایران شد! و البته در دنیای کنونی و خارج از کشور هند و از جمله در بین مردم ایران و از جمله احزاب مارکسیست و غیر مارکسیست نیز نوعی از این کاست سیاسی- طبقاتی هنوز وجود دارد و انسانها بر اساس موقعیت شغلی، میزان درآمد و یا نفوذ سیاسی و اجتماعی در بین خود تقسیمبندی ها و هرم اجتماعی ایجاد می کنند و بر علیه همدیگر تبعیض قائل می شوند و حتا در دمکراسی های غربی نیز کسانی که خود را از نردبان ترقی اجتماعی بالا می کشند خود را از دیگران برتر و بهتر می دانند و خود را از دیگران تفکیک می کنند و این وضعیت در میان مردم کشورهای آسیایی و آفریقایی بمراتب شدیدتر است. تفکیک شغلی و ایجاد محله های مرفه نشین و فقیر نشین نموداری از این وضعیت است. در یکی از اطاق های پالتالک فردی می گفت که وقتی که یک خارجی در یک کشور اروپایی یا آمریکایی در یک رستوران می نشیند تا یک شعاع بزرگ دور و بر او خالی می شود و حتا در مقدمه یک کتاب از رهبران یکی از گروههای مارکسیست می خواندم که مردم کشورهای غربی در اتوبوس ها تا حد ممکن از نشستن در کنار خارجی ها پرهیز می کنند! در کشور هند در نتیجه وجود سیستم کاست طبقاتی، یک طبقه به نام: "نجس ها" وجود دارد که بقیه مردم هند آنها را نجس و غر قابل لمس می دانند و ایجاد سیستم کاست و ایجاد طبقه "نجس ها" در هند یک سوقات "تمدن و فرهنگ ایرانیان" مهاجر به هند است !! متن زیر خلاصه ترجمه مطلبی از اینترنت در این مورد است
از آغاز و همیشه سیستم کاست (سیستم تبعیض طبقاتی، نژادی، اجتماعی) که هندیها به آن وراناتس و جاتس می گویند جزئی از جامعه هند بوده است. چگونه شد که جانعه هند مردم خودش را عذاب داد؟ یکی از طرق صدمه زدن کشور هند به مردم خودش آسیب رساندن سیستم وراناس و جاتس به استعدادها و توانائی های مردم است که باید به جای آسیب رساندن تشویق و حمایت می شدند. بر اساس سیستم کاست، مردم هند در جاتس بدنیا می آیند که جوامع مشخصی در درون وراناس هستند که با انتظارات و توانائی ها و محدودیتهایی توأم می باشد. توانائی ها در اختیار قشر بالائی وراناس و محدودیت ها به بخش پائینی وراناس تحمیل مشود. بعضی از این محدودیتها شامل موارد زیر می شوند: رژیم غذائی مشخص و محدود، با چه کسانی حق ازدواج دارند، چه شغلی می توانند داشته باشند، در میان چه گروهی از مردم می توانند زندگی کنند، با چه کسی می توانند غذا بخورند... و بدینترتیب کسانی که در یک جاتس یا وراناتس پست بدنیا می آیند هیچگاه حق ترقی ندارند
ادامه مطلب
چگونه دولت شوروی و استالین حکومت اسرائیل را از نابودی نجات دادند؟

مقدمه: از آنجا که فحاش ترین دشمنان اسرائیل، استالین پرستانی مانند مقلدین حزبک توفان و چریک های فدایی خلق!! مهاجر به اروپا و آمریکا هستند !!؟؟ من ضروری می دانم که متذکر شوم که منبع این مطلب مستند است و لینک منابع آن در انتهای این مقاله درج شده اند تا نشان دهم که این افراد سوراخ دعا را گم کرده اند !!؟ و این افراد در حالیکه استالین پرست هستند اما بر خلاف استالین، اسرائیل ستیز هستند و این تضاد فقط روشنگر همراهی آنان با سیاست اسرائیل ستیزی رژیم جمهوری اسلامی است زیرا اگر آنان واقعأ استالینیست هستند باید مدافع اسرائیل باشند!!؟؟
ما همه می دانیم که در شرایط کنونی مهمترین حامی جهانی دولت اسرائیل، دولت امریکا است اما در بدو تآسیس دولت اسرائیل، دولت های آمریکا و اروپایی نه تنها حامی دولت اسرائیل نبوده اند بلکه ان را تحریم و بایکوت نیز کرده بودند و بخصوص این تحریم ها و بایکوت ها زمانی اعمال شده بود که دولت اسرائیل تازه تآسیس شده بود و ضعیف بود و بشدت به کمک و بخصوص به کمک تسلیحاتی نیاز داشت و در آن زمان این دولت شوروی سابق به رهبری استالین بود که با کمک تسلیحاتی به ارتش اسرائیل، دولت تازه تآسیس اسرائیل را که از طرف ارتش های کشورهای عربی مورد حمله قرار گرفته بود از خطر نابودی نجات داد! و باید به گروهکهای استالین پرست مانند گروهک "توفان" که برای خشنودی دولت آخوندی و اعراب، هیچ دشمن دیگری جز کشور و مردم اسرائیل ندارند گفت که اگر آنان واقعآ ضد اسرائیل هستند باید دست از استالین پرستی بردارند و به جای فحش دادن به اسرائیل به استالین فحش بدهند زیرا این دولت استالین بود که اسرائیل را حفظ کرد و از خطر نابودی نجات داد! البته کمک دولت استالین به اسرائیل نه به این دلیل بوده است که دولت اسرائیل حامی دولت شوروی سابق یا مارکسیست بوده است بلکه این کمک فقط از زاویه نیاز دولت شوروی سابق به پول بوده است.
اخیرآ من یک فیلم مستند در باره چگونگی تآسیس دولت اسرائیل را که توسط بی بی سی تهیه شده است را تماشا می کردم که در آن روند ایجاد دولت اسرائیل و عواقب آن را به تصور کشیده است. در این فیلم گفته می شود که دولت انگلیس از سال 1917 تا سال 1948 بر سرزمین فلسطین حکومت کرده است و در این سالها است که دولت اسرائیل ایجاد شده است. بعد از صدور بیانیه بالفور که دولت انگلیس رسمآ تقسیم فلسطین به دو کشور یهودی و فلسطینی را اعلام می کند در سال 1947 سازمان ملل نیز( با تأیید شوروی استالینی) تقسیم فلسطین به دوکشور فلسطین و اسرائیل را تآیید می کند اما بهترین بخش سرزمین فلسطین را به یهودیان می دهند ولی فلسطینیها با تقسیم سرزمین خود مخالفت می کنند. جالب اینجاست که یهودیان قبل و بعد از روی کار آمدن هیتلر در المان به تعداد بسیار زیاد به طرف فلسطین سرازیر می شوند و سرزمینهای آنان را می خرند اما فلسطینیان وقتی به عاقبت کار خود یعنی فروش زمینهای خود به مهاجران یهودی پی می برند که دیگر دیر شده بود. فقط در سال 1920 صد هزار مهاجر یهودی از نقاط مختلف جهلن به فلسطین مهاجرت کرده بودند! در این فیلم نشان داده شد که یهودیان برای استقرار خود در فلسطین و برای جنگ با فلسطینیها و ارتش انگلیس از شیوه ترور و بمب گذاری توسط گروههای زیر زمینی یهودی بطور گسترده استفاده کرده بودند و این گروههای تروریست یهودی عبارت بودند از: گروه "هاگانا" به رهبری دیوید بن گوریون، گروه "استرن" به رهبری اسحاق شامیر که وظیفه اش ترور مخالفان بوده است و گروه "اورگون" به رهبری مناخم بگین که تخصصش، ربودن افراد و بمب گذاری بوده است! البته کاملآ واضح است که یهودیان گروههای نامبرده را نه تنها تروریست نمی دانند بلکه آنان را مبارزان راه آزادی خود می دانند اما واقعیت این است که صرفنظر از اینکه یک مارکسیست ایرانی یا یک عرب فلسطینی یا یک یهودی اقدام به ترور می کند ماهیت اقدام تغییر نمی کند و هیچ گروه و دولتی حق ندارد تا به خاطر تآمین منافع و اهداف خودش انسانهای دیگر را بکشد و یا اعدام کند!
در سال 1948 تنها چند روز بعد از اعلام تشکیل دولت اسرائیل، ارتش های پنج کشور عرب یعنی ارتش های کشورهای مصر، سوریه، اردن، عراق و لبنان با حدود سی هزار سرباز به کشور تازه تآسیس اسرائیل حمله کردند و در مقابل همین حدود سرباز اسرائیلی قرار گرفتند. بعد از حدود یک هفته جنگ، سازمان ملل اعلام آتش بس کرد و در مدت آتش بس، طرفین جنگ به تسلیح مجدد خود پرداختند و اینجا بود که دولت شدیدآ سوسیالیست شوروی سابق حجم زیادی از انواع اسلحه سنگین و سبک شامل هواپیمای جنگی به اسرائیل فروخت که اگر این کمکها به ارتش اسرائیل نمی رسید به گفته فرماندهان ارتش اسرائیل که در آن زمان فرمانده ارتش اسرائیل بوده اند، معلوم نبود که الآن دولت اسرائیلی وجود داشت. از آنجا که دانستن "کمک حیاتی شوروی سابق و استالین" به دولت اسرائیل از یک طرف و تحریم اسرائیل از طرف دولت آمریکا برای من بسیار تازگی داشت، برای کسب اطلاع بیشتر در این مورد من به اینترنت مراجعه کردم و در سایت روزنامه اسرائیلی"هاآرتص" و چند سایت دیگر که آدرس آنها در انتهای این مقاله درج می شود مطالب بیشتر و دقیقتری یافتم. در سایت روزنامه "هاآرتص" فردی به نام "دیوید هیرش" مقاله ای با تیتر: "استالین، یهودیان را در سال 1948 در فلسطین مسلح کرد" منتشر شده است که من در اینجا ترجمه و تلخیص آنرا می آورم: (... بسیاری از مردم، جهان را به دو کمپ امپریالیسم که بد است و تحت ستم که سزاوار حمایت است تقسیم کرده اند و یک چنین دیدگاهی موجب شده است که بسیاری از چپگرایان دشمن اسرائیل باشند زیرا آنان فکر می کنند که اسرائیل محصول دولت آمریکا است! (و اجازه بدید که ما این داستان را نادیده بگیریم که آنان می گویند که یهودیان امپریالیسم جهانی و آمریکا را نیز کنترل می کنند). اما در جریان جنگ سال 1948 در حالی که دولت اسرائیل توسط دولتهای انگلیس و آمریکا تحریم شده بود، اگر دولت شوروی استالینی به دولت اسرائیل کمک تسلیحاتی نمی کرد مطمئنآ دولت اسرائیل در بدو تولدش به قتل می رسید و نابود می شد. از آنجا که شوروی سابق نیز یک کشور امپریالیستی بود ممکن است که گفته شود که امپریالیسم موجب بقای اسرائیل شد. اما اسلحه ای که در سال 1948 از چکسلواکی به اسرائیل قاچاق شد توسط کسانی فروخته شد که خود را کمونیست و ضد امپریالیسم می دانستند. رهبران اسرائیل ناسیونالیست بودند و برای بقای خود از هر کجا که به آنان کمک می شد آنرا قبول می کردند و دریافت کمک از شوروی امپریالیستی بر علیه امپراطوری انگلیس و در شرایط تحریم تسلیحاتی دولت آمریکا هیچ ایرادی نداشت. چپها بطور سنتی فکر می کنند که کشور اسرائیل یک پایگاه نظامی برای کشورهای آمریکا و اروپا در خاورمیانه است اما واقعیت این است که کشورهای اروپایی و آمریکا برای تحقق برنامه های نظامی و سیاسی خود نه به اسرائیل بلکه به کشورهایی مانند: مصر، عربستن، ترکیه و کویت متکی هستند. نباید از یاد برد که اروپا در سالهای 1940 تلاش کرد تا تمام یهودیان را به قتل برساند. اولین قرارداد فروش اسلحه از چکسلواکی به اسرائیل در اول ژانویه سال 1948و کمتر از دو ماه بعد از صدور قطعنامه سازمان ملل در مورد ایجاد دولت اسرائیل بود. بعد از اعلام موجودیت دولت اسرائیل، بن گوریون شروع به تلاش برای خرید اسلحه مورد نیاز برای ارتش نوپای اسرائیل کرد اما بزودی متوجه شد که دولتهای آمریکا و اروپا به دولت یهودی اسلحه نمی دهند و تنها راه خرید اسلحه از بلوک شوروی بود. بدینترتیب در ژانویه سال 1948 تعداد پنجاه هزار تفنگ، شیش هزار مسلسل و نود میلیون گلوله از چکسلواکی به اسرائیل فروخته شد اما مهمترین قرارداد فروش اسلحه در ماه آپریل و اوایل ماه می همان سال امضاء شد که به موجب آن، تعداد بیست و پنج هواپیمای جنگی "مسراشمیت" به اسرائیل فروخته شد و قرار شد تا در خاک چکسلواکی و در پایگاههای آن کشور خلبانها و تکنیسین های اسرائیلی آموزش ببینند. هواپیماهای نامبرده در هواپیماهای بسیار بزرگ حمل و نقل به اسرائیل منتقل شدند و نقش بسیار مهمی در متوقف کردن پیشروی ارتش مصر در محلی به نام : "تقاطع ادهالم" داشت. کمکهای تلیحاتی شوروی تا نیمه دوم سال 1948 ادامه داشت و پنجاه و شیش هواپیمای جنگی "اسپیت فایر" نیز به اسرائیل تحویل شدند و حتا تعدادی از این هواپیماها توسط خلبان های اسرائیلی به اسرائیل آورده شدند...) با آگاهی از این موضوع که دولت شوروی استالینی، بزرگترین کمک را به موجودیت کشور اسرائیل کرده است آیا براستی یهود ستیزان استالین پرست، خجالت خواهند کشید و دست از استالین پرستی خواهند کشید؟! من امیدوارم که مردم مترقی در اسرائیل و فلسطین روزی برسد که گذشته ها را فراموش بکنند و اختلافات نژادی و مذهبی را کنار بگذارند و در یک دولت واحد فدرال مجددآ در کنار همدیگر در صلح و صفا زندگی کنند و از مردم و دولت ویتنام یاد بگیرند که برای تآمین مصالح ملی به جای پیروی از انتقام جویی، اکنون که خود را از طرف دولت چین در خطر می بینند نه تنها با آمریکا دشمن نیستند بلکه ارتش های آمریکا و ویتنام در منطقه مورد مناقشه بین چین و ویتنام مانور مشترک نظامی برقرار کردند و شرکتهای آمریکایی و غربی در ویتنام سرمایه گذاری نیز می کنند. تنها راه موفقیت مردم فلسطین این است که از اسرائیلیها یاد بگیرند و با ایجاد همبستگی و اتحاد درونی و اتخاذ یک موضع واقع بینانه با حمایت بخش های مترقی جامعه اسرائیل یک راه حل قابل قبول برای حل معضلات خود بیندیشند و به جای تلاش برای نابودی کشور اسرائیل از بین مردم اسرائیل برای خود متحد درست کنند. به امید یک دنیای بدون مذهب و نژاد و دولت و استثمار.
نادر احمدی
يکشنبه، 2011/03/06
:منابع
http://www.engageonline.org.uk/blog/article.php?id=422
http://www.militaryphotos.net/forums/showthread.php?133269-Czechoslovak-military-aid-to-Israel
تخریب مجسمه استالین و بقیه آثار او در شهر زادگاهش
تخریب مجسمه لنین
فمینیسم مظهر تنفر زن از مرد، بجای ابراز عشق و محبت
نادر احمدی
پنجشنبه، 2011/12/29
خوانده اندخوانده اند
مهمترین دلیلی که فمینیستها و مدافعان مارکسیست و سوسیال- دمکرات آنان در دفاع از فمینیسم عنوان می کنند این است که زنان توسط مردان مورد ستم هستند و به همین دلیل آنان نیاز به یک جنبش مستقل برای دفاع از حقوق خودشان دارند! و مهمترین دلیلی که می توان برعلیه فمینیسم می توان ابراز کرد این است که فمینیسم به جای تلاس برای بهبود رابطه بین زن و مرد، یک اعلان جنگ جنسی به تمام مردها است و مردها را نه به صورت فردی بلکه به صورت گروهی مورد قضاوت منفی قرار داده و ضد زن معرفی می کند! فمینیسم نه تنها برای حل مشکل رابطه بین زن و مرد هیچ راه حل مثبتی ارائه نمی دهد بلکه با کوبیدن بر طبل جنگ جنسی همه زنان را فرشته و مظلوم و همه مردها را ظالم و ستمگر معرفی می کند. در ادامه متن کتاب " لـزبینیسم و فمینیسم" نوشته: " آن کوئت" را درج می کنم که علیرغم اینکه با تمام نظرات آن موافق نیستم اما محتوای آن را قابل تأمل می دانم
لـزبینیسم و فمینیسم
نوشته آن کوئت
ترجمه تینا رحیمی
شهریور ۴م, ۱۳۸۶
همـجـنسگـرایی زنان به مساله ای مهم بدل شده است. بعضی ها معتقدند که این روزها زنان به سبب میل آشکارشان به آزادی به سرعت از زنانگی تهی می شوند، و این «مردانه شدنِ روانی» است که سبب شده زن آمریکایی سرد مزاج شود. برخی متخصصین امور جنسی نگرانند که مبادا این روندِ زنانه زدایی به جد بر احساس کامیابی جنسی زن مدرن تاثیر بگذارد. آنان مدعی اند این امر، به احتمال قریب به یقین، بسیاری را مستعدِ شیوهء تفکر و زندگی همـجـنسـگرایانه می کند.– دکتر فرانک س. کاپریو ، تنوع رفتارهای جنسی
• فمینیسم نظریه است؛ لزبـینیسـم عمل است.– منسوب به تی-گریس اتکینس
وقتی گرترود اشتاین در معیت دوستان بود، فقط با مردان صحبت می کرد و وظیفهء گفتگو با زنان را بر عهدهء آلیس توکلاس می گذاشت.-- سیمون دو بوار، جنس دوم
مدت مدیدی است که فمینیستها را، پیش از آن که بخواهند شاید به واقع لـزبیـنیسـم را در زندگی خصوصیشان به کار بندند، «لـزبین» خوانده اند
ادامه مطلب
پنجشنبه، 2011/12/29
خوانده اندخوانده اند
مهمترین دلیلی که فمینیستها و مدافعان مارکسیست و سوسیال- دمکرات آنان در دفاع از فمینیسم عنوان می کنند این است که زنان توسط مردان مورد ستم هستند و به همین دلیل آنان نیاز به یک جنبش مستقل برای دفاع از حقوق خودشان دارند! و مهمترین دلیلی که می توان برعلیه فمینیسم می توان ابراز کرد این است که فمینیسم به جای تلاس برای بهبود رابطه بین زن و مرد، یک اعلان جنگ جنسی به تمام مردها است و مردها را نه به صورت فردی بلکه به صورت گروهی مورد قضاوت منفی قرار داده و ضد زن معرفی می کند! فمینیسم نه تنها برای حل مشکل رابطه بین زن و مرد هیچ راه حل مثبتی ارائه نمی دهد بلکه با کوبیدن بر طبل جنگ جنسی همه زنان را فرشته و مظلوم و همه مردها را ظالم و ستمگر معرفی می کند. در ادامه متن کتاب " لـزبینیسم و فمینیسم" نوشته: " آن کوئت" را درج می کنم که علیرغم اینکه با تمام نظرات آن موافق نیستم اما محتوای آن را قابل تأمل می دانم
لـزبینیسم و فمینیسم
نوشته آن کوئت
ترجمه تینا رحیمی
شهریور ۴م, ۱۳۸۶
همـجـنسگـرایی زنان به مساله ای مهم بدل شده است. بعضی ها معتقدند که این روزها زنان به سبب میل آشکارشان به آزادی به سرعت از زنانگی تهی می شوند، و این «مردانه شدنِ روانی» است که سبب شده زن آمریکایی سرد مزاج شود. برخی متخصصین امور جنسی نگرانند که مبادا این روندِ زنانه زدایی به جد بر احساس کامیابی جنسی زن مدرن تاثیر بگذارد. آنان مدعی اند این امر، به احتمال قریب به یقین، بسیاری را مستعدِ شیوهء تفکر و زندگی همـجـنسـگرایانه می کند.– دکتر فرانک س. کاپریو ، تنوع رفتارهای جنسی
• فمینیسم نظریه است؛ لزبـینیسـم عمل است.– منسوب به تی-گریس اتکینس
وقتی گرترود اشتاین در معیت دوستان بود، فقط با مردان صحبت می کرد و وظیفهء گفتگو با زنان را بر عهدهء آلیس توکلاس می گذاشت.-- سیمون دو بوار، جنس دوم
مدت مدیدی است که فمینیستها را، پیش از آن که بخواهند شاید به واقع لـزبیـنیسـم را در زندگی خصوصیشان به کار بندند، «لـزبین» خوانده اند
ادامه مطلب
افتضاح فرار دختر استالین از دست پدرش و پناهنده شدن به آمریکا

نادر احمدی
سه شنبه، 2011/12/06
چندی پیش تنها دختر ژوزف استالین، رهبر پیشین اتحاد جماهیر شوروی در سن ۸۵ سالگی در آمریکا درگذشت. "سوتلانا آلیلویوا" از دست پدرش و دولتش و جهنم اتحاد شوروی به اصطلاح سوسیالیستی فرار کرد و به دشمن پدرش و دولتش یعنی امپریالیسم آمریکا پناهنده شد و تا آخر عمر در آمریکا زندگی کرد!
طرفداران شوروی سابق و استالین به نحوی مزورانه و شارلاتانه در بار ه مواردی این چنین سکوت می کنند و این موضوع را یک امر طبیعی جلوه می دهند و شهامت آن را ندارد تا اقرار کنند که شوروی سابق یک زندان بزرگ و یک اردوگاه کار اجباری بزرگ به وسعت تمام آن کشور بوده است! اما واقعیت این است که از استالین به عنوان جانشین لنین که بعد از در دست گرفتن قدرت حکومتی تمام اعضای کمیته مرکزی حزب بلشویک یعنی دوستان سابقش را قتل عام کرد نمی توان انتظار داشت که رفتار بهتری با اعضای خانواده خودش کرده باشد! شما تصور کنید که چه فشاری از طرف حکومت پدرش بر دختر استالین اعمال شده است که او را وادار می کند تا فرزندان خودش را رها کند و به یک کشور غریب و بیگانه پناه ببرد! آری در بهشت!! شوروی سابق تمام ملت اسیر حکومت بودند و دختر رهبر از دست پدرش به دشمنانش پناه می برد و اکنون نیز در بین ایرانیان هستند دیوانگانی که در آرزوی احیای حکومت شوروی سابق در ایران کنونی هستند یعنی این دیوانه ها قصد احیای حکومتی را در ایران دارند که مردم شوروی سابق آن را به زباله دانی تاریخ پرتاب کرده اند!؟ تلاش مردم شوروی سابق برای فرار از آن کشور و پناهنده شدن به کشورهای غربی در دوران جنگ سرد یک واقعه عادی بود اما فرار دختر رهبر شوروی از دست رهبر یعنی پدرش، براستی بیانگر ماهیت ضد بشری سیستم مارکسیستی است و شرایط در دیگر کشورهای مبتلا به آفت مارکسیسم مانند چین مائوپرست، کوبا و ویتنام بهتر از شوروی سابق نیست!
پزشک قانونی ویسکانسین آمریکا مرگ "لانا پیترز" را در سن ۸۵ سالگی به علت ابتلا به بیماری سرطان تائید کرد. ۲۱ آوریل۱۹۶۷ سوتلانا دختر استالین كه در آن زمان ۴۱ ساله بود، در هند به دولت آمریكا درخواست سفر به این كشور و اقامت در آنجا را تسلیم كرد كه چون با هیچیك از موارد مندرج در قانون مهاجرت آمریكا مطابقت نداشت، «پناهندگی» تلقی و به همین صورت در
ادامه مطلب
سه شنبه، 2011/12/06
چندی پیش تنها دختر ژوزف استالین، رهبر پیشین اتحاد جماهیر شوروی در سن ۸۵ سالگی در آمریکا درگذشت. "سوتلانا آلیلویوا" از دست پدرش و دولتش و جهنم اتحاد شوروی به اصطلاح سوسیالیستی فرار کرد و به دشمن پدرش و دولتش یعنی امپریالیسم آمریکا پناهنده شد و تا آخر عمر در آمریکا زندگی کرد!
طرفداران شوروی سابق و استالین به نحوی مزورانه و شارلاتانه در بار ه مواردی این چنین سکوت می کنند و این موضوع را یک امر طبیعی جلوه می دهند و شهامت آن را ندارد تا اقرار کنند که شوروی سابق یک زندان بزرگ و یک اردوگاه کار اجباری بزرگ به وسعت تمام آن کشور بوده است! اما واقعیت این است که از استالین به عنوان جانشین لنین که بعد از در دست گرفتن قدرت حکومتی تمام اعضای کمیته مرکزی حزب بلشویک یعنی دوستان سابقش را قتل عام کرد نمی توان انتظار داشت که رفتار بهتری با اعضای خانواده خودش کرده باشد! شما تصور کنید که چه فشاری از طرف حکومت پدرش بر دختر استالین اعمال شده است که او را وادار می کند تا فرزندان خودش را رها کند و به یک کشور غریب و بیگانه پناه ببرد! آری در بهشت!! شوروی سابق تمام ملت اسیر حکومت بودند و دختر رهبر از دست پدرش به دشمنانش پناه می برد و اکنون نیز در بین ایرانیان هستند دیوانگانی که در آرزوی احیای حکومت شوروی سابق در ایران کنونی هستند یعنی این دیوانه ها قصد احیای حکومتی را در ایران دارند که مردم شوروی سابق آن را به زباله دانی تاریخ پرتاب کرده اند!؟ تلاش مردم شوروی سابق برای فرار از آن کشور و پناهنده شدن به کشورهای غربی در دوران جنگ سرد یک واقعه عادی بود اما فرار دختر رهبر شوروی از دست رهبر یعنی پدرش، براستی بیانگر ماهیت ضد بشری سیستم مارکسیستی است و شرایط در دیگر کشورهای مبتلا به آفت مارکسیسم مانند چین مائوپرست، کوبا و ویتنام بهتر از شوروی سابق نیست!
پزشک قانونی ویسکانسین آمریکا مرگ "لانا پیترز" را در سن ۸۵ سالگی به علت ابتلا به بیماری سرطان تائید کرد. ۲۱ آوریل۱۹۶۷ سوتلانا دختر استالین كه در آن زمان ۴۱ ساله بود، در هند به دولت آمریكا درخواست سفر به این كشور و اقامت در آنجا را تسلیم كرد كه چون با هیچیك از موارد مندرج در قانون مهاجرت آمریكا مطابقت نداشت، «پناهندگی» تلقی و به همین صورت در
ادامه مطلب
در ویدئوی زیر که به زبان انگلیسی ترجمه شده است "سوتلانا آلدوویوا" دختر استالین در مورد زندگی اش در شوروی سابق و تحت حکومت پدرش و خودکشی مادرش و علل فرارش به آمریکا و درخواست پناهندگی در آنجا صحبت می کند. او در سال ۱۹۲۶ به دنیا آمد. وقتی شش ساله بود، مادرش، همسر دوم استالین به گفته سوتلانا خودکشی کرده است و یکی از پسرهای استالین در جنگ دوم به اسارت فاشیستها درآمد و در اردوگاه مرگ زاکسنهاوزن دست به خودکشی زد. پسر دیگرش در ۴۱ سالگی در پی اعتیاد به الکل جان سپرد و سوتلانا در سال ۲۰۱۱ در هشتاد و پنج سالگی و در تنهایی و فقر در یک خانۀ سالمندان در آمریکا جان داد.
در جنگ دوم جهانی، فلسطینیها متحد هیتلر و دشمن شوروی سابق بودند

در سال 1930 یعنی 18 سال پیش از پیدایش دولت اسرائیل و قبل از قدرت گیری نازی ها در آلمان "حاج امین الحسینی" مفتی اعظم فلسطین در اورشلیم و رهبر سیاسی و مذهبی فلسطینیها ، دو بار با هیتلر ملاقات کرد و او بار دیگر در سال 1937 همبستگی خود را با نازیهای آلمان اعلام کرد و در سال 1942 مجددأ با هیتلر و همچنین با بنیتو موسولینی رهبر ایتالیای فاشیست ملاقات کرد تا شاید با کمک های آنان بتواند مانع مهاجرت یهودیان به اسرائیل و تشکیل دولت اسرائیل بشود! آلمان نازی ضمن ارسال مقادیری اسلحه برای فلسطینیها در سال 1938 "آدام فولهارت" مأمور خود را به آنجا فرستاد و حاج امین الحسینی با استفاده از کمکهای مالی نازیها، "ارتش آزادیبخش عرب" را ایجاد کرد! در سال 1930 یک گروه فاشیست عرب فلسطینی طرفدار هیتلر به نام "شورای دفاع از مردم عرب فلسطین" به رهبری فردی به نام "نبی ال اظمه" ایجاد شد و در سال 1933 در جهان عرب تلاش شد تا با هماهنگی دولت آلمان احزاب " ناسیونال سوسیالیست" ایجاد شود. البته بعدها احزاب " بعث" در عراق و سوریه ایجاد شدند که در واقع همان احزاب فاشیست ناسیونال سوسیالیست بودند. بذر ناسیونال سوسیالیسم توسط فرزندان دانشجوی ثروتمندان عرب که در اروپا تحصیل کرده بودند بعد از بازگشت آنان به کشورهای خودشان پاشیده شد. بدینترتیب در بین فلسطینیان نیز همانند آلمال نازی سازمان "جوانان هیتلر" تأسیس شد که مانند نازی ها شلوار سیاه و پیراهن قرمز می پوشیدند و در سال 1940 حزب فلسطینی طرفدار آلمان نازی به نام "جامعه دفاع از فلسطین" که "پان-عربیست" بودند ایجاد شد. هیملر (دست راست هیتلر)، به "حاج امین الحسینی" مقام "گروپن فیورر" را داد که در سلسله مراتب اس اس نازی، همسان ژنرال است و برای او در برلین دفتری ایجاد کرد و "حاج امین الحسینی" نیز از مسلمانان بوسنی در یوگوسلاوی سابق، 13 لشگر و در مجموع، بیش از 30 هزار نفر سرباز را که شامل فلسطینیها نیز می شد برای ارتش آلمان نازی سازمان داد که وظیفه آنان قتل پارتیزان های یوگوسلاوی و مجارستان بود که در آن زمان جزیی از شوروی سابق بودند و بر علیه اشغالگران آلمانی می جنگیدند! در جریان جنگ های اعراب و اسرائیل در سال 1948 "حاج امین الحسینی" که نماینده "کمیته عالی اعراب" بود، با طرح سازمان ملل در مورد تقسیم فلسطین به دو کشور اسرائیل و فلسطین مخالفت کرد، همان طرحی که دیگر فلسطینیها هیچگاه قادر به تحقق آن نخواهند بود! به نوشته روزنامه آلمانی "در اشپیگل" هیتلر، ماهانه 750000 مارک ( پول آلمانی) به حاج امین الحسینی می پرداخت. بر اساس مدارکی که بعد از پایان جنگ دوم جهانی در برلین به دست متحدین افتاد، حاج امین الحسینی به کرات از آلمانی ها خواسته بود تا مناطق یهودی نشین شهر اورشلیم را بمباران کنند و در دادگاه نورنبرگ در سال 1946 "دیتر ویزلیچنسکی" دستیار هیملر گفت که حاج امین الحسینی از مقامات آلمانی مکررأ درخواست نابودی تمام یهودیان اروپا را کرده بود (تا آنان نتوانند به اسرائیل مهاجرت کنند) بدینترتیب همانطور که در مطلب قبلی خودم در مورد کمک های نظامی شوروی سابق به کشور تازه تأسیس اسرائیل نوشتم، شوروی سابق حامی اسرائیل بود و هیتلر حامی فلسطینیها! اما جالب اینجاست که در شرایط کنونی استالینپرستهای ایرانی در کنار حماص فلسطینی قرار دارند، و آیا این دلیلی بر ماهیت مشترک فاشیستی آنها نیست!؟ در آن شرایط که دولت شوروی تازه تأسیس شده بود و از جانب آلمان هیتلری تهدید می شد فلسطینی ها به جای دوستی با شوروی به دلیل اینکه تنفر از یهودیان راهنمای آنان بود به کمک آلمان نازی شتافتند. با دانستن این واقعیت که فلسطینیها در گذشته برای نابودی یهودیانی که حتا هنوز در فلسطین نیز نبوده اند و هیچ ستمی به فلسطینیها نکرده بودند با نازیهای آلمانی برای نابودی آنان همکاری می کرده اند این حقیقت اثبات می شود که فلسطینیها و عربها نه تنها خواهان نابودی کشور اسرائیل هستند بلکه آنان خواهان نابودی تمام یهودیان جهان هستند! در مقابل دولت دزد و فاسد خودگردان فلسطینی که رهبرش عرفات، زن فرانسوی خود را در پاریس با پول مردم نیازمند فلسطین چاق و چله می کرد اما در کشور اسرائیل، رئیس جمهور محاکمه و محکوم می شود. بدینترتیب روشن می شود که شعار فلسطینیها و کشورهای عربی در مورد به دریا ریختن مردم اسرائیل یک خواست تاریخی است که ریشه در گذشته دارد و فلسطینیها فقط ضد صهیونیسم نیستند بلکه آنان خواهان نابودی تمام نسل یهودیان هستند و به علاوه در بین صهیونیستها به عنوان یک جنبش ملی گرای یهودی، یک گرایش قوی سوسیالیستی واقعی وجود دارد ( کیبوتص ها ) که آنان نه تنها دشمن فلسطینیها و اعراب نیستند بلکه منتقد دولت اسرائیل نیز هستند. به نوشته سایت فارسی رادیو آمریکا در تاریخ 15/07/ 2009 "... گروهی از سربازان سابق اسراییل می گویند ارتش در جریان جنگ در غزه در اوائل سال جاری، بی محابا از زور استفاده کرد و موجب مرگ و خسارات غیر لازم شد. سازمانی از سربازان ذخیره و سابق اسراییلی به نام «شکست سکوت» روز چهارشنبه مجموعه ای از شهادت هایی را منتشر کرد که در آن گفته می شود نیروی دفاعی اسراییل خانه ها در غزه را بی هیچ دلیلی ویران می کرد و قدرت آتش را ورای آنچه مورد نیاز بود بکار می گرفت. گزارش همچنین سربازان اسراییل را متهم می کند که فلسطینیان را مجبور می کردند به عنوان سپرهای انسانی خدمت کنند..." آیا یک چنین واکنشی را در بین مردم نوار غزه نیز می توان دید تا به رفتار گروه حماص اعتراض کنند که چرا به جای مقابله با ارتش اسرائیل بر سر مردم غیر نظامی اسرائیل بمب و راکت پرتاب می کند؟ آیا یک چنین واکنشی را حتا می توان در کشور آمریکا به خاطر رفتار ارتش آن کشور در عراق و افغانستان دید؟ نباید از یاد برد که این سربازان معترض ارتش اسرائیل از حقوق مردم عربی دفاع کرده اند که خواهان نابودی اسرائیل هستند اما این رفتار از مردم آمریکا که مردم عراق و افغانستان خواهان نابودی آنان نیز نیستند دیده نمی شود و بی دلیل نیست که منصور حکمت بدرستی کشور اسرائیل را دمکراتیکترین کشور خاورمیانه می دانست. اینجا هدف من به هیچ وجه دفاع از ماهیت دولت اسرائیل نیست و این دولت چندی پیش به آقای "نوام چامسکی" که یک آنارشیست یهودی الاصل استاد دانشگاه ام.آی.تی آمریکا است به دلیل انتقاداتش از عملکردهای دولت اسرائیل به او اجازه ورود به کشور اسرائیل را نداد!؟ بدون شک دولت و مردم کوچک اسرائیل که تمام کشورها و دولتهای اطراف آن دشمن او هستند و قصد نابودی آن را دارند نگران موجودیت خود است و با توجه به سابقۀ فلسطینیها در همکاری با نازیها و همکاری کنونی آنان با دولت آخوندی و عرب پرست ایران، این نگرانی کاملأ موجه است. به تاریخ دوشنبه، 2011/07/25 رييس سازمان بسيج در ایران گفته است که: "چاره ای!! جز محو اسرائيل از صفحه روزگار نداريم" و این در حالی است که مردم و دولت اسرائیل، مردم ایران را دوست دارند و حتا دشمن حکومت آخوندی نیز نیستند!محمدرضا نقدی، رييس سازمان بسيج مستضعفين، با اون قیافه انترش، گفته است: " جمهوری اسلامی برای تامين امنيت خود چاره ای جز «محو رژيم صهيونيستی از صفحه روزگار» ندارد." به این مردک که براستی قیافه اش مانند میمونهای جنگل های آفریقا است باید گفت که به جای محو اسرائیل فکری به حال دهها هزار نفر از جانبازان و مجروهان شیمیایی جنگ ایران و عراق بکنید که به خاطر حفظ حکومت شما توسط عراقی ها مجروح مادام العمر شده اند اما قادر به تأمین هزینه مداوای خودشان نیستند! و فکری به حال آن زنانی بکنید که برای تأمین هزینه زندگی فاحشگی می کنند و فکری به حال میلیونها معتادی بکنید که در حکومت شما معتاد شده و نابود شده اند! من مطمئنم که رهبران حکومت اسلامی در جنگ زرگری با اسرائیل و آمریکا هیچگاه جرأت دست از پا خطا کردن را ندارند و فقط به دلیل بیگانه پرست و عرب پرست بودن است که از راه دور پارس می کنند تا مردم ایران را سرگرم کنند و سر آنان را شیره بمالند و اشگ تمساح گروههای مارکسیست الهی و استالین پرست طرفدار جمهوری اسلامی مانند حزبک "توفان" (این فرزند ناخلف حزب روسیست توده) و حمایت آنان از گروه حماص مصداق ضرب المثل "آب گودال را پیدا می کند" است و جالب اینجاست که این گروهک استالینپرست که مشغول بازی وحدت با گروهک سوپر راست راه کارگر است فقط از گروههای عرب مسلمان تحت حمایت حکومت آخوندی یعنی: حزب الله لبنان و حماص فلسطین حمایت می کند و از دیگر گروههای عرب ضد آمریکا حمایت نمی کند! آیا این همسویی با جمهوری اسلامی چه مفهومی دارد؟ ایجاد کشور اسرائیل یک ضرورت ناشی از یهودستیزی نه فقط در آلمان بلکه در تمام کشورهای اروپایی و عربی است و البته رفتار مردم و دولتهای اروپایی و آمریکایی حتا با غیر یهودیان نیز بهتر از یهودیان نیست اما با این تفاوت که در حالیکه یهودیان، تمام کشورهای اروپایی را گوشمالی داده اند ولی غیر یهودیان در کشورهای غربی، زار و زبون هستند و هر روز تحقیر می شوند! یک نمونه اخذ میلیاردهه دلار خسارت از کمپانی های آلمانی است که در به بردگی گرفتن و سوزاندن یهودیان در دوران آلمان هیتلری مشارکت داشته اند و اکنون دولت آلمان علیرغم میلش چندین زیردریایی قادر به حمل موشک اتمی به اسرائیل تحویل داده است و یک حامی مهم اسرائیل است و این سیاست یهود دوستانه دولت آلمان فقط به خاطر ترس از قدرت جهانی یهودیان است. مردم ایران قبل از آنکه وکیل مدافع عربها بشوند باید وکیل مدافع مردم بلوچ و عرب و کرد در ایران بشوند و نگاهی به فقر، فحشاء، گرسنگی، اعتیاد، بیکاری در بین جوانان و کارتن خوابی و حلبی آبادها در شهرهای ایران و در بین هم وطنان خودشان بیاندازند و به جای جمع آوری طلا برای معابد امامان شیعه در کشورهای عربی و صرف مبالغ گزاف برای زیارت این معابد، این طلاها و پول ها را صرف بهبود وضع هموطنان خودشان بکنند! آیا می دانید که چرا با وجودیکه یهودیان ساکن و پراکنده در کشورهای عربی، با وجود تحمل فشارهای بسیار شدید، مانند ایرانیان مسلمان و عرب نشدند و اکنون نه تنها کشور خودشان را دارند بلکه با کنترل قدرت اقتصادی و سیاسی در آمریکا و اروپا، مدیریت جهان را نیز در دست دارند اما ایران از یک ابرقدرت باستانی به یک کشور ناراحت و عرب پرست در شرایط کنونی تبدیل شده است؟ و مردمش از همدیگر متنفر و عاشق بیگانگان هستند!؟ من امیدوارم که مردم مترقی و عاقل در فلسطین و اسرائیل سرانجام به این دعوای بی نتیجه خود خاتمه بدهند و شعور و جرأت مردم ایران آنقدر زیاد بشود که بدون خونریزی از شر حکومت عرب پرست آخوندی خلاص شوند.
نادر احمدی
پنجشنبه، 2011/07/28
:منبع
http://en.wikipedia.org/wiki/Haj_Amin_al-Husseini
:لینک ملاقات "حاج امین الحسینی" مفتی اعظم فلسطین با هیتلر
http://www.youtube.com/watch?v=hChcK9xO6-M
نادر احمدی
پنجشنبه، 2011/07/28
:منبع
http://en.wikipedia.org/wiki/Haj_Amin_al-Husseini
:لینک ملاقات "حاج امین الحسینی" مفتی اعظم فلسطین با هیتلر
http://www.youtube.com/watch?v=hChcK9xO6-M
مردم اسرائیل متحد طبیعی مردم ایران
نیازی به اثبات نیست که بطور تاریخی اعراب دشمن همیشگی اقوام ایرانی و یهود بوده اند و هستند و علیرغم اینکه اعراب و یهود از یک نژاد هستند اما یهودیان همیشه مورد ستم اعراب بوده اند. اسارت و به بردگی گرفتن قوم یهود توسط دولت بابل و آتش زدن معابد آنان در اورشلیم و اسارت آنان توسط پادشاهان مصری گواهی بر ستیز و دشمنی تاریخی اعراب با یهودیان است. در کتاب 23 سال نوشته علی دشتی بخوبی به مورد ستم قرار گرفتن یهودیان مدینه توسط اعراب در زمان پیغمبر اسلام اشاره شده است و این در حالی است که مردم ایران و پادشاهان ایرانی ناجی و یاور یهودیان بوده اند. در وب سایت یهودیان ایرانی در مورد همبستگی یهودیان با مردم و حکومتهای ایران باستان چنین نوشته اند: ".. در سالهاي متمادي، يهوديان مورد آزار و ستم يونانيان بودند . هرچند اين روند، روندي متغيير بود اما در 126 ق .م يهوديان به بهانهی عيد سايبان، از جنگ با ايرانيان خودداري كردند تا به این شکل جلوی از دست دادن مشترک (متحد) اصلی خود در نزاعهای جدی را بگیرند. در سالهاي 41-39 ق. م، ايرانيان توانستند مرزهاي فلسطين را بگشايند و همپيمان روميان به نام هوركانوس (Hyrcanus) را از تخت فرمانروايي به پايين كشيدند. ايرانيان از حضور خود در فلسطين خاطره خوبي در ذهن مردم آن منطقه به جاي نهادند. تا جايي كه در بين يهوديان شايع بود كه ميگفتند: «هر گاه سواري ايراني باري ديگر اسباش را در گورستاني فلسطيني ببندد مسيحا خواهد آمد». اين مساله سبب شد يهوديان بابل و بينالنهرين نيز با ايرانيان همراه
ادامه مطلب در اینجا
ادامه مطلب در اینجا
پرستش سکس و اندام جنسی در کشور های ژاپن و بوتان و هند
توجه: درج این مطلب لزومآ به معنی موافقت با این فرهنگ و سنت و تبلیغ برای آن نیست و فقط برای روشنگری و آگاهگری است
.در کشور ایران و اغلب دیگر کشورهای جهان اندام جنسی و نیازهای جنسی یک تابوی وحشتناک هستند که همیشه از صحبت کردن مستقیم در باره آنان پرهیز می شود و با ایماء و اشاره با عنوان "شرمگاه" از آنان نام برده می شود! و معمولأ در اغلب کشورهای جهان کمابیش انسانها تحت تآثیر عوامل هورمونی در ظاهر از انسان بودن خود و داشتن خصلت جنسی شرمنده هستند و در مورد آن سکوت می کنند اما در باطن این نیاز جنسی بخش اعظم اشتغال فکری آنان را شامل می شود ولی در کشور پادشاهی بوتان و بخش هایی از کشور های هند و ژاپن و ( نیز در مصر باستان و قبل از مسلمان شدن مردم این کشور)، دیدگاه انسانها نسبت به مسائل جنسی طور دیگری بوده است و مردم نه تنها در مورد آن سکوت نمی کنند بلکه برای سپاس از برخورداری از تمایل جنسی، آن را به مذهب و موضوع هنری نیز تبدیل کرده اند و بطور مثال در کشور پادشاهی بوتان پرستش آلت تناسلی مردانه به عنوان مظهر حاصلخیزی به یک مذهب تبدیل شده است و بر در و دیوارهای شهر لهاسا پایتخت بوتان چنان تصاویری از اعمال جنسی بین مرد و زن ترسیم شده است که در ایران و حتا در کشورهای اروپایی و آمریکایی نیز غیر قابل تصور است و آنطور که تصاویر حضرت محمد زینتبخش منازل و دیوارهای خانه های مردم در ایران و دیگر کشورهای مسلمان است، در کشور بوتان تصویر آلت تناسلی مردانه زینتبخش در و دیوار منازل و خیابان های شهرهای این کشور است! در یک فیلم مستند در تلویزیون بی بی سی فردی که با او مصاحبه می شد می گفت که در کشور بوتان از آلت تناسلی مردانه گردنبند درست می شود و بر گردن مردان و زنان و کودکان آویزان می شود ( همانطور که مردم ایران گردنبند الله و تصویر محمد عرب را بر گردن خود آویزان می کنند!!) علاوه بر مردم بوتان، در منطقه "خاجوراهو" در کشور هند نیز بر در و دیوار های معابد آنجا تمام حالات انجام اعمال جنسی بین مرد و زن بصورت کنده کاری و طرح برجسته بسیار بزرگ ایجاد شده است. اگر در اینترنت جستجو کنید می بینید که منطقه خاجوراهو و معابد آن در کشور هند یک جاذبه توریستی است. اولین بار که یک فیلم از معابد خاجوراهو را دیدم و در این فیلم معابد بسیار بزرگی را در درون جنگلهای انبوه هند را نشان داد که سرتاسر در بیرون و درون این معابد پوشیده از تصاویر کنده کاری شده از اعمال جنسی بین مرد و زن را نمایش می داد برایم بسیار تازگی داشت. در فیلم " ا پس تو ایندیا" نیز مجسمه های بزرگی از اعمال عاشقانه بین زن و مرد را نشان می دهد که در درون جنگلی انبوه قرار دارد و زیستگاه میمونهای وحشی است. در ژاپن معاصر نیز یک معبد پرستش آلت تناسلی مردانه به نام "ماراکانون" در منطقه "تاوارایاما" در ژاپن وجود دارد که به بزرگداشت آلت تناسلی مردانه اختصاص دارد و در شهرهای مختلف ژاپن فستیوال های بزرگداشت "حاصلخیزی" برگزار می شود که در این فستیوال ها مجسمه های بزرگی از آلت تناسلی مردانه در دست زنان و یا به دلیل بزرگی بر روی ماشین برای دیدن تماشاچیان در خیابانها حمل می شوند ( همانند علم و کتل هایی که در روز عاشورا در ایران در خیابانها حمل می شوند). از نظر علمی این احساس شرمندگی انسان ها در مورد توجه به اندام تناسلی خود ناشی از وجود هورمون جنسی تستسترون است اما بدون شک فرهنگ و تربیت و عادات اجتماعی نیز تحت تأثیر عوامل زیست محیطی نقش بسیار مهمی در نحوه بروز احساست جنسی انسان ها دارد. تحت تآثیر عادت و فرهنگ شرمندگی سنتی در کشورهای بخصوص مسلمان مانند ایران، در وب سایت ها و رادیوهای فارسی زبان کلماتی که اندام جنسی را تداعی می کنند تغییر داده می شوند و مثلأ : نام کشور "کستاریکا" به "کاستاریکا" و یا نام کشور "کسووو" به "کاساوو" تغییر داده می شوند!! در حالیکه در ایتالیای کاتولیک از اندام لخت زنان و مردان مجسمه های عظیم در میادین شهرها قرار داده شده اند اما در ایران هزاران سال است که زنان را در چادر می پیچانند! و اگر مردی به زنی چپ نگاه کند ممکن است که از طرف بستگان مذکر آن زن به قتل برسد! آری در کشور برزیل و خیلی از کشورهای دیگر جهان، مردم در کارناوال های خود با بدن لخت و نیمه لخت در خیابان ها به رقص و شادی می پردازند اما بزرگترین کارناوال در ایران، کارناوال عزاداری عاشورا و خودآزاری برای مرده های اعراب است! آری در فرهنگ ایرانی که خاستگاه مارکسیستها است، سکس، یک عمل کثیف و زشت و یک تابوی وحشتناک است و در مورد طرز نگرش به زنان در عمل و پراتیک فرق زیادی بین یک مارکسیست و یک حزب الهی ایرانی نیست! آیا بی دلیل است که در سایت های تشکیلات مارکسیست هیچگاه هیچ مطلبی در مورد مسائل جنسی منتشر نمی شود!؟ گویی که زنان و مردان مارکسیست، مسلمان هستند!؟ و صحبت در مورد مسایل جنسی را گناه و موجب شرمندگی می دانند!؟ در کشور کوچک بوتان در دامنه های هیمالیا یک مذهبی وجود دارد که آلت تناسلی مردانه را به عنوان مظهر حاصلخیزی می پرستند و مؤسس آن فردی به نام "دروپکا کونلی" است که در سال 1455 در کشور تبت بدنیا آمد. در مورد رفتار و توانایی های او افسانه های زیادی وجود دارد. بعد از کشته شدن پدرش در یک نزاع خانوادگی، او در مورد ماهییت جهان نظرش تغییر اساسی کرد و به یک "مانک" یعنی یک روحانی بودیست تبدیل شد و با انجام شعبده بازی و اعمال روحانی همه جا در گردش بود. او بعد از ورود به کشور بوتان، با گزینش یک شیوه غیر متعارف زندگی و نفی آن تلاش کرد تا ماهیت خودفریبانه و خودخواهی و حرص و طمع بشریت را عیان کند. زندگی جنسی او شاید از نظر استانداردهای متعارف جوامع دیگر غیر اخلاقی تلقی شود. او در حالیکه "چانگ" که نوعی آبجو تبتی است می نوشید با دختران زیادی رابطه جنسی داشت. گفته می شود که رفتار بی پروای او برای افشای ماهیت واقعی روحانیون بودیستی بود که منافق بودند و در خفا آن کاری را می کردند که در عیان آن را نفی می کردند. (شبیه راسپوتین در دربار تزار روسیه) گفته می شود که او نیز معجزات زیادی داشته است و این یک معجزه است که مردم بسیار محافظه کار و بودیست بوتان که هیچگاه احساسات خود را آشکار نمی کنند به تبعیت از او تصویر آلت تناسلی مردانه را که از آن اسپرم خارج می شود بر دیوارهای منازل خودشان در ابعاد بسیار بزرگ نقاشی می کنند و به عقیده آنان اینکار موجب محافظت خانواده در برابر ارواح شیطانی می شود و میزان باروری را افزایش می دهد. "دروپکا کونلی" در شهر "پوناکها" معبدی را ایجاد کرد که آن را به "حاصلخیزی" هدیه کرد.
لازم به تآکید است که به مذهب تبدبل شدن آلت تناسلی فقط مردانه به عنوان مظهر حاصلخیزی در کشورهای نامبرده نیز انعکاس فرهنگ پدرسالاری و در جهت رفع نیازهای یکجانبه مردان است در حالیکه شایسته است در همان حال که از عمل جنسی به عنوان ضامن بقای نسل بشر تقدیر می شود اما نباید نقش زیبایی زنان در این رابطه نیز فراموش بشود و در واقع باید اندام زیبای زنان را به عنوان مظهر حاصلخیزی تبلیغ کرد زیرا این زنان هستند که حاصلخیز هستند و محصول می دهند و نه مردان! و آنچه که در بین مردان ایرانی "احترام به زن" نامیده می شود و در واقع به تابو و توتم تبدیل کردن زن است در حقیقت شکل بدوی و ابتدایی تبعیت از احساس حسادت جنسی است تا مالکیت انحصاری مرد بر زن تضمین شود و آنچه که از نظر مردان و زنان ایرانی با سکوت در مورد مسائل جنسی احترام به زن تلقی می شود در جای دیگری و در کشور دیگری در جهان "احترام" تلقی نمی شود و نقض می شود و انسان ها در کشورهای مختلف در مورد مسائل مختلف و بخصوص در مورد مسائل جنسی دارای دیدگاههای متفاوت هستند و در این مورد نیز مانند دیگر مسائل، ارزش ها نسبی هستند. در یک فیلم مستند در مورد انسان های ابتدایی در کشور پاپوآ و نیو گینه، مردان بومی نیز مانند مردم ایران و ... برای زنان خیلی ارزش قائل بودند!؟ و بین زنان و مردان قبیله یک دیوار نامریی ایجاد کرده بودند و اگر زنی با مرد دیگری حتا صحبت بکند دچار غضب خدایی می شود و رئیس قبیل این زن خاطی را به اطاق مخصوصی می برد و در آنجا زن مورد نظر دچار خشم خدایی خواهد شد و خواهد مرد! و این در شرایطی است که بومیان مورد نظر نیمه لخت هستند! با کسترش فرهنگ کاپیتالیستی در جهان و تسلط فرهنگ پول پرستی، در کشور هلند نیز سکس نه تنها به عنوان یک شغل علنی از طرف دولت به رسمیت شناخته شده است تا از زنان مالیات بگیرند، موزه های سکس نیز ایجاد شده اند و در آن ها عمومآ مجسمه هایی از آلت تناسلی مردانه برای جلب توریست ها نمایش داده می شود و مجسمه های شکلاتی کوچکی نیز از آلت تناسلی مردانه در شیرینی فروشی ها و بازارهای هفتگی به فروش می رسند و در ایران نیز شربت "مرتضی علی و سید الشهدا " و حلوای نذری عرضه می شود؟!
نادر احمدی
سه شنبه، 2011/04/05
در فیلم زیر شما کارناوال سمبلیک بزرگداشت آلت تناسلی مردانه که به نظر شرکت کنندگان در این مراسم سمبل "حاصلخیزی" است را در یک شهر ژاپنی می توانید ببینید و درج این فیلم فقط برای روشنگری است و لزومآ به معنی موافقت با این فرهنگ نیست
KHAJURAHO - THE TEMPLE OF LOVE - ANCIENT INDIA
کمدی سکولاریزم با زور سرنیزه نظامیان در ترکیه
سکولاریسمی که در ترکیه با زور سرنیزه نظامیان به مردم تحمیل شد مانند هر تحمیل دیگری نتیجه معکوس ببار آورده است و موجب رشد مذهب شده است. مطلب زیر برای اولین بار در روزنامه ال امت توسط دکتر احمد شفت در شهر مونترال کانادا و در سال 1985 چاپ شده است که بطور مختصر به سکولاریسم نظامی در ترکیه می پردازد
اولین پیروزی سکولاریسم در جهان اسلام با روی کار آمدن مصطفی کمال آتاتورک در کشور ترکیه متحقق شد. آتاتورک کار خود را با تحت کنترل در آوردن مذهب وآموزش مذهب در مدارس آغاز کرد. او در سال 1924 به ارتش و غیر نظامیان دستور داد تا بجای کلاه ترکی به نام فز، کلاه اروپایی بر سر بگذارند و مدتی بعد با تصویب یک قانون، استفاده از کلاه ترکی فز را ممنوع و استفاده از کلاه اروپایی را اجباری کرد. در فوریه سال 1926 قانون شریعت اسلامی را از قوانین ترکیه حذف کردند و آن را با یک کپی از قانون سوئیس جایگزین کردند. در آوریل سال 1928 دین اسلام به عنوان دین رسمی کشور از قانون اساسی ترکیه حذف شد و آموزش اسلام در مدارس ممنوع شد و الفبای عربی که تا آن زمان زبان ترکی با آن نوشته می شد با الفبای لاتین جایگزین شد. همچنین تلاش شد تا اسامی عربی و فارسی از زبان ترکی حذف شوند. در سال 1935 که تا آن زمان روز جمعه روز تعطیل رسمی بود با روز یکشنبه جایگزین شد. القاب ترکی مانند پاشا حذف شدند و مانند کشورهای اروپایی اسامی فامیلی جایگزین آنها شدند و مصطفی کمال پاشا به مصطفی کمال آتاتورک تبدیل شد. بعد از مرگ آتاتورک جانشینان او در حالیکه راه او را در تحمیل خواست های او به مردم ترکیه دنبال کردند اما برای سنت های دیگر اروپا مانند دمکراسی و آزادی بیان هیچ ارزشی قائل نبودند. آتاتورک به معنی واقعی کلمه یک دیکتاتور بود و جانشینان او نیز با سیستم تک حزبی کشور را اداره می کردند و مخالفین بشدت سرکوب می شدند و دلیل این کار خود را عدم آمادگی جامعه ترکیه برای پذیرش دمکراسی اعلام می کردند. کمالیسم، نتیجه یک مریضی بود که جامعه ترکیه از آغاز قرن از آن رنج می برد. در نتیجه شکست نظامی و دلایل دیگر، جامعه ترکیه اعتماد به نفس خود را از دست داده بود و کمالیست ها در یک چنین شرایطی تلاش کردند تا رابطه ترکیه با ریشه اش را که از آن شرمنده بود قطع کنند اما این تلاش بی نتیجه بود. اگر یک ژورنالیست یا یک روشنفکر از آتاتورک انتقاد می کرد
ادامه مطلب در اینجا
اولین پیروزی سکولاریسم در جهان اسلام با روی کار آمدن مصطفی کمال آتاتورک در کشور ترکیه متحقق شد. آتاتورک کار خود را با تحت کنترل در آوردن مذهب وآموزش مذهب در مدارس آغاز کرد. او در سال 1924 به ارتش و غیر نظامیان دستور داد تا بجای کلاه ترکی به نام فز، کلاه اروپایی بر سر بگذارند و مدتی بعد با تصویب یک قانون، استفاده از کلاه ترکی فز را ممنوع و استفاده از کلاه اروپایی را اجباری کرد. در فوریه سال 1926 قانون شریعت اسلامی را از قوانین ترکیه حذف کردند و آن را با یک کپی از قانون سوئیس جایگزین کردند. در آوریل سال 1928 دین اسلام به عنوان دین رسمی کشور از قانون اساسی ترکیه حذف شد و آموزش اسلام در مدارس ممنوع شد و الفبای عربی که تا آن زمان زبان ترکی با آن نوشته می شد با الفبای لاتین جایگزین شد. همچنین تلاش شد تا اسامی عربی و فارسی از زبان ترکی حذف شوند. در سال 1935 که تا آن زمان روز جمعه روز تعطیل رسمی بود با روز یکشنبه جایگزین شد. القاب ترکی مانند پاشا حذف شدند و مانند کشورهای اروپایی اسامی فامیلی جایگزین آنها شدند و مصطفی کمال پاشا به مصطفی کمال آتاتورک تبدیل شد. بعد از مرگ آتاتورک جانشینان او در حالیکه راه او را در تحمیل خواست های او به مردم ترکیه دنبال کردند اما برای سنت های دیگر اروپا مانند دمکراسی و آزادی بیان هیچ ارزشی قائل نبودند. آتاتورک به معنی واقعی کلمه یک دیکتاتور بود و جانشینان او نیز با سیستم تک حزبی کشور را اداره می کردند و مخالفین بشدت سرکوب می شدند و دلیل این کار خود را عدم آمادگی جامعه ترکیه برای پذیرش دمکراسی اعلام می کردند. کمالیسم، نتیجه یک مریضی بود که جامعه ترکیه از آغاز قرن از آن رنج می برد. در نتیجه شکست نظامی و دلایل دیگر، جامعه ترکیه اعتماد به نفس خود را از دست داده بود و کمالیست ها در یک چنین شرایطی تلاش کردند تا رابطه ترکیه با ریشه اش را که از آن شرمنده بود قطع کنند اما این تلاش بی نتیجه بود. اگر یک ژورنالیست یا یک روشنفکر از آتاتورک انتقاد می کرد
ادامه مطلب در اینجا
اثرات مثبت همنشینی با زنان زیباروی بر مردان
۱۳۸۹/۱۰/۲۰
برگرفته از سایت رادیو فردا
دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که «گپ زدن» با زنان جذاب اثر خوبی بر روحیه مردان میگذارد زیرا سبب افزایش هورمونهایی میشود که در تندرستی مؤثر است
پژوهشگران دریافتهاند که تنها حضور یک جنس مخالف کافی است تا میزان هورمونهای تستوسترون و کورتیزول را که با شادابی مردان در پیوند نزدیک است، افزایش دهد
از سوی دیگر همنشینی با مردان دیگر اثر وارونه دارد و میزان هر دو ماده را کاهش میدهد
پژوهشگران دانشگاه کالیفرنیا که یافتههای آنها به تازگی منتشر شده، جستجوی خود را بر این موضوع متمرکز کردند که دریابند آیا انسان تا چه میزان مانند دیگر جانداران واکنشهایی که با انگیزههای جفتخواهی در پیوند است نشان میدهد
این پژوهش روی ۱۴۹ دانشجوی پسر بین ۱۵ تا ۲۴ ساله انجام شد و در آن از هفت دانشجوی دختر بین ۱۸ تا ۲۲ سال استفاده شده بود
پس از یک دیدار کوتاه پنج دقیقهای از مردان مورد آزمایش خواسته شد که به میزان جذابیت این زنان نمره بین ۱ تا ۷ بدهند. میانگین این نمره ۵. ۸۳ بود
نمونه آب دهان شرکتکنندگان در این پژوهش علمی که در آغاز کار دهان خود را با مایع دهانشو شسته بودند پس از ۲۰ تا ۴۰ دقیقه دیدار آنها با زنان، مورد آزمایش قرار گرفت و دانشمندان دریافتند که تنها با ۵ دقیقه گفت و شنود با یک زن جذاب میزان تستوسترون مردان ۱۴ درصد افزایش یافته بود و کورتیزول، هورمون ضد استرس موجود در بدن آنها ۴۸ درصد
همین میزان نشست با مردان سبب کاهش به ترتیب دو درصد و هفت درصد این هورمونها شد
پژوهش روی جانداران نیز همین نتیجهگیری را تأیید میکند
تستوسترون با میل جنسی مردان و همچنین شادابی آنها پیوند تنگاتنگی دارد. این هورمونها همچنین سبب افزایش انرژی میشوند
هورمون کورتیزول نیز هوشیاری را افزایش میدهد و همزمان سبب آرامش اعصاب میشود. گفته میشود این دو هورمون با هم حالتی به وجود میآورند که انسان حس میکند زندهتر است
دکتر جیمز رونی و همکاران او که این پژوهشها را سرپرستی کرده بودند، بر این باورند که این افزایش هورمونی بسیار مشابه مورد جانداران است
دکتر لسلی نپ، یک انسانشناس متخصص زیستشناختی دانشگاه کمبریج میگوید این واکنشها تکاملی است و در پیوند با جفتیابی است. او میافزاید: همه اینها بر میگردد به مسئله سکس. میزان بیشتر تستوسترون با افزایش فعالیتهای جنسی در پیوند است، و از سوی دیگر کورتیزول کمک میکند انرژی متمرکز شود و انسان به کمک آن بتواند بر نگرانیهای خود فائق شود
اوج میزان تستوسترون در نخستین سالهای دهه بیست سن آدمی است و پس از آن رو به کاهش میگذارد. مردان متأهل یا کسانی که با شریکی زندگی میکنند، دارای میزان کمتری از هورمون تستوسترون هستند تا دیگر مردانی که ازدواج نکردهاند
یافتهها نشان میدهد که به محض اینکه مردی با زن جذابی روبهرو میشود، مغز فرمانی میفرستد به غدد هیپوفیز ترشح کننده و میزان تستوسترون را افزایش میدهد
برگرفته از سایت رادیو فردا
دانشمندان به این نتیجه رسیدهاند که «گپ زدن» با زنان جذاب اثر خوبی بر روحیه مردان میگذارد زیرا سبب افزایش هورمونهایی میشود که در تندرستی مؤثر است
پژوهشگران دریافتهاند که تنها حضور یک جنس مخالف کافی است تا میزان هورمونهای تستوسترون و کورتیزول را که با شادابی مردان در پیوند نزدیک است، افزایش دهد
از سوی دیگر همنشینی با مردان دیگر اثر وارونه دارد و میزان هر دو ماده را کاهش میدهد
پژوهشگران دانشگاه کالیفرنیا که یافتههای آنها به تازگی منتشر شده، جستجوی خود را بر این موضوع متمرکز کردند که دریابند آیا انسان تا چه میزان مانند دیگر جانداران واکنشهایی که با انگیزههای جفتخواهی در پیوند است نشان میدهد
این پژوهش روی ۱۴۹ دانشجوی پسر بین ۱۵ تا ۲۴ ساله انجام شد و در آن از هفت دانشجوی دختر بین ۱۸ تا ۲۲ سال استفاده شده بود
پس از یک دیدار کوتاه پنج دقیقهای از مردان مورد آزمایش خواسته شد که به میزان جذابیت این زنان نمره بین ۱ تا ۷ بدهند. میانگین این نمره ۵. ۸۳ بود
نمونه آب دهان شرکتکنندگان در این پژوهش علمی که در آغاز کار دهان خود را با مایع دهانشو شسته بودند پس از ۲۰ تا ۴۰ دقیقه دیدار آنها با زنان، مورد آزمایش قرار گرفت و دانشمندان دریافتند که تنها با ۵ دقیقه گفت و شنود با یک زن جذاب میزان تستوسترون مردان ۱۴ درصد افزایش یافته بود و کورتیزول، هورمون ضد استرس موجود در بدن آنها ۴۸ درصد
همین میزان نشست با مردان سبب کاهش به ترتیب دو درصد و هفت درصد این هورمونها شد
پژوهش روی جانداران نیز همین نتیجهگیری را تأیید میکند
تستوسترون با میل جنسی مردان و همچنین شادابی آنها پیوند تنگاتنگی دارد. این هورمونها همچنین سبب افزایش انرژی میشوند
هورمون کورتیزول نیز هوشیاری را افزایش میدهد و همزمان سبب آرامش اعصاب میشود. گفته میشود این دو هورمون با هم حالتی به وجود میآورند که انسان حس میکند زندهتر است
دکتر جیمز رونی و همکاران او که این پژوهشها را سرپرستی کرده بودند، بر این باورند که این افزایش هورمونی بسیار مشابه مورد جانداران است
دکتر لسلی نپ، یک انسانشناس متخصص زیستشناختی دانشگاه کمبریج میگوید این واکنشها تکاملی است و در پیوند با جفتیابی است. او میافزاید: همه اینها بر میگردد به مسئله سکس. میزان بیشتر تستوسترون با افزایش فعالیتهای جنسی در پیوند است، و از سوی دیگر کورتیزول کمک میکند انرژی متمرکز شود و انسان به کمک آن بتواند بر نگرانیهای خود فائق شود
اوج میزان تستوسترون در نخستین سالهای دهه بیست سن آدمی است و پس از آن رو به کاهش میگذارد. مردان متأهل یا کسانی که با شریکی زندگی میکنند، دارای میزان کمتری از هورمون تستوسترون هستند تا دیگر مردانی که ازدواج نکردهاند
یافتهها نشان میدهد که به محض اینکه مردی با زن جذابی روبهرو میشود، مغز فرمانی میفرستد به غدد هیپوفیز ترشح کننده و میزان تستوسترون را افزایش میدهد
تجربه کمونیسم در کیبوتص های اسرائیل
نادر احمدی
مارکسیستها بنا بر فرهنگ بورژوایی که مبنای عملکرد آنها است در تحلیل مخالفان خود بی طرف نیستند و در به اصطلاح تحلیلهای خود بدون ارائه مدرک مستند فقط با ردیف کردن یک سری از شعارها و اتهامات بی پایه به تخریب مخالفان خود می پردازند. آنارشیستها با نفی دولت و قدرت طلبی سیاسی و تشکیلات، مهمترین آرزوهای مارکسیستها را زیر علامت سؤال برده اند و به همین دلیل است که آنها ناصادقانه در تبلیغات خود همیشه آنارشیسم را هرج و مرج طلبی معرفی کرده اند و هنوز معرفی میکنند. و اکنون نیز چون موفقیت کیبوتص های اسرائیلی دلیلی برای اثبات شکست پراتیک تاریخی تئوریهای مارکسیستی است، مارکسیستها یا در برابر آن سکوت می کنند ویا تمام تلاش خود را برای تخریب آن بکار می برند و کیبوتص ها را طوری تحلیل می کنند که گویا آنها یک حزب سیاسی و یا بخشی از دولت اسرائیل هستند ؟!!!
بر اساس فرهنگ مارکسیستی "نفی همه چیز غیر از خود" یک اصل عمومی است، و آنها طبق معمول، این منطق را برای دفاع و توجیه ناتوانی خود بکار می گیرند و آنها ضمن اینکه اساسأ هیچ نکته مثبتی در کیبوتصهای اسرائیلی نمی بینند، رابین هود وار به دفاع از فلسطینیهای طرفدار جمهوری اسلامی، و محکوم کردن موجودیت کیبوتص ها می پردازند !! به نظر من همانطور که بورژوازی به ناحق خود را مدافع دمکراسی معرفی می کند مارکسیستها نیز برای رسیدن به قدرت سیاسی با کمونیست نامیدن خود مردم را فریب می دهند زیرا مارکسیتها تاکنون در هیچ کشوری و حتی یک نمونه موفق از ادعاهای ایدئولژیک خود را در پراتیک اجتماعی ارائه نکرده اند. براستی دستاوردهای نزدیک به 70 سال حاکمیت مارکسیستها در شوروی سابق چیست؟ و آیا مردم چین در سایه حکومت مارکسیست- مائوئیستها شرایطی بهتر از مردم تایوان دارند؟ مارکسیستها خدای تئوری بافی و شعار و خصومت طلبی هستند و صرفنظر از موارد استثنایی، ضدیت زبانی آنها با سرمایه داری ناشی از ناکامی فردی آنها برای تأمین منافع شخصی و فقط تلاش برای مخالفت سیاسی و نه نفی سرمایه داری در پراتیک اجتماعی است. با نگاهی به روابط درونی و بیرونی گروههای چپ میتوان درک کرد که در صورت به حکومت رسیدن آنها چه سرنوشتی در انتظار مردم است !! من مطمئنم که آنچنان که در بین مردم اروپا و آمریکا مارکسیسم به عنوان یک ایدئولژی توتالیتر و تمامیت خواه و ضد دمکراسی دیگر جائی ندارد بتدریج ایرانیان مترقی نیز با آن مرزبندی خواهند کرد. من انتظار ندارم که مارکسیستهای قدرت طلب، منفی نگری، دگماتیسم و تعصب و مطلق اندیشی را کنار بگذارند و تلاش کنند تا از تجربیات دیگران چیزی یاد بگیرند. از نظر من تجربه کیبوتص ها در اسرائیل فقط یک تجربه موفق کمونیستی برای ساکنان آن بوده و ارزش آن را دارد که مورد توجه کمونیستهای غیر مارکسیست قرار گیرد. ای کاش مارکسیستها از شعار دادن و تخریب دیگران دست بر می داشتند و در صحنه پراتیک اجتماعی یک نمونه تجربی و موفق از تحقق تئوریهای خود را برای ما ارائه می کردند و ما را و پرلتاریا را که این همه سنگ آن را به سینه می زنند خوشحال می کردند !!!!
شناخت کیبوتص ها فقط از طریق تماس نزدیک و زندگی در آنها میسر است اما معرفی موجودیت آنها به کسانی که از آنها هیچ شناختی ندارند مفید است. متن زیر را من قبلأ در سایتهای دیگری نیز منتشر کرده بودم و منبع آن سایتهای اینترنتی کیبوتص های اسرائیلی می باشند
در زبان هبرو ( زبان رسمی در اسرائیل ) کلمه کیبوتص جمع کلمه کیبوتصیم به معنی جمعی یا با همدیگر را می دهد و کیبوتص در اسرائیل یک کمون اشتراکی بین المللی است که در نوع خود بی نظیر است
ادامه مطلب در اینجا
مارکسیستها بنا بر فرهنگ بورژوایی که مبنای عملکرد آنها است در تحلیل مخالفان خود بی طرف نیستند و در به اصطلاح تحلیلهای خود بدون ارائه مدرک مستند فقط با ردیف کردن یک سری از شعارها و اتهامات بی پایه به تخریب مخالفان خود می پردازند. آنارشیستها با نفی دولت و قدرت طلبی سیاسی و تشکیلات، مهمترین آرزوهای مارکسیستها را زیر علامت سؤال برده اند و به همین دلیل است که آنها ناصادقانه در تبلیغات خود همیشه آنارشیسم را هرج و مرج طلبی معرفی کرده اند و هنوز معرفی میکنند. و اکنون نیز چون موفقیت کیبوتص های اسرائیلی دلیلی برای اثبات شکست پراتیک تاریخی تئوریهای مارکسیستی است، مارکسیستها یا در برابر آن سکوت می کنند ویا تمام تلاش خود را برای تخریب آن بکار می برند و کیبوتص ها را طوری تحلیل می کنند که گویا آنها یک حزب سیاسی و یا بخشی از دولت اسرائیل هستند ؟!!!
بر اساس فرهنگ مارکسیستی "نفی همه چیز غیر از خود" یک اصل عمومی است، و آنها طبق معمول، این منطق را برای دفاع و توجیه ناتوانی خود بکار می گیرند و آنها ضمن اینکه اساسأ هیچ نکته مثبتی در کیبوتصهای اسرائیلی نمی بینند، رابین هود وار به دفاع از فلسطینیهای طرفدار جمهوری اسلامی، و محکوم کردن موجودیت کیبوتص ها می پردازند !! به نظر من همانطور که بورژوازی به ناحق خود را مدافع دمکراسی معرفی می کند مارکسیستها نیز برای رسیدن به قدرت سیاسی با کمونیست نامیدن خود مردم را فریب می دهند زیرا مارکسیتها تاکنون در هیچ کشوری و حتی یک نمونه موفق از ادعاهای ایدئولژیک خود را در پراتیک اجتماعی ارائه نکرده اند. براستی دستاوردهای نزدیک به 70 سال حاکمیت مارکسیستها در شوروی سابق چیست؟ و آیا مردم چین در سایه حکومت مارکسیست- مائوئیستها شرایطی بهتر از مردم تایوان دارند؟ مارکسیستها خدای تئوری بافی و شعار و خصومت طلبی هستند و صرفنظر از موارد استثنایی، ضدیت زبانی آنها با سرمایه داری ناشی از ناکامی فردی آنها برای تأمین منافع شخصی و فقط تلاش برای مخالفت سیاسی و نه نفی سرمایه داری در پراتیک اجتماعی است. با نگاهی به روابط درونی و بیرونی گروههای چپ میتوان درک کرد که در صورت به حکومت رسیدن آنها چه سرنوشتی در انتظار مردم است !! من مطمئنم که آنچنان که در بین مردم اروپا و آمریکا مارکسیسم به عنوان یک ایدئولژی توتالیتر و تمامیت خواه و ضد دمکراسی دیگر جائی ندارد بتدریج ایرانیان مترقی نیز با آن مرزبندی خواهند کرد. من انتظار ندارم که مارکسیستهای قدرت طلب، منفی نگری، دگماتیسم و تعصب و مطلق اندیشی را کنار بگذارند و تلاش کنند تا از تجربیات دیگران چیزی یاد بگیرند. از نظر من تجربه کیبوتص ها در اسرائیل فقط یک تجربه موفق کمونیستی برای ساکنان آن بوده و ارزش آن را دارد که مورد توجه کمونیستهای غیر مارکسیست قرار گیرد. ای کاش مارکسیستها از شعار دادن و تخریب دیگران دست بر می داشتند و در صحنه پراتیک اجتماعی یک نمونه تجربی و موفق از تحقق تئوریهای خود را برای ما ارائه می کردند و ما را و پرلتاریا را که این همه سنگ آن را به سینه می زنند خوشحال می کردند !!!!
شناخت کیبوتص ها فقط از طریق تماس نزدیک و زندگی در آنها میسر است اما معرفی موجودیت آنها به کسانی که از آنها هیچ شناختی ندارند مفید است. متن زیر را من قبلأ در سایتهای دیگری نیز منتشر کرده بودم و منبع آن سایتهای اینترنتی کیبوتص های اسرائیلی می باشند
در زبان هبرو ( زبان رسمی در اسرائیل ) کلمه کیبوتص جمع کلمه کیبوتصیم به معنی جمعی یا با همدیگر را می دهد و کیبوتص در اسرائیل یک کمون اشتراکی بین المللی است که در نوع خود بی نظیر است
ادامه مطلب در اینجا
در فیلم زیر که توسط "استیون اسپیلبرگ" ساخته شده است، شما می توانید مشاهده کنید که چگونه مهاجران اولیه یهودی که از کشورهای عمدتآ غربی به اسرائیل مهاجرت کردند چگونه با تلاش های طاقت فرسا، در بیابان های آنجا که برای دهها قرن به امان خدا رها شده بودند و هیچ موجود زنده ای در آنجا یافت نمی شد، کیبوتص ها (کمون های سوسیالیستی) و مزارع سرسبز و باغ های میوه و بعدها مؤسسات صنعتی ایجاد کردند. قابل ذکر است که این بیابان ها با همیاری سازمان های یهودی حتا قبل از تآسیس دولت اسرائیل از صاحبان آنان خریداری شدند ولی آنچه که برای افراد و سازمان های ایرانی و غیر ایرانی که در شعار و حرف خود را به اصطلاح کمونیست و سوسیالیست!! میدانند اما در عمل و پراتیک نوکر نظام و دولت های سرمایه داری هستند قابل توجه است این است که اگر آنان ذره ای صداقت دارند به جای اشگ تمساح ریختن برای فلسطینیها و عرب پرستی، به خودشان و عربها گوشزد می کردند که کمی به دور و برشان نگاه کنند و از یهودیها یاد بگیرند و دست از خود فریبی و مردم فریبی بردارند هرچند که خود فریبی و مردم فریبی جزء جدا نشدنی مذهب مارکسیسم است. شما فکر کنید که اگر یهودیها هم ماهیتآ مانند مارکسیست های ایرانی بودند و به جای اتحاد و همیاری به فرقه های مافیایی تبدیل می شدند نه تنها هیچ دولت اسرائیلی ایجاد نمی شد بلکه هیچ اثری از دولت و مذهب و مردم یهودی برجای نمی ماند و قوم یهود هزاران سال پیش نابود شده بود همچنانکه کشورهای تحت تسلط پیروان کارل مارکس یکی بعد از دیگری نابود شدند! دیدن فیلم مستند و تاریخی زیر را به شما توصیه می کنم
سیستم کاست طبقاتی و آپارتهاید در کشور هند
ترجمه و تلخیص از نادر احمدی
دوشنبه، 2010/11/15
( مقدمه: یکی از ضد بشری ترین روابط تاریخ بشر که حتا از سیستم آپارتهاید در کشور آفریقای جنوبی نیز شنیعتر است سیستم کاست در کشور هند است و علیرغم اینکه دولت هند رسمأ وجود کاست را ممنوع کرده است اما این عادت و سنت شنیع هنوز در میان مردم هند ادامه دارد و البته در بقیه جهان سرمایه داری خارج از کشور هند و از جمله در بین مردم ایران و از جمله احزاب مارکسیست و غیر مارکسیست نیز نوعی از این کاست سیاسی- طبقاتی وجود دارد و انسانها بر اساس موقعیت شغلی، میزان درآمد و یا نفوذ سیاسی و اجتماعی در بین خود تقسیمبندی ها و هرم اجتماعی ایجاد می کنند و بر علیه همدیگر تبعیض قائل می شوند و حتا در دمکراسی های غربی نیز کسانی که خود را از نردبان ترقی اجتماعی بالا می کشند خود را از دیگران برتر و بهتر می دانند و خود را از دیگران تفکیک می کنند و این وضعیت در میان مردم کشورهای آسیایی و آفریقایی بمراتب شدیدتر است. تفکیک شغلی و ایجاد محله های مرفه نشین و فقیر نشین نموداری از این وضعیت است. متن زیر خلاصه مطلبی از اینترنت در مورد سیستم کاست در کشور هند است
جامعه هند بوده است. چگونه شد که جانعه هند مردم خودش را عذاب داد؟ یکی از طرق صدمه زدن کشور هند به مردم خودش آسیب رساندن سیستم وراناس و جاتس به استعدادها و توانائی های مردم است که باید به جای آسیب رساندن تشویق و حمایت می شدند. بر اساس سیستم کاست، مردم هند در جاتس بدنیا می آیند که جوامع مشخصی در درون وراناس هستند که با انتظارات و توانائی ها و محدودیتهایی توأم می باشد. توانائی ها در اختیار قشر بالائی وراناس و محدودیت ها به بخش پائینی وراناس تحمیل مشود. بعضی از این محدودیتها شامل موارد زیر می شوند: رژیم غذائی مشخص و محدود، با چه کسانی حق ازدواج دارند، چه شغلی می توانند داشته باشند، در میان چه گروهی از مردم می توانند زندگی کنند، با چه کسی می توانند غذا بخورند... و بدینترتیب کسانی که در یک جاتس یا وراناتس پست بدنیا می آیند هیچگاه حق ترقی ندارند
نجس ها در کنکره در سال 1956 به مذهب بودیسم گروید، این عمل باعث گرویدن انبوه جمعیت نجس ها از هندوئیسم به بودیسم شد
"تبعیض مثبت" از شدت بسیار کمتری نسبت به سیستم کاست مدل قدیمی برخوردار است
آریائیها، بعد از ورود به ایران نیز سیستم کاست را که شامل: طبقه اشراف و جنگجویان، طبقه موبدان زرتشتی و طبقه صنعتگر و کشاورز که از تمام حقوق طبقات اشراف و موبدان محروم بودند ایجاد کردند و این سیستم ضد بشری باعث شد تا بعد از حمله اعراب، ایرانیان که جانشان از دست تبعیض طبقاتی به لبشان رسیده بود با کمال میل به دین اسلام بگروند هرچند که به نوشته سایت فارسی یهودیان ایرانی: ... پس از آنکه ایران توسط مسلمانان فتح شد؛ یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان ایران عنوان ذمّی گرفتند و با آنان به عنوان شهروندان درجه دوم جامعه اسلامی رفتار می شد.رفتار با این ادیان بسیار بدتر از پیش از اسلام بود. کافران ذمّی اجازه داشتند تا بر دین خود بمانند، آداب دینی خود را برپا دارند ولی از سوی دیگر مجبور بودند علاوه بر خراج، جزیه نیز به فاتحان عرب بپردازند. همچنین آنان مجبور بودند یک سری از قوانین و آداب خاص را بپذیرند؛ مانند اینکه حق حمل سلاح نداشتند، در بعضی اوقات اجازه سوارکاری از آنان گرفته می شد و در دادگاه ها، هنگامی که یکی از طرفین مسلمان بود، اجازه شهادت دادن نداشتند. در بسیاری از این دورانها، آنان مجبور بودند تا لباسهای متمایزی از مسلمانان بپوشند. اگرچه در بعضی زمانها این قوانین و محدودیتها تا حدی نادیده گرفته می شدند ولی این شرایط ناعادلانه تا زمان فتح ابران به دست مغولها باقی بود
دوشنبه، 2010/11/15
( مقدمه: یکی از ضد بشری ترین روابط تاریخ بشر که حتا از سیستم آپارتهاید در کشور آفریقای جنوبی نیز شنیعتر است سیستم کاست در کشور هند است و علیرغم اینکه دولت هند رسمأ وجود کاست را ممنوع کرده است اما این عادت و سنت شنیع هنوز در میان مردم هند ادامه دارد و البته در بقیه جهان سرمایه داری خارج از کشور هند و از جمله در بین مردم ایران و از جمله احزاب مارکسیست و غیر مارکسیست نیز نوعی از این کاست سیاسی- طبقاتی وجود دارد و انسانها بر اساس موقعیت شغلی، میزان درآمد و یا نفوذ سیاسی و اجتماعی در بین خود تقسیمبندی ها و هرم اجتماعی ایجاد می کنند و بر علیه همدیگر تبعیض قائل می شوند و حتا در دمکراسی های غربی نیز کسانی که خود را از نردبان ترقی اجتماعی بالا می کشند خود را از دیگران برتر و بهتر می دانند و خود را از دیگران تفکیک می کنند و این وضعیت در میان مردم کشورهای آسیایی و آفریقایی بمراتب شدیدتر است. تفکیک شغلی و ایجاد محله های مرفه نشین و فقیر نشین نموداری از این وضعیت است. متن زیر خلاصه مطلبی از اینترنت در مورد سیستم کاست در کشور هند است
جامعه هند بوده است. چگونه شد که جانعه هند مردم خودش را عذاب داد؟ یکی از طرق صدمه زدن کشور هند به مردم خودش آسیب رساندن سیستم وراناس و جاتس به استعدادها و توانائی های مردم است که باید به جای آسیب رساندن تشویق و حمایت می شدند. بر اساس سیستم کاست، مردم هند در جاتس بدنیا می آیند که جوامع مشخصی در درون وراناس هستند که با انتظارات و توانائی ها و محدودیتهایی توأم می باشد. توانائی ها در اختیار قشر بالائی وراناس و محدودیت ها به بخش پائینی وراناس تحمیل مشود. بعضی از این محدودیتها شامل موارد زیر می شوند: رژیم غذائی مشخص و محدود، با چه کسانی حق ازدواج دارند، چه شغلی می توانند داشته باشند، در میان چه گروهی از مردم می توانند زندگی کنند، با چه کسی می توانند غذا بخورند... و بدینترتیب کسانی که در یک جاتس یا وراناتس پست بدنیا می آیند هیچگاه حق ترقی ندارند
نجس ها در کنکره در سال 1956 به مذهب بودیسم گروید، این عمل باعث گرویدن انبوه جمعیت نجس ها از هندوئیسم به بودیسم شد
"تبعیض مثبت" از شدت بسیار کمتری نسبت به سیستم کاست مدل قدیمی برخوردار است
آریائیها، بعد از ورود به ایران نیز سیستم کاست را که شامل: طبقه اشراف و جنگجویان، طبقه موبدان زرتشتی و طبقه صنعتگر و کشاورز که از تمام حقوق طبقات اشراف و موبدان محروم بودند ایجاد کردند و این سیستم ضد بشری باعث شد تا بعد از حمله اعراب، ایرانیان که جانشان از دست تبعیض طبقاتی به لبشان رسیده بود با کمال میل به دین اسلام بگروند هرچند که به نوشته سایت فارسی یهودیان ایرانی: ... پس از آنکه ایران توسط مسلمانان فتح شد؛ یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان ایران عنوان ذمّی گرفتند و با آنان به عنوان شهروندان درجه دوم جامعه اسلامی رفتار می شد.رفتار با این ادیان بسیار بدتر از پیش از اسلام بود. کافران ذمّی اجازه داشتند تا بر دین خود بمانند، آداب دینی خود را برپا دارند ولی از سوی دیگر مجبور بودند علاوه بر خراج، جزیه نیز به فاتحان عرب بپردازند. همچنین آنان مجبور بودند یک سری از قوانین و آداب خاص را بپذیرند؛ مانند اینکه حق حمل سلاح نداشتند، در بعضی اوقات اجازه سوارکاری از آنان گرفته می شد و در دادگاه ها، هنگامی که یکی از طرفین مسلمان بود، اجازه شهادت دادن نداشتند. در بسیاری از این دورانها، آنان مجبور بودند تا لباسهای متمایزی از مسلمانان بپوشند. اگرچه در بعضی زمانها این قوانین و محدودیتها تا حدی نادیده گرفته می شدند ولی این شرایط ناعادلانه تا زمان فتح ابران به دست مغولها باقی بود
|
|
رابطه جنسی آزاد و زن سالاری در بین مردم موسو در کشور چین
ترجمه و تلخیص: نادر احمدی
سه شنبه، 2010/11/09
https://en.wikipedia.org/wiki/Mosuo_women
مقدمه: از نادر احمدی
ترجمه و درج این مطلب به معنی موافقت اصولی مترجم با این شیوه رابطه بین زن و مرد نیست و درج این مطلب فقط برای شناساندن روابط بین زن و مرد در جوامع دیگر است، از انجا که رابطه بین زن و مرد یک رابطه فقط جنسی نیست بلکه یک رابطه که بر عشق متقابل استوار باشد حتمآ یک رابطه دائمی و پایدار است و اگر با مرور زمان از محوریت نیاز جنسی بین زن و مرد کاسته می شود اما رابطه عاطفی و نیاز احساسی می تواند به قوت خود باقی بماند و حتا تقویت نیز بشود. به همین دلیل ازدواج در بین مردم موسو مانند صیغه در مذهب شیعه و یا خوابیدن با زنان فاحشه است که فقط به رفع نیاز جنسی محدود می شود و برازنده یک جامعه نیست. اما از طرف دیگر سنت ازدواج در جوامع کنونی بشر نیز باید متحول شود و ضمن حذف فاکتور اقتصادی و وابستگی زن به مرد، عشق محور شود و در این رابطه جامعه آموزش داده شود
چندی پیش وقتی که مشغول دیدن یک فیلم مستند از بی بی سی بودم هنگامی که مایکل پی لین در سفر خود به چین و تبت به منطقه سکونت اهالی "موسو" در ایالت "یونان" وارد یک منطقه بسیار زیبا در اطراف دریاچه لوگو شد و با خانم "نامو" که یک دختر زیبا از اهالی موسو بود ملاقات کرد چیزهایی را شنیدم که برایم باور کردنی نبود. در سپتامبر امسال در کنگره ای که در کشور لوکزامبورگ با شرکت نمایندگانی از کشورهای: آمریکا، انگلیس، سوئیس، استرالیا، چین، فرانسه و حتا ترکیه (ایران غایب بود!!) در مورد "مادرسالاری" برگزار شد و یکی از مباحث این کنگره مربوط به زنان "موسو" بوده است
مردم "موسو" که بخشی از قوم بزرگتر "ناکسی" تلقی می شوند در ایالات "سیچوان" و "یونان" با جمعیتی بالغ بر پنجاه هزار نفر در اطراف دریاچه "لوگو" زندگی می کنند. این مردم علاوه بر زبان موسو با زبان "ماندارین" که زبان رسمی چین است نیز صحبت می کنند. مردم موسو پیرو دو مذهب هستند، یکی مذهب "دابا" که هزاران سال است مذهب رسمی آنان است و شامل پرستش نیاکان و "خدای مادر" است و آنان تنها قومی هستند که دارای خدای نگهبان مادر هستند و در سالهای اخیر مذهب بودایی از کشور تبت نیز در بین بخش بزرگی از مردم موسو پذیرفته شده است. قوم موسو تنها قوم با نظام مادرشاهی در کشور چین هستند و حتا ممکن است که در مواردی بچه ها ندانند که پدر آنان کیست و هر خانواده از طریق مادر هویت خود را مشخص می کند و وقتی که یک فامیلی دارای یک زن سرپرست نیستند تا نفش رهبری خانواده را بعهده بگیرد ممکن است که انان زن دیگری را از خانواده دیگری به عنوان سرپرست عضوگیری کنند. اگرچه زنان موسو در زنگی از آزادی کامل برخوردارند اما بندرت پیش امده است که یک زن همزمان با چند مرد ارتباط جنسی داشته باشد و هیچگاه مردان با زنانی که با آنان ارتباط دارند زندگی نمی کنند. ( ژان پل سارتر فیلسوف اگزیستانسیالیست فرانسوی و خانم سیمون دو بوار نیز یک چنین رابطه ای داشته اند). وقتی که یک دختر موسو به سن بلوغ می رسد طی مراسم ویژه ای این تحول برگزار می شود و او از آن به بعد دارای یک اطاق مستقل می شود که به اصطلاح ما به آن اطاق زفاف می توان گفت. بر اساس تشخیص خودش وقتی که یک دختر از یک مرد خوشش آمد او را به اطاق خودش می برد تا از او بچه دار شود اما صبح باید مرد خانه دختر را ترک کند و هیچگاه با او زندگی نمی کند و هیچ رابطه دائمی در کار نیست. گفته می شود که هنوز نود درصد زنان موسو اینطور زندگی می کنند و نقش زن فقط به خانه داری محدود نیست و آنان در مشاغل دیگر نیز فعال هستند و نگهداری از بچه ها و دیگر امور خانواده یک مسئولیت عمومی در خانواده مادرسالار است. بدون شک رابطه زن و مرد و خانواده مادرشاهی در بین مردم موسو ناشی از ضرورتها و شرایط ویژه آن منطقه است اما آنچه که مهم است این است که حتا در عصر کنونی جوامعی با وسعت پنجاه هزار نفر هنوز تحت نفوذ پدرسالاری در نیامده اند و آنطور که مارکسیستها و فمینیستها تبلیغ می کنند می توان بجای سیاسی کردن مسئله زن و برانگیختن تنفر زن از مرد، یک راه حل واقعی ارائه داد که زن و مرد در صلح و صفا با هم زندگی کنند و این راه حل لزومأ کپی برداری از قوم موسو نیست. اما من فکر می کنم که مارکسیستها و فمینیستها نمی توانند و نمی خواهند نه تنها مشکل زنان بلکه هیچ مشکل دیگری حل شود زیرا آنان با دامن زدن به این مشکلات تغذیه می کنند و هدف اصلی آنان کسب قدرت سیاسی است و نه حل مشکلات مردم! تشکیلات و دولتهای مارکسیستی که عمومأ توسط مردها کنترل می شوند هیچگاه پا را از شعار دادن و وعده سرخرمن دادن فراتر نمی گذارند و در مورد رهایی زنان، انان هیچگاه قادر نخواهند بود تا بر حسودی جنسی خود غلبه کنند و زنان خود را از اسارت خود آزاد کنند و زنان مارکسیست نیز محافظه کارتر از آن هستند تا از اتهام خوردن نهراسند و بتوانند سرنوشت خود را بدست بگیرند. در شرایطی که مارکسیستها حتا جرأت و شهامت صحبت کردن در مورد مسائل جنسی را ندارند و خود را چهار دست و پا به گذشته آویزان کرده اند اما سرمایه داری در حال بپا کردن یک انقلاب جنسی است و در حال از هم فروپاشیدن نظام خانواده است. بدون شک سرمایه داری از مارکسیسم انقلابی تر است و نظام سرمایه داری دولتی مارکسیستی، در هیچ عرصه ای حتا یک ارزش جدید را ارائه نکرده است و هیچ تغییری ایجاد نکرده است
سه شنبه، 2010/11/09
https://en.wikipedia.org/wiki/Mosuo_women
مقدمه: از نادر احمدی
ترجمه و درج این مطلب به معنی موافقت اصولی مترجم با این شیوه رابطه بین زن و مرد نیست و درج این مطلب فقط برای شناساندن روابط بین زن و مرد در جوامع دیگر است، از انجا که رابطه بین زن و مرد یک رابطه فقط جنسی نیست بلکه یک رابطه که بر عشق متقابل استوار باشد حتمآ یک رابطه دائمی و پایدار است و اگر با مرور زمان از محوریت نیاز جنسی بین زن و مرد کاسته می شود اما رابطه عاطفی و نیاز احساسی می تواند به قوت خود باقی بماند و حتا تقویت نیز بشود. به همین دلیل ازدواج در بین مردم موسو مانند صیغه در مذهب شیعه و یا خوابیدن با زنان فاحشه است که فقط به رفع نیاز جنسی محدود می شود و برازنده یک جامعه نیست. اما از طرف دیگر سنت ازدواج در جوامع کنونی بشر نیز باید متحول شود و ضمن حذف فاکتور اقتصادی و وابستگی زن به مرد، عشق محور شود و در این رابطه جامعه آموزش داده شود
چندی پیش وقتی که مشغول دیدن یک فیلم مستند از بی بی سی بودم هنگامی که مایکل پی لین در سفر خود به چین و تبت به منطقه سکونت اهالی "موسو" در ایالت "یونان" وارد یک منطقه بسیار زیبا در اطراف دریاچه لوگو شد و با خانم "نامو" که یک دختر زیبا از اهالی موسو بود ملاقات کرد چیزهایی را شنیدم که برایم باور کردنی نبود. در سپتامبر امسال در کنگره ای که در کشور لوکزامبورگ با شرکت نمایندگانی از کشورهای: آمریکا، انگلیس، سوئیس، استرالیا، چین، فرانسه و حتا ترکیه (ایران غایب بود!!) در مورد "مادرسالاری" برگزار شد و یکی از مباحث این کنگره مربوط به زنان "موسو" بوده است
مردم "موسو" که بخشی از قوم بزرگتر "ناکسی" تلقی می شوند در ایالات "سیچوان" و "یونان" با جمعیتی بالغ بر پنجاه هزار نفر در اطراف دریاچه "لوگو" زندگی می کنند. این مردم علاوه بر زبان موسو با زبان "ماندارین" که زبان رسمی چین است نیز صحبت می کنند. مردم موسو پیرو دو مذهب هستند، یکی مذهب "دابا" که هزاران سال است مذهب رسمی آنان است و شامل پرستش نیاکان و "خدای مادر" است و آنان تنها قومی هستند که دارای خدای نگهبان مادر هستند و در سالهای اخیر مذهب بودایی از کشور تبت نیز در بین بخش بزرگی از مردم موسو پذیرفته شده است. قوم موسو تنها قوم با نظام مادرشاهی در کشور چین هستند و حتا ممکن است که در مواردی بچه ها ندانند که پدر آنان کیست و هر خانواده از طریق مادر هویت خود را مشخص می کند و وقتی که یک فامیلی دارای یک زن سرپرست نیستند تا نفش رهبری خانواده را بعهده بگیرد ممکن است که انان زن دیگری را از خانواده دیگری به عنوان سرپرست عضوگیری کنند. اگرچه زنان موسو در زنگی از آزادی کامل برخوردارند اما بندرت پیش امده است که یک زن همزمان با چند مرد ارتباط جنسی داشته باشد و هیچگاه مردان با زنانی که با آنان ارتباط دارند زندگی نمی کنند. ( ژان پل سارتر فیلسوف اگزیستانسیالیست فرانسوی و خانم سیمون دو بوار نیز یک چنین رابطه ای داشته اند). وقتی که یک دختر موسو به سن بلوغ می رسد طی مراسم ویژه ای این تحول برگزار می شود و او از آن به بعد دارای یک اطاق مستقل می شود که به اصطلاح ما به آن اطاق زفاف می توان گفت. بر اساس تشخیص خودش وقتی که یک دختر از یک مرد خوشش آمد او را به اطاق خودش می برد تا از او بچه دار شود اما صبح باید مرد خانه دختر را ترک کند و هیچگاه با او زندگی نمی کند و هیچ رابطه دائمی در کار نیست. گفته می شود که هنوز نود درصد زنان موسو اینطور زندگی می کنند و نقش زن فقط به خانه داری محدود نیست و آنان در مشاغل دیگر نیز فعال هستند و نگهداری از بچه ها و دیگر امور خانواده یک مسئولیت عمومی در خانواده مادرسالار است. بدون شک رابطه زن و مرد و خانواده مادرشاهی در بین مردم موسو ناشی از ضرورتها و شرایط ویژه آن منطقه است اما آنچه که مهم است این است که حتا در عصر کنونی جوامعی با وسعت پنجاه هزار نفر هنوز تحت نفوذ پدرسالاری در نیامده اند و آنطور که مارکسیستها و فمینیستها تبلیغ می کنند می توان بجای سیاسی کردن مسئله زن و برانگیختن تنفر زن از مرد، یک راه حل واقعی ارائه داد که زن و مرد در صلح و صفا با هم زندگی کنند و این راه حل لزومأ کپی برداری از قوم موسو نیست. اما من فکر می کنم که مارکسیستها و فمینیستها نمی توانند و نمی خواهند نه تنها مشکل زنان بلکه هیچ مشکل دیگری حل شود زیرا آنان با دامن زدن به این مشکلات تغذیه می کنند و هدف اصلی آنان کسب قدرت سیاسی است و نه حل مشکلات مردم! تشکیلات و دولتهای مارکسیستی که عمومأ توسط مردها کنترل می شوند هیچگاه پا را از شعار دادن و وعده سرخرمن دادن فراتر نمی گذارند و در مورد رهایی زنان، انان هیچگاه قادر نخواهند بود تا بر حسودی جنسی خود غلبه کنند و زنان خود را از اسارت خود آزاد کنند و زنان مارکسیست نیز محافظه کارتر از آن هستند تا از اتهام خوردن نهراسند و بتوانند سرنوشت خود را بدست بگیرند. در شرایطی که مارکسیستها حتا جرأت و شهامت صحبت کردن در مورد مسائل جنسی را ندارند و خود را چهار دست و پا به گذشته آویزان کرده اند اما سرمایه داری در حال بپا کردن یک انقلاب جنسی است و در حال از هم فروپاشیدن نظام خانواده است. بدون شک سرمایه داری از مارکسیسم انقلابی تر است و نظام سرمایه داری دولتی مارکسیستی، در هیچ عرصه ای حتا یک ارزش جدید را ارائه نکرده است و هیچ تغییری ایجاد نکرده است
رزا لوکزامبورگ در باره انقلاب اکتبر
نادر احمدی
رزا لوکزامبورگ این زن شجاع را همه میشناسند و احتیاجی به معرفی ندارد. کتاب او به نام انقلاب روس، که در سال 1918 در زندان نوشته بود و در سال 1922 منتشر شده بوده از چنان اهمیتی برخوردار است که لازم است برای شناخت انقلاب روسیه و علل شکست آن مورد توجه مجدد قرار گیرد . من در اینجا بخشهای مهم آن را در مورد مسائلی مثل حق تعیین سرنوشت ملل، تقسیم زمین، دیکتاتوری پرولتاریا و آزادی نامحدود و.... میآورم. گفته می شود که این کتاب رزا لوکزامبورگ، چون به مذاق بلشویکها خوش نمی آمده است، در شوروی سابق ممنوع بوده و هیچوقت منتشر نشده است !!!؟
.......تصرف زمینهای زراعی توسط دهقانان در رابطه با شعار کوتاه و ریشه ای لنین و دوستانش : ً بروید و زمینها را برای خود بردارید ً سرانجام به انتقال مغشوش و ناگهانی زمین های بزرگ زراعی می انجامد که به مالکیت خرده مالکی دهقانی منجر خواهد شد. آنچه که بوجود می آید، مالکبت اجتمایی نبوده بلکه مالکیت خصوصی جدیدی است که آنهم از طریق نابودی مالکیت بزرگ و تبدیل آن به مالکیت متوسط و خرد و تبدیل شرکتهای بزرگ تقریبأ پیشرفته به شرکتهای کوچک بدوی که از نقطه نظر فنی با ابزاری کار می کنند که به زمان فراعنه تعلق دارند، بوجود میآیند......لنین و رفقایش حساب کردند که هیچ وسیله بهتری برای وابسته کردن ملل بیگانه ای که در محدوده قلمرو امپراتوری روسیه بسر می برند تا آنها را به انقلاب روسیه وابسته کند وجود ندارد مگر به نام انقلاب و سوسیالیسم به این ملل آزادی نامحدودی در زمینه تعیین سرنوشت خود داده شود. این کار دارای مشابهت زیادی با سیاستی است که بلشویکها در برابر دهقانان روسیه پیاده کردند که برای رفع ولع آنها برای بدست آوردن زمین، شعار اشغال مستقیم اراضی اشراف را مطرح کردند تا انها را بزیر پرچم خود در آورند. اما متاسفانه سیاست آنها در هر دو مورد شکست خورد........بلشویکها بجای نص صریح سیاست طبقاتی انترناسیونالیستی که تا آن زمان از آن پیروی می کردند که خواهان تجمع متشکل نیروهای انقلابی در سراسر قلمرو امپراتوری روسیه بود و از تمامیت ارضی امپراتوری روسیه به مثابه سرزمین انقلاب با چنگ و دندان دفاع می کرد و تعلق همه جانبه و جدایی ناپذیر پرولتاریای کلیه کشورهایی را که در محدوده انقلاب روسیه قرار داشتند به مثابه بالاترین فرمان سیاسی در برابر کوششهای ویژه ملی گرایی قرار می داد، تُرهات ملی گرایانه ای چون ً حق تعیین سرنوشت ملل تا سر حد جدایی ً را با بوق و کرنا براه انداختند و در نتیجه به بورژوازی در کلیه کشورهای همجوار، بهانه درخشانی را که آنها در آرزویش بودند را دادند و این شعار را به پرچم کوششهای ضد انقلاب بدل ساختند. بلشویکها بجای آنکه پرولتاریا را در سرزمینهای همجوار از هر گونه عمل جدایی طلبانه بمثابه دام ناب بورژوازی بترسانند، برعکس با این شعارهای خود توده ها را در کلیه این کشورها گیج ساخته و آنها را اسیر عوامفریبیهای طبفات بورژوا گردانیدند......به مخالفین سوسیالیسم دولتی، یعنی به بلشویکها نیز باید گفت که با هجویات خود مبنی بر حق تعیین سرنوشت ملل، آب به آسیاب ضد انقلاب ریختند و به این ترتیب نه تنها ایدئولوژی خفه ساختن انقلاب روسیه را، بلکه حتی سرکوب ضد انقلابی برنامه ریزی شده را در تمامی جنگ جهانی ارائه دادند
......بلشویکها شوراها را به این دلیل آنکه دهقانان در آن اکثریت را داشتند ارتجاعی می نامیدند، اما هنگامی که این شوراها را بسوی خود کشیدند، شوراها را نمایندگان حقیفی خواست توده ها دانستند. اما این تغییر موضع در مورد شوراها تنها با صلح و مسئله ارضی در ارتباط بود. با اینحال مسئله مجلس قانونگذار و حق انتخابات به اینجا خاتمه نیافت: نه فقط مهمترین تضمینات دمکراتیک برای یک زندگی عمومی سالم و فعالیت سیاسی توده ها، بلکه آزادی مطبوعات، آزادی حق ایجاد سازمان و اجتماعات که بدون آن کلیه مخالفین حکومت شوروی به مرغان قابل شکار بدل می شدند نیز حدف گردیدند. این یک واقعیت آشکار و غیر قابل انکار است که بدون مطبوعات آزاد و سانسور نشده و بدون موجودیت بدون محدودیت سازمانها و اجتماعات، حاکمیت واقعی مردم غیر قابل تصور است
.....این وظیفهً تاریخی پرلتاریا است که هر گاه قدرت سیاسی را بدست آورد، بجای دمکراسی بورژوایی، دمکراسی سوسیالیستی را بنشاند و نه آنکه هر گونه دمکراسی را از میان بردارد.......آری دیکتاتوری ! اما این دیکتاتوری در نوع بکارگیری دمکراسی و نه در از بین بردن آن تشکیل می شود که بدون دخالت با انرژی و قاطع در حقوقی که در مناسبات اقتصادی جامعه سرمایه داری تحصیل شده اند، تحول سوسیالیستی نمی تواند متحقق گردد. اما این دیکتاتوری باید توسط طبقه کارگر و نه یک اقلیت کوچک و پیشتاز بجای طبقه کارگر اعمال شود. این بدان معناست که این دیکتاتوری باید در هر گام خویش محصول شرکت فعال توده ها بوده و باید تحت تأثیر بلاواسطهً آن و نیز کنترل همه جانبهً افکار عمومی قرار داشته و از آموزش سیاسی رشد یافته تودهً خلق پدید آید
.....مسذله خطرناک آنجا آغاز میشود که آنها ( بلشویکها ) آنچه را که در نتیجه ضرورتها انجام داده اند به الگو بدل میسازند و تاکتیکهای خود را که محصول یک چنین شرایط شومی هستند؛ تئوریزه کرده و در کلیه اجزایش ثبت نموده و آنها را بمثابه نمو نه های تاکتیک سوسیالیستی به پرولتاریای جهانی ارائه داده و تقلید از آن را مطالبه میکنند
عواقب محرومیت جنسی از دیدگاه ویلهلم رایش
ترجمه و تلخیص از: نادر احمدی
منبع ترجمه: ویکیپدیا
کتاب " روانشناسی فاشیسم توده ای" که در سال 1933 توسط "ویلهلم رایش" به زبان آلمانی نوشته و منتشر شده است، ضمن توضیح چگونگی روی کار آمدن فاشیسم در آلمان، عقده های جنسی را یکی از عوامل بروز فاشیسم معرفی می کند.
ویلهلم رایش، متولد گالیسیا در امپراتوری سابق اتریش- مجارستان به عنوان روانشناس در شهر وین مشغول به کار بود و در سال 1928 به حزب سوسیال- دمکراتیک اتریش به نام "س.پ.او" پیوست. او در سال 1930 ضمن انتقال مطب روانشناسی خود به برلین وارد حزب کمونیست آلمان به نام "ک.پ.د" شد. ویلهلم رایش در کتاب " روانشناسی فاشیسم توده ای" همانطور که نازیسم آلمانی را مورد انتقاد قرار داده است، حکومت شوروی سابق را نیز مورد انتقاد قرار داده است و به همین دلیل حزب "ک.پ.د" ویلهلم رایش را از آن حزب اخراج کرد. سؤآل مهمی که در کتاب " روانشناسی فاشیسم توده ای" مطرح می شود این است که چرا توده های مردم آلمان حامی نازیها شدند در حالیکه کاملأ واضح بود که نازیها دشمنان منافع آنان بودند؟ رایش در کتاب خود ضمن تجزیه و تحلیل بنیادهای اقتصادی و ایدئولژیکی آلمان در سالهای 1928-1933 او کمونیسم را " فاشیسم سرخ" می نامد و کمونیستها را دارای ماهیتی مشابه نازیها معرفی می کند ( ویلهلم رایش ضد کمونیست نبوده است و منظور او از کمونیسم در اینجا شوروی سابق و هواداران آن است. تمام کتاب های ویلهلم رایش در آلمان نازی ممنوع بوده است- مترجم) و به همین دلیل بود که او را از حزب "ک.پ.د" اخراج کردند. به نظر ویلهلم رایش دلیل اصلی بروز نازیسم در آلمان، محرومیت های جنسی در بین طبقه کارگر و توده های مردم آلمان بوده است. او می گوید که توده های کارگر در دوران کودکی از اولیاء خود دستور می گیرند تا نیازهای جنسی خود را سرکوب کنند که در نتیجه این سرکوب جنسی در دوران بزرگسالی عواقب ناگواری را ببار می آورد. ترس از سکس به عنوان بخشی از شخصیت جامعه، موجب رفتارهای نامتعارف می شود و ترس جامعه از سکس منجر به ترس جامعه از طغیان می شود. رایش در ادامه می نویسد:
سرکوب تمایلات جنسی طبیعی در کودکان ، بخصوص در مورد تمایلات جنسی اندام تناسلی خود ، باعث می شود کودک مضطرب ، خجالتی ، حرف شنو ، مطیع اقتدار ، خوب و خاضع در برابر نیروهای اقتدارگرا ؛ ببار آید. سرکوب تمایلات جنسی طبیعی در کودکان باعث فلج شدن نیروهای طغیانگر می شود زیرا این موضوع باعث نگرانی و شرمندگی می شود. بطور خلاصه هدف از سرکوب جنسی، پرورش انسانهایی است که علیرغم تمام وضعیت اسفباری که دارند، مطیع نظم حاکم باشند و خود را با آن منطبق کنند. در مرحله اول کودک باید نظم دیکتاتوری حاکم بر خانواده به مثابه یک دولت کوچک را مطیع شود و این انطباق او را برای تطبیق و پذیرش مناسبات دیکتاتوری حاکم بر جامعه آماده می سازد. شکل گیری ساختار اقتدارگرا در جامعه از طریق تلفیق و ترویج سرکوب جنسی و ممنوعیت های جنسی اعمال می شود. رایش می نویسد که علامت صلیب شکسته (سواستیکا) سمبل تصورات کودک از رابطه جنسی پدر و مادرش است و توضیح می دهد که چگونه نازی ها ضمیر ناخودآگاه توده ها را دست کاری می کرده اند. یک خانواده سرکوبگر، یک مذهب آسیب رسان، یک سیستم آموزشی سادیستی، تروریسم حزبی و خشونت های اقتصادی که از طریق روان و رفتار افراد تأثیر خود را برجای می گذارند، خاطرات ناگوار، نیازهای جنسی و مانند آنها، عواملی بودند تا حزب نازی از طریق تمایلات ایدئولژیک و پراتیک، از تمامی این خصوصیات در جهت پیشبرد منافع خود بهره ببرد. برای ویلهلم رایش، مبارزه با فاشیسم به مفهوم مطالعه علمی آن از طریق روانشناسی بود تا بتوان عوامل رفتارهای ناهنجار اجتماعی و راه خلاصی از تقدسگرایی را و همچنین شرایط ایجاد یک رفتار سیاسی بر اساس احترام عمیق برای زندگی انسانها و تشویق یک راه حل برای هدایت و ارضاء نیازهای جنسی آنها را درک کرد.
ویلهلم رایش، مدافع آن نوع "دمکراسی مردمی" بود که یک نوع سیستم خودمدیریتی است که ضامن آزادی و استقلال افراد و خود مسئولیت پذیری باشد.
بعد از آنکه ویلهلم رایش کتاب "روانشناسی فاشیسم توده ای" را منتشر کرد او را از "حزب کمونیست آلمان" بیرون انداختند و وقتی که نازیها در آلمان قدرت را در دست گرفتند آنها نیز این کتاب را ممنوع اعلام کردند. او احساس کرد که جانش در خطر است و به عنوان یک توریست اسکی به اتریش رفت. به دلیل نظرات رادیکال سیاسی اش، ویلهلم رایش در سال 1934 از کنگره بین المللی روانشناسان اخراج شد و او در فصل پنج کتاب خود "خانواده" را اولین عامل بروز فاشیسم معرفی می کند. از نقطه نظر تحولات اجتماعی، نمی توان "خانواده" را تنها مبنای ایجاد دولت دیکتاتور دانست بلکه یکی از سنگ بناهای بسیار مهم و هسته مرکزی و مهمترین محل تولد آن و تولید شخصیت محافظه کار است. نزاع برای بقا که سیستم های دیکتاتوری موجب آن هستند، "خانواده" را به مهمترین سازمان اجتماعی حفظ دولت دیکتاتورتبدیل می کند و یافته های "انگلس" و "مورگان" هنوز در این مورد صادق هستند.
مایکل فوکالت نیز در سال 1961 در کتاب خودش به نام "تاریخ دیوانگی" ضمن تأیید تحلیل های ویلهلم رایش، زندگی در مراکز روانشناسی را سمبل واکنش یک جامعه دیکتاتور ارزیابی می کند. در ابتدا او از "دادگاه خانواده در سال 1970" به عنوان هسته اولیه توجیه بی عدالتی صحبت می کند و آنگاه از "زوج دیوانه- دکتر" حرف می زند که او آن را علت العلل تمام نابسامانی ها می داند.
:منبع
http://en.wikipedia.org/wiki/The_Mass_Psychology_of_Fascism
منبع ترجمه: ویکیپدیا
کتاب " روانشناسی فاشیسم توده ای" که در سال 1933 توسط "ویلهلم رایش" به زبان آلمانی نوشته و منتشر شده است، ضمن توضیح چگونگی روی کار آمدن فاشیسم در آلمان، عقده های جنسی را یکی از عوامل بروز فاشیسم معرفی می کند.
ویلهلم رایش، متولد گالیسیا در امپراتوری سابق اتریش- مجارستان به عنوان روانشناس در شهر وین مشغول به کار بود و در سال 1928 به حزب سوسیال- دمکراتیک اتریش به نام "س.پ.او" پیوست. او در سال 1930 ضمن انتقال مطب روانشناسی خود به برلین وارد حزب کمونیست آلمان به نام "ک.پ.د" شد. ویلهلم رایش در کتاب " روانشناسی فاشیسم توده ای" همانطور که نازیسم آلمانی را مورد انتقاد قرار داده است، حکومت شوروی سابق را نیز مورد انتقاد قرار داده است و به همین دلیل حزب "ک.پ.د" ویلهلم رایش را از آن حزب اخراج کرد. سؤآل مهمی که در کتاب " روانشناسی فاشیسم توده ای" مطرح می شود این است که چرا توده های مردم آلمان حامی نازیها شدند در حالیکه کاملأ واضح بود که نازیها دشمنان منافع آنان بودند؟ رایش در کتاب خود ضمن تجزیه و تحلیل بنیادهای اقتصادی و ایدئولژیکی آلمان در سالهای 1928-1933 او کمونیسم را " فاشیسم سرخ" می نامد و کمونیستها را دارای ماهیتی مشابه نازیها معرفی می کند ( ویلهلم رایش ضد کمونیست نبوده است و منظور او از کمونیسم در اینجا شوروی سابق و هواداران آن است. تمام کتاب های ویلهلم رایش در آلمان نازی ممنوع بوده است- مترجم) و به همین دلیل بود که او را از حزب "ک.پ.د" اخراج کردند. به نظر ویلهلم رایش دلیل اصلی بروز نازیسم در آلمان، محرومیت های جنسی در بین طبقه کارگر و توده های مردم آلمان بوده است. او می گوید که توده های کارگر در دوران کودکی از اولیاء خود دستور می گیرند تا نیازهای جنسی خود را سرکوب کنند که در نتیجه این سرکوب جنسی در دوران بزرگسالی عواقب ناگواری را ببار می آورد. ترس از سکس به عنوان بخشی از شخصیت جامعه، موجب رفتارهای نامتعارف می شود و ترس جامعه از سکس منجر به ترس جامعه از طغیان می شود. رایش در ادامه می نویسد:
سرکوب تمایلات جنسی طبیعی در کودکان ، بخصوص در مورد تمایلات جنسی اندام تناسلی خود ، باعث می شود کودک مضطرب ، خجالتی ، حرف شنو ، مطیع اقتدار ، خوب و خاضع در برابر نیروهای اقتدارگرا ؛ ببار آید. سرکوب تمایلات جنسی طبیعی در کودکان باعث فلج شدن نیروهای طغیانگر می شود زیرا این موضوع باعث نگرانی و شرمندگی می شود. بطور خلاصه هدف از سرکوب جنسی، پرورش انسانهایی است که علیرغم تمام وضعیت اسفباری که دارند، مطیع نظم حاکم باشند و خود را با آن منطبق کنند. در مرحله اول کودک باید نظم دیکتاتوری حاکم بر خانواده به مثابه یک دولت کوچک را مطیع شود و این انطباق او را برای تطبیق و پذیرش مناسبات دیکتاتوری حاکم بر جامعه آماده می سازد. شکل گیری ساختار اقتدارگرا در جامعه از طریق تلفیق و ترویج سرکوب جنسی و ممنوعیت های جنسی اعمال می شود. رایش می نویسد که علامت صلیب شکسته (سواستیکا) سمبل تصورات کودک از رابطه جنسی پدر و مادرش است و توضیح می دهد که چگونه نازی ها ضمیر ناخودآگاه توده ها را دست کاری می کرده اند. یک خانواده سرکوبگر، یک مذهب آسیب رسان، یک سیستم آموزشی سادیستی، تروریسم حزبی و خشونت های اقتصادی که از طریق روان و رفتار افراد تأثیر خود را برجای می گذارند، خاطرات ناگوار، نیازهای جنسی و مانند آنها، عواملی بودند تا حزب نازی از طریق تمایلات ایدئولژیک و پراتیک، از تمامی این خصوصیات در جهت پیشبرد منافع خود بهره ببرد. برای ویلهلم رایش، مبارزه با فاشیسم به مفهوم مطالعه علمی آن از طریق روانشناسی بود تا بتوان عوامل رفتارهای ناهنجار اجتماعی و راه خلاصی از تقدسگرایی را و همچنین شرایط ایجاد یک رفتار سیاسی بر اساس احترام عمیق برای زندگی انسانها و تشویق یک راه حل برای هدایت و ارضاء نیازهای جنسی آنها را درک کرد.
ویلهلم رایش، مدافع آن نوع "دمکراسی مردمی" بود که یک نوع سیستم خودمدیریتی است که ضامن آزادی و استقلال افراد و خود مسئولیت پذیری باشد.
بعد از آنکه ویلهلم رایش کتاب "روانشناسی فاشیسم توده ای" را منتشر کرد او را از "حزب کمونیست آلمان" بیرون انداختند و وقتی که نازیها در آلمان قدرت را در دست گرفتند آنها نیز این کتاب را ممنوع اعلام کردند. او احساس کرد که جانش در خطر است و به عنوان یک توریست اسکی به اتریش رفت. به دلیل نظرات رادیکال سیاسی اش، ویلهلم رایش در سال 1934 از کنگره بین المللی روانشناسان اخراج شد و او در فصل پنج کتاب خود "خانواده" را اولین عامل بروز فاشیسم معرفی می کند. از نقطه نظر تحولات اجتماعی، نمی توان "خانواده" را تنها مبنای ایجاد دولت دیکتاتور دانست بلکه یکی از سنگ بناهای بسیار مهم و هسته مرکزی و مهمترین محل تولد آن و تولید شخصیت محافظه کار است. نزاع برای بقا که سیستم های دیکتاتوری موجب آن هستند، "خانواده" را به مهمترین سازمان اجتماعی حفظ دولت دیکتاتورتبدیل می کند و یافته های "انگلس" و "مورگان" هنوز در این مورد صادق هستند.
مایکل فوکالت نیز در سال 1961 در کتاب خودش به نام "تاریخ دیوانگی" ضمن تأیید تحلیل های ویلهلم رایش، زندگی در مراکز روانشناسی را سمبل واکنش یک جامعه دیکتاتور ارزیابی می کند. در ابتدا او از "دادگاه خانواده در سال 1970" به عنوان هسته اولیه توجیه بی عدالتی صحبت می کند و آنگاه از "زوج دیوانه- دکتر" حرف می زند که او آن را علت العلل تمام نابسامانی ها می داند.
:منبع
http://en.wikipedia.org/wiki/The_Mass_Psychology_of_Fascism
کرونشتاد و قیام کارگران و سربازان بر علیه دیکتاتوری بلشویکها
نادر احمدی
دوشنبه، 2008/10/20
ماه اکتبر است و طرفداران بلشویکها مرگ انقلاب اکتبر و فروپاشی امپراطوری آنان را جشن می گیرند و ضمن ستایش فراوان از بلشویکها هیچگاه به عملکردهای مخرب آنان در صحنه داخلی و خارجی نمی پردازند و فقط تلاش می کنند تا چهره ای مثبت از آنان ترسیم کنند اما واقعیت چیز دیگری است!
در سال 1921کمبود مواد غذایی موجب برانگیختن یک سلسله اعتراضات در بین کارگران مسکو شد و در این رابطه از ماه ژانویه گردهماییهای گسترده ای در کارخانجات سازماندهی شد و کارگران خواستار پایان دادن به سرکوب کارگران و نظامی کردن محیط کارگری شدند. اما بلشویکها بجای واگذاری امور مردم به خود مردم و استفاده از راه حلهای آنان، معترضین را به شکم پرستی متهم کردند و بر فشارهای خود بر علیه کارگران افزودند و سازمان پلیس مخفی "چکا" را به جان آنان انداختند! در واقع اعمال ضد مرمی و سرکوبگرانه چکا، یکی از دلایل نارضایتی کارگران بود و بین دسامبر 1918 تا نوامبر 1920 سازمانهای سرکوبگر دولت بلشویکی 578 نفر از مردم را کشته و 40000 نفر یعنی 6 درصد از ساکنان شهر مسکو را دستگیر کردند! از ماه ژانویه تا ماه می 1920 بیش از 345 نفر کشته و قبل از آن 2 تا 3000 نفر از زندانیان را اعدام کرده بودند! بخش اعظم دستگیر شدگان جوانانی بودند که به علت گرسنگی نان دزدده بودند! جالب این بود که بلشویکها در حالی کارگران را به شکم پرستی متهم کرده بودند که خودشان از امتیازات ویژه استفاده می کردند و کارگران اعتصابی به رهبری کارگران فلزکار در بیانیه ای خواستار توقف امتیازات ویژه سهمیه بندی برای ده هزار نفر از مقامات ارشد حزب بلشویک شدند. سربازانی که برای سرکوب تظاهرات خیابانی کارگران اعزام شدنده بودند از دستور شلیک به کارگران سرپیچی کردند ولی نیروهای مخصوص بلشویک به نام (ChON) بر روی کارگران آتش گشودند و تعداد زیادی را کشته و زخمی کردند. گردهمایی بزرگی در راه آهن مسکو ترتیب داده شد و هزاروپانصد نفر دست به تظاهرات زدند و سربازانی که خواستند به تظاهر کنندگان بپیوندند، خلع سلاح شدند
در 23 فوریه ده هزار نفر از کارگران دست به یک راهپیمایی اعتراضی زدند. در آن روز در شهر مسکو مقررات منع رفت و آمد اعلام شد. یایگاه دریایی کرونشتاد در یک جزیره واقع در خلیج فنلاند قرار دارد. ملوانان کرونشتاد پیشتازان انقلابهای 1905 و 1917 در روسیه بودند و ترتسکی از آنان به عنوان افتخار انقلاب روسیه نام برده است. ساکنان کرونشتاد جزو اولین پیشتازان و مبتکران و اجرا کنندگان شوراها بودند و در سال 1917 یک کمون آزاد و مستقل از دولت تشکیل داده بودند. به گفته آقای "اسرائیل گتزلر" که متخصص امور کرونشتاد است: ( ... در کمون خود مدیریت کرونشتاد بود که کرونشتاد سرخ ظهور کرد و نظام سوسیالیستی، دمکراتیک و برابری در بین سربازان و کارگران تجلی پیدا کرد و تمایل برای عدالت اجتماعی، فعالیت سیاسی ، آموزش و پرورش سوسیالیستی و همکاری مشترک بروز کرد
جنگ داخلی در روسیه در نوامبر سال 1920 با شکست ژنرال رانگل در کریمه به پایان رسید. در همان حال شورش های دهقانی در روستاهای روسیه بر علیه سیاستهای تحمیلی حزب بلشویک بر علیه دهقانان تمام روسیه را فرا گرفته بود و یک اعتصاب عمومی شهر پتروگراد را فرا گرفته بود
در 26 فوریه پرسنل کشتی های جنگی " پتروپاولوسک" و "سواستوپول" مستقر در کرنشتاد یک گردهمایی اضطراری تشکیل دادند و یک هیأت بررسی و تحقیق به شهر پترگراد فرستادند تا ضمن تحقیق در مورد علل اعتصابات کارگران در شهر پترگراد نتیجه آن را به اطلاع پرسنل کشتی ها برسانند. بعد از گذشت دو روز، گروه تحقیق گزارش داد که سرکوب دولتی عامل بروز اعتصابات در پتروگراد است و با صدور یک قطعنامه پانزده ماده ای از مقامات دولتی خواستند تا خواسته های زیر را تحقق بخشد: برگزاری انتخابات آزاد شوراها، تحقق آزادی بیان،آزادی انتشار مطبوعات، آزادی برگزاری گردهمایی و ایجاد تشکل های کارگری و تحقق ایجاد تشکل های دهقانی، چپ سوسیالیستی و آنارشیستی
سربازان و کارگران کرونشتاد نیز مانند کارگران و مردم شهر پتروگراد خواهان برابر شدن دستمزدها و بر چیدن راه بندانهای خیابانی شدند تا با آزاد شدن مسافرت، کارگران بتوانند برای مردم شهر که در محاصره پلیس بودند غذا ببرند. در اول ماه مارس یک گردهمایی شامل شانزده هزار نفر در میدان آنچور بعد از گوش دادن به گزارش تحقیقاتی که قبلأ از طرف نمایندگان پرسنل کشتی های جنگی " پتروپاولوسک" و "سواستوپول" تهیه شده بود یک قطعنامه به نام قطعنامه "پتروپاولوسک" صادر کردند که فقط دو نفر از نمایندگان حزب بلشویک به آن رأی منفی دادند و تصمیم گرفته شد که یک هیأت نمایندگی جدید به شهر پتروگراد اعزام شود تا خواستهای مصوبه در کرنشتاد را به اطلاع کارگران و مردم اعتصابی پترگراد برساند و از آنها خواسته شود تا نمایندگان بی طرفی را به کرنشتاد اعزام کنند تا آنها را از آنچه که در پترگراد می گذرد مطلع کند اما تمام اعضاء این هیأت توسط دولت بلشویکی دستگیر شدند! بدنبال این واقعه در دوم ماه مارس یک گردهمایی عمومی متشکل از نمایندگان: پرسنل کشتی های " پتروپاولوسک" و "سواستوپول"، پرسنل ارتش، کارکنان بندر و نمایندگان شوراهای اتحادیه های کارگری، سازماندهی شد که 303 نفر افراد شرکت کننده در این گردهمایی ضمن تأیید قطعنامه "پتروپاولوسک" یک" کمیته انقلابی موقت" پنج نفره انتخاب کردند. شایع شده بود که بلشویکها برای به هم زدن این گردهمایی نیرو اعزام کرده اند. در این شرایط کرونشتاد انقلابی شعار سالهای 1917 یعنی شعار:< تمام قدرت به شوراها > را سرلوحه شعارهای خود قرار داده بود. دولت بلشویکی به سازماندهندگان اعتصاب اولتیماتوم داد و این اعتصاب را توطئه سازمان اطلاعاتی فرانسه و ژنرال سابق ارتش تزاری به نام کزلوفسکی اعلام کرد
در همین حال کرنشتاد به سازماندهی مجدد خود پرداخت و کمیته ها و شوراهای کارگری مجددأ انتخاب شدند و 780 نفر نیز حزب بلشویک را ترک کردند و جالب اینکه یک سوم از افراد انتخاب شده برای کمیته کرنشتاد در دوم ماه مارس بلشویکهای سابق بودند. علیرغم رفتار خشن دولت اما شورش کرنشتاد صلح آمیز و بدون خشونت بود
در پنجم ماه مارس یعنی دو روز قبل از حمله ارتش بلشویکها به کرنشتاد و شروع بمباران آن، دو نفر آنارشیست به نامهای (Emma Goldman and Alexander Berkman ) به عنوان میانجی پیشنهاد میانجیگری بین دولت و انقلابیون را دادند اما این پیشنهاد از طرف دولت رد شد. کارگران وانقلابیون در پتروگراد علیرغم برخورداری از حمایت کرنشتاد اما تنها بودند و از حمایت مردم دیگر نقاط روسیه برخوردار نبودند. در هفتم ماه مارس حمله نظامی دولت به کرنشتاد آغاز شد و در شهر پترگراد مقررات حکومت نظامی برقرارگردید. حمله اول ارتش به کرنشتاد با شکست مواجه شد و تعدادی از سربازان دولتی به شورشیان پیوستند و تعدادی نیز از دستور حمله سرپیچی کردند ولی سرانجام بعد از ده روز جنگ مداوم شورش کرنشتاد سرکوب شد و بلشویکها با سرکوب کارگران و سربازان شورشی حاکمیت ترور و وحشت خود را در آنجا تثبیت کردند
رزا لوکزامبورگ در کتاب "اتقلاب روس" که در دوران حکومت بلشویکها انتشار آن در روسیه ممنوع بوده است چنین می نویسد: (... آموزش اصلی تئوری لنین و ترتسکی عبارتست از اینکه آنها نیز همچون کائوتسکی، دیکتاتوری را در مقابل دمکراسی قرار می دهند."دیکتاتوری یا دمکراسی" ! کائوتسکی و بلشویکها مسئله را چنین طرح می کنند و البته کائوتسکی از دمکراسی بورژوایی دفاع می کند. بر عکس لنین و ترتسکی به هواداری از دیکتاتوری و آنهم دیکتاتوری یک مشت آدم، یعنی دیکتاتوری مشابه دیکتاتوری های بورژوایی می پردازند! اینها دو قطب هستند که از سیاستهای سوسیالیستی واقعی فاصله بسیار دارند... روشن است که پرلتاریا باید دیکتاتوری کند اما دیکتاتوری طبقه و نه دیکتاتوری حزب یا دیکتاتوری یک گروه از طبقه ! دیکتاتوری طبقه به این مفهوم که در یک دمکراسی نامحدود، وسیعترین افکار عمومی از طریق شرکت بدون محدودیت و روزانه توده ها تحقق یابد....)
چرا همجنسگرایی یک انحراف و یک مریضی جنسی است
نادر احمدی
2010-09-06
در جنگل جامعه سرمایه داری که اصل هدف وسیله را توجیه می کند حاکم است برای انحراف از اصول انسانی هیچ حد و مرزی وجود ندارد. چندی پیش در آلمان پلیس در یخچال یک مهندس آدمخوار کامپیوتر اعضا، بدن انسانی را پیدا کردند که بخشی از آن توسط این فرد خورده شده بود و او در دادگاه گفت با ارتباطاتی که از طریق اینترنت داشته است حداقل هفتصد انسان آدمخوار در آلمان وجود دارند و به نظر می آید که تمایل به آدمخواری مختص قبایل آفریقایی نیست و در جهان مدرن! نیز که همجنسگرایی و ازدواج بین زنان و مردان همجنسگرا به یک پدیده و ارزش نوین تبدیل شده است آدمخواری نیز یک پدیده عادی است و فقط مطبوعات به آن توجه کافی نمی کنند!
در حالی که در فرهنگ شرقی همجنسگرایی یک عمل بسیار زشت تلقی می شود اما در کشورهای دمکراسی غربی که تا مرفق دستشان به خون مردم جهان آلوده است دفاع از همجنسگرایی و تشویق آن به یکی از مظاهر دمکراسی غربی تبدیل شده است و هر سیاستمدار فاسد و دزد که می خواهد خود را دمکرات نشان بدهد به دفاع از همجنسگرایی می پردازد
یکی از کشورها و جوامع فاسد غربی که در آنجا همجنسگرایی و ازدواج بین همجنسگرایان قانونی است کشور هلند است! در کشور هلند علاوه بر قانونی بودن همجنسبازی، یوتنازی ( خودکشی داوطلبانه ) و خرید و فروش مواد مخدر سبک مانند حشیش آزاد و قانونی است! جالب اینجاست که وقتی که مدارس هلند از پذیرش نشریات همجنسبازان خودداری می کنند آموزش و پرورش هلند آنها را مجبور می کند تا این نشریات فاسد را در بین دانش آموزان توزیع کنند و اسم این را می گذارند "دمکراسی"!
روزنامه آمريكايي "ميامي هرالد " در گزارشي نوشت كه هيلاري كلينتون وزير امور خارجه آمريكا در ميان جمعي از همجنسبازان مرد و زن گفت كه حمايت از گروههاي همجنسباز و حقوق آنها بخشي از ديپلماسي عمومي آمريكا است
وزير خارجه آمريكا كه در زمان سخنراني خود مدام از طرف همجنسبازان مورد تشويق قرار ميگرفت، تأكيد كرد: مقامات و سازمانهاي آمريكا بايد از حقوق همجنسبازان حمايت كنند
كلينتون در اين باره گفت: ما در وزارت خارجه آمريكا به ارتقاي برنامهاي جامع حقوق بشر براي رفع خشونت و تبعيض در گرايشهاي جنسي و هويت جنسيتي ادامه ميدهيم
وزير خارجه آمريكا در ادامه تصريح كرد: ما براي حمايت از حقوق همجنسبازان، افراد دو جنسيته و افرادي كه داراي اختلالات جنسي هستند، تلاش ميكنيم تا با دولتهاي ديگر مذاكره كنيم و ديپلماسي عمومي را در اين زمينه هدايت نماييم
كلينتون در بخشي از سخنراني خود در برابر مقامات و كاركنان وزارت امور خارجه آمريكا و تعداد زيادي از سازمانهاي مختلف اين كشور گفت: از اينكه توانستهام در اين مراسم شركت كنم و درباره همجنسبازان صحبت كنم، بسيار خوشحالم و سالها منتظر چنين روزي بودهام تا احساسات قلبي خود را در اين باره ابراز كنم
وقتی که مخالفان همجنسگرایی این تمایل را مخالف طبیعت انسان اعلام می کنند مدافعین همجنسگرایی با اشاره به چند مورد استثنایی در طبیعت حیوانات آن را یک عمل طبیعی می دانند و فراموش می کنند که عمل جنسی برای لذت نیست بلکه برای تداوم نسل انسان و دیگر موجودات است و اگر همه انسانها و دیگر موجودات همجنسگرا بودند اصولأ هیچ موجود زنده ای در روی کره زمین وجود نداشت تا همجنسبازی کند
نباید فراموش کرد که بیمایهای جنسی و از جمله بیماری ایدز در بین همجنسبازان بسیار شدید و زیاد است و صرفنظر از اینکه یکی از دلایل مهم رشد همجنسگرایی وجود محدودیت های شدید و موانع فرهنگی و مذهبی در ایجاد رابطه آزاد بین زن و مرد و دختر و پسر است اما ببینیم که علم در این مورد چه می گوید
سایت فارسی بی بی سی در تاریخ 08-07-2009 در مطلبی با عنوان : مغز همجنس گراها 'متفاوت' استچنین نوشت: بنا به تحقیقی جدید در سوئد مغز مردان همجنس گرا با مغز زنان دگر جنس گرا مشابه است و مغز زنان همجنس گرا با مغز مردان دگر جنس گرا مشابهت دارد.
برخی دانشمندان بر این باورند که تحقیق جدید این نظریه را تقویت می کند که تمایل جنسی انسان در دوره رحمی تعیین می شود
محققان سوئدی پس از اسکن مغز نود دواطلب گفته اند که دو نیم کره مغز مردان همجنس گرا و زنانی که به جنس مخالف تمایل جنسی دارند، متقارن است و تقریبا در هر دو گروه یک اندازه است
اما از سوی دیگر، مردانی که به جنس مخالف تمایل جنسی دارند نیم کره راست مغزشان به طور قابل توجهی از نیم کره چپ بزرگتر است که بنا به تحقیق در سوئد مغز زنان همجنس گرا نیز به همین شکل است
محققان همچنین کشف کرده اند که بخشی از مغز انسان که مرکز عاطفی او محسوب می شود، میان زنان دگر جنس گرا و مردان همجنس گرا مشابه است
اما این تحقیق نمی تواند تائید کند که اندازه مغز با تمایلات جنسی ما ارتباط مستقیم دارد یا در واقع نتیجه این ارتباط است
محققان همچنین می گویند که نمی توانند، تعیین کنند که تفاوتی که در ساختار مغز به وجود می آید به خاطر تاثیر هورمون های مترشح شده در رحم، مانند تستوسترون، بر مغز است
دانشمندان درصددند تحقیقی دیگر را بر روی مغز نوزادان انجام دهند تا ببینند می توانند بر اساس تفاوت در ساختار مغز آنها، تمایلات جنسی آتی شان را حدس بزنند
تحقیق جدید در مجله علمی "آکادمی ملی علوم" آمریکا (Proceexdings of the National Academy of Sciences)، منتشر شده است
بحثی ادامه دار
دانشمندان مدت هاست که متوجه شده اند که قدرت ادراک همجنس گراها - چه مرد و چه زن - متفاوت است که نشان می دهد در ساختار مغز آنها تفاوت هایی وجود دارد
اما این اولین بار است که محققان از اسکن مغز استفاده کرده اند تا منبع این تفاوت ها را کشف کنند
محققان موسسه کارولینسکای سوئد دو نیم کره مغز نود مرد و زن بالغ سالم همجنس گرا و دگر جنس گرا را با استفاده از اسکن اندازه گیری کرده اند
نتیجه این اسکن ها نشان داد که اندازه دو نیمه کره مغز زنان همجنس گرا و مردان دگر جنس گرا به شکل ویژه ای فاقد تقارن بود در حالیکه اندازه دو نیم کره مغز در زنان دگر جنس گرا و مردان همجنس گرا تفاوتی نداشته است
به کلامی دیگر، مغز مردان همجنس گرا، دست کم به لحاظ ساختاری، بیشتر شبیه زنان دگر جنس گراست و زنان دگر جنس گرا بیشتر شبیه مردان همجنس گرا
آزمایشی دیگر نشان داد که در یک بخش ویژه از مغز، "آمیگدالا"، تفاوت های دیگری نیز میان همجنس گراها و دگر جنس گراها وجود دارد
همجنسگرایی از دید زیست شناسی
1. 1. تئوری هورمونی پیش از تولد
زیست شناسی عصبی مغز در ایجاد حالت مردانگی[۱] کاملاً کشف شدهاست. استرادیول[۲] و تستوسترون[۳] که به وسیلهٔ آنزیم ۵-α ردوکتاز تبدیل به دی هیدروتستوسترون میشوند، عمل ایجاد حالت مردانگی را با اتصال به گیرندههای آندروژن (هورمونهای جنسی مردانه که باعث ایجاد صفات ثانویه مانند ریش و کلفتی صدا میشوند) بر عهده دارند. تغییرات جسمی و روانی زمانی ظاهر میشوند که تعداد این گیرندههای آندروژن بسیار کم (مانند نشانگان بی حسی آندروژنی[۴] و یا بسیار زیاد باشد (مانند زنان مبتلا به پُِریاختگی مادرزادی غدهٔ فوق کلیه[۵])احتمالاً همجنسگرایی چه در مردان و چه زنان نتیجهٔ چنین دگرگونیهایی است[۶]. در این مطالعاتی دیده شدهاست که در زنان همجنسگرا عموماً بیش از زنان دگرجنسگرا حالات مردانه ایجاد شدهاست[۷].
1. 2. تفاوتهای فیزیولوژیکی همجنسگرایان
تحقیقات بسیاری که در این زمینه انجام شدهاند، مانند تحقیقات پیشگامانهٔ عصب شناس سیمون لوی[۹]، نشان میدهند که تفاوتهای قابل توجهی در فیزیولوژی مردان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا وجود دارد.این تفاوتها ابتدا خود را در مغز، گوش میانی، و حس بویایی آشکار میسازند. لوی در آزمایشی[۱۰] دریافت که مغز ۱۰٪ از مردان همجنسگرای مورد آزمایش تفاوت فیزیولوژیکی آشکاری با همان بخشها در مردان دگرجنسگرا دارد[۱۱]. گاهی نتایج این تحقیقات را به این معنا میگیرند که همجنسگرایی در افراد پدیدهای مادرزادی است.
2010-09-06
در جنگل جامعه سرمایه داری که اصل هدف وسیله را توجیه می کند حاکم است برای انحراف از اصول انسانی هیچ حد و مرزی وجود ندارد. چندی پیش در آلمان پلیس در یخچال یک مهندس آدمخوار کامپیوتر اعضا، بدن انسانی را پیدا کردند که بخشی از آن توسط این فرد خورده شده بود و او در دادگاه گفت با ارتباطاتی که از طریق اینترنت داشته است حداقل هفتصد انسان آدمخوار در آلمان وجود دارند و به نظر می آید که تمایل به آدمخواری مختص قبایل آفریقایی نیست و در جهان مدرن! نیز که همجنسگرایی و ازدواج بین زنان و مردان همجنسگرا به یک پدیده و ارزش نوین تبدیل شده است آدمخواری نیز یک پدیده عادی است و فقط مطبوعات به آن توجه کافی نمی کنند!
در حالی که در فرهنگ شرقی همجنسگرایی یک عمل بسیار زشت تلقی می شود اما در کشورهای دمکراسی غربی که تا مرفق دستشان به خون مردم جهان آلوده است دفاع از همجنسگرایی و تشویق آن به یکی از مظاهر دمکراسی غربی تبدیل شده است و هر سیاستمدار فاسد و دزد که می خواهد خود را دمکرات نشان بدهد به دفاع از همجنسگرایی می پردازد
یکی از کشورها و جوامع فاسد غربی که در آنجا همجنسگرایی و ازدواج بین همجنسگرایان قانونی است کشور هلند است! در کشور هلند علاوه بر قانونی بودن همجنسبازی، یوتنازی ( خودکشی داوطلبانه ) و خرید و فروش مواد مخدر سبک مانند حشیش آزاد و قانونی است! جالب اینجاست که وقتی که مدارس هلند از پذیرش نشریات همجنسبازان خودداری می کنند آموزش و پرورش هلند آنها را مجبور می کند تا این نشریات فاسد را در بین دانش آموزان توزیع کنند و اسم این را می گذارند "دمکراسی"!
روزنامه آمريكايي "ميامي هرالد " در گزارشي نوشت كه هيلاري كلينتون وزير امور خارجه آمريكا در ميان جمعي از همجنسبازان مرد و زن گفت كه حمايت از گروههاي همجنسباز و حقوق آنها بخشي از ديپلماسي عمومي آمريكا است
وزير خارجه آمريكا كه در زمان سخنراني خود مدام از طرف همجنسبازان مورد تشويق قرار ميگرفت، تأكيد كرد: مقامات و سازمانهاي آمريكا بايد از حقوق همجنسبازان حمايت كنند
كلينتون در اين باره گفت: ما در وزارت خارجه آمريكا به ارتقاي برنامهاي جامع حقوق بشر براي رفع خشونت و تبعيض در گرايشهاي جنسي و هويت جنسيتي ادامه ميدهيم
وزير خارجه آمريكا در ادامه تصريح كرد: ما براي حمايت از حقوق همجنسبازان، افراد دو جنسيته و افرادي كه داراي اختلالات جنسي هستند، تلاش ميكنيم تا با دولتهاي ديگر مذاكره كنيم و ديپلماسي عمومي را در اين زمينه هدايت نماييم
كلينتون در بخشي از سخنراني خود در برابر مقامات و كاركنان وزارت امور خارجه آمريكا و تعداد زيادي از سازمانهاي مختلف اين كشور گفت: از اينكه توانستهام در اين مراسم شركت كنم و درباره همجنسبازان صحبت كنم، بسيار خوشحالم و سالها منتظر چنين روزي بودهام تا احساسات قلبي خود را در اين باره ابراز كنم
وقتی که مخالفان همجنسگرایی این تمایل را مخالف طبیعت انسان اعلام می کنند مدافعین همجنسگرایی با اشاره به چند مورد استثنایی در طبیعت حیوانات آن را یک عمل طبیعی می دانند و فراموش می کنند که عمل جنسی برای لذت نیست بلکه برای تداوم نسل انسان و دیگر موجودات است و اگر همه انسانها و دیگر موجودات همجنسگرا بودند اصولأ هیچ موجود زنده ای در روی کره زمین وجود نداشت تا همجنسبازی کند
نباید فراموش کرد که بیمایهای جنسی و از جمله بیماری ایدز در بین همجنسبازان بسیار شدید و زیاد است و صرفنظر از اینکه یکی از دلایل مهم رشد همجنسگرایی وجود محدودیت های شدید و موانع فرهنگی و مذهبی در ایجاد رابطه آزاد بین زن و مرد و دختر و پسر است اما ببینیم که علم در این مورد چه می گوید
سایت فارسی بی بی سی در تاریخ 08-07-2009 در مطلبی با عنوان : مغز همجنس گراها 'متفاوت' استچنین نوشت: بنا به تحقیقی جدید در سوئد مغز مردان همجنس گرا با مغز زنان دگر جنس گرا مشابه است و مغز زنان همجنس گرا با مغز مردان دگر جنس گرا مشابهت دارد.
برخی دانشمندان بر این باورند که تحقیق جدید این نظریه را تقویت می کند که تمایل جنسی انسان در دوره رحمی تعیین می شود
محققان سوئدی پس از اسکن مغز نود دواطلب گفته اند که دو نیم کره مغز مردان همجنس گرا و زنانی که به جنس مخالف تمایل جنسی دارند، متقارن است و تقریبا در هر دو گروه یک اندازه است
اما از سوی دیگر، مردانی که به جنس مخالف تمایل جنسی دارند نیم کره راست مغزشان به طور قابل توجهی از نیم کره چپ بزرگتر است که بنا به تحقیق در سوئد مغز زنان همجنس گرا نیز به همین شکل است
محققان همچنین کشف کرده اند که بخشی از مغز انسان که مرکز عاطفی او محسوب می شود، میان زنان دگر جنس گرا و مردان همجنس گرا مشابه است
اما این تحقیق نمی تواند تائید کند که اندازه مغز با تمایلات جنسی ما ارتباط مستقیم دارد یا در واقع نتیجه این ارتباط است
محققان همچنین می گویند که نمی توانند، تعیین کنند که تفاوتی که در ساختار مغز به وجود می آید به خاطر تاثیر هورمون های مترشح شده در رحم، مانند تستوسترون، بر مغز است
دانشمندان درصددند تحقیقی دیگر را بر روی مغز نوزادان انجام دهند تا ببینند می توانند بر اساس تفاوت در ساختار مغز آنها، تمایلات جنسی آتی شان را حدس بزنند
تحقیق جدید در مجله علمی "آکادمی ملی علوم" آمریکا (Proceexdings of the National Academy of Sciences)، منتشر شده است
بحثی ادامه دار
دانشمندان مدت هاست که متوجه شده اند که قدرت ادراک همجنس گراها - چه مرد و چه زن - متفاوت است که نشان می دهد در ساختار مغز آنها تفاوت هایی وجود دارد
اما این اولین بار است که محققان از اسکن مغز استفاده کرده اند تا منبع این تفاوت ها را کشف کنند
محققان موسسه کارولینسکای سوئد دو نیم کره مغز نود مرد و زن بالغ سالم همجنس گرا و دگر جنس گرا را با استفاده از اسکن اندازه گیری کرده اند
نتیجه این اسکن ها نشان داد که اندازه دو نیمه کره مغز زنان همجنس گرا و مردان دگر جنس گرا به شکل ویژه ای فاقد تقارن بود در حالیکه اندازه دو نیم کره مغز در زنان دگر جنس گرا و مردان همجنس گرا تفاوتی نداشته است
به کلامی دیگر، مغز مردان همجنس گرا، دست کم به لحاظ ساختاری، بیشتر شبیه زنان دگر جنس گراست و زنان دگر جنس گرا بیشتر شبیه مردان همجنس گرا
آزمایشی دیگر نشان داد که در یک بخش ویژه از مغز، "آمیگدالا"، تفاوت های دیگری نیز میان همجنس گراها و دگر جنس گراها وجود دارد
همجنسگرایی از دید زیست شناسی
1. 1. تئوری هورمونی پیش از تولد
زیست شناسی عصبی مغز در ایجاد حالت مردانگی[۱] کاملاً کشف شدهاست. استرادیول[۲] و تستوسترون[۳] که به وسیلهٔ آنزیم ۵-α ردوکتاز تبدیل به دی هیدروتستوسترون میشوند، عمل ایجاد حالت مردانگی را با اتصال به گیرندههای آندروژن (هورمونهای جنسی مردانه که باعث ایجاد صفات ثانویه مانند ریش و کلفتی صدا میشوند) بر عهده دارند. تغییرات جسمی و روانی زمانی ظاهر میشوند که تعداد این گیرندههای آندروژن بسیار کم (مانند نشانگان بی حسی آندروژنی[۴] و یا بسیار زیاد باشد (مانند زنان مبتلا به پُِریاختگی مادرزادی غدهٔ فوق کلیه[۵])احتمالاً همجنسگرایی چه در مردان و چه زنان نتیجهٔ چنین دگرگونیهایی است[۶]. در این مطالعاتی دیده شدهاست که در زنان همجنسگرا عموماً بیش از زنان دگرجنسگرا حالات مردانه ایجاد شدهاست[۷].
1. 2. تفاوتهای فیزیولوژیکی همجنسگرایان
تحقیقات بسیاری که در این زمینه انجام شدهاند، مانند تحقیقات پیشگامانهٔ عصب شناس سیمون لوی[۹]، نشان میدهند که تفاوتهای قابل توجهی در فیزیولوژی مردان همجنسگرا و مردان دگرجنسگرا وجود دارد.این تفاوتها ابتدا خود را در مغز، گوش میانی، و حس بویایی آشکار میسازند. لوی در آزمایشی[۱۰] دریافت که مغز ۱۰٪ از مردان همجنسگرای مورد آزمایش تفاوت فیزیولوژیکی آشکاری با همان بخشها در مردان دگرجنسگرا دارد[۱۱]. گاهی نتایج این تحقیقات را به این معنا میگیرند که همجنسگرایی در افراد پدیدهای مادرزادی است.
طبقه کارگر رابین هود چلاق مارکسیست الله و نوکر نظام سرمایه داری

_
نادر احمدی
دوشنبه، 2010/11/01
آیا شما مارکسیست الهی ها هیچوقت در یک محیط کارگری بوده اید و از نزدیک با میزان شعور اجتماعی و سیاسی کارگران آشنا شده اید!؟ یا اینکه شما فکر می کنید که کارگران عقب مانده ترین بخش جامعه نیستند بلکه موجوداتی خارق العاده و ذاتأ مارکسیست الهی هستند که برخلاف بقیه مردم جامعه از کره دیگری بر روی زمین نازل شده اند و مانند حضرت مهدی برای شما رسالت برقراری حکومت مارکسیستی بر روی کره زمین را بر عهده دارند، اما ذهنیت مارکسیست ها مانند تخیلات کودکی است که از رابین هود برای خودش قهرمانی می سازد!!؟؟ و آرزوهای خود را از زبان او بیان می کند!!؟ طبه کارگر به عنوان یک محصول نظام سرمایه داری در تمام تحولات اجتماعی در ایران کنونی و سراسر جهان همیشه لنگان لنگان در آخر صف تحولات اجتماعی قرار دارد و تشکل های کارگری در اروپا و آمریکا که در کنترل احزاب سوپر ارتجاعی سوسیال- دمکرات قرار دارند ابزاری برای صدور ضد انقلاب در کشورهایی مانند شوروی سابق ، لهستان، فیلیپین ... و مانند آن هستند تا سیاستهای امپریالیسم آمریکا را تحقق ببخشند
اخیرأ کارگران در کشور های آفریقای جنوبی و فرانسه برای تأمین منافع خود که هیچ ربطی به سوسیالیسم و کمونیسم و منافع جامعه ندارد دست به اعتصاباتی زدند که پیروان مذهب مارکسیبسم را که در ناامیدی مطلق بسر می برند به وجد آورد. آیا براستی فرهنگ و سیاست کارگر پرستی که مارکسیستها مبلغ آن هستند به نفع جامعه است؟ واقعیت این است که انسان ها وقتی که حتا در یک حرکت جمعی فقط به منافع فردی خود فکر می کنند حتا اگر یک اعتصاب کارگری نیز باشد وقتی که کلیت نظام سرمایه داری را زیر سؤآل نبرد یک حرکت فرصت طلبانه و منفعت طلبانه و ارتجاعی است. کارگران در تمام کشورهای جهان نوکر نظام منحوس سرمایه داری هستند و تمام حرکات اعتراضی آنها یک حرکت انفعالی و فقط پاسخی به سیاستهای تهاجمی سرمایه داران است! کارگران دارای هیچ آلترناتیوی برای شرایط موجود نیستند و مارکسیستها با خودفریبی تصورات تخیلی خود را فرصت طلبانه از زبان کارگران بیان می کنند تا موجودیت خود و حرص قدرت طلبی خود را توجیه کنند! واقعیت این است که کارگران بدون مدیریت سرمایه داران قادر به حتا پاک کردن دماغ خودشان نیز نیستند و در تمام طول تاریخ و در تمام کشورها حتا در شوروی سابق و چین نیز طبقه کارگر این کشورها بردگان بی اراده ای بوده و هستند که ماشین جهنمی دولتی را سر پا نگاه می دارند و از این جنبه طبقه کارگر با نیروی کار خود موجب گردش چرخ نظام منحوس سرمایه داری است و دشمن اصلی بشریت است. مگر غیر از این است که کارگران آمریکایی با پرداخت پول مالیات خود حکومت امپریالیستی و ضد بشری آمریکا را می چرخانند ؟ مگر غیر از این است که کارگران در ایران و همه جهان با شرکت در انتخابات به سیاستمداران دزد رأی می دهند و آنان را بر سرنوشت خودشان سوار می کنند و گوششان در برابر تمام صداهای اعتراضی کر و ناشنوا است؟! به نظر من تمام کسانی با کار و تلاش خود این نظام جهنمی سرمایه داری در ایران و تمام جهان را سر پا نگاه می دارند مسؤل جنایات ان هستند! و این حکم شامل طبقه کارگر و مارکسیستها و آنارشیست ها و غیره نیز می شود
ممکن است در بین پیروان مذهب مارکسیسم کسانی پیدا شوند و ادعا کنند که کارگران در پروسه اعتصاب و مبارزه با سرمایه داران و کسب حقوق بهتر بطور مستقیم و غیر مستقیم در بهبود شرایط سیاسی و اقتصادی کل جامعه مؤثر هستند و باعث افزایش تجربه مبارزاتی می شوند اما آیا بر استی طبقه کارگر در اروپا و آمریکا و دیگر کشورهای غربی که دارای تجربه به اصطلاح مبارزاتی غنی هستند و از شرایط بهتری نسبت به طبقه کارگر در کشورهایی مانند ایران و افغانستان و هند برخوردار هستند، تضاد بیشتری با نظام سرمایه داری دارند و بیشتر به سوسیالیسم نزدیک هستند؟ اگر اینطور است براستی طبقه کارگر در این کشورها منتظر چه هستند و چرا تکلیف خود را با طبقه سرمایه دار که آنان را استثمار می کند معلوم نمی کنند؟؟ واقعیت این است که طبقه کارگر نیز مانند بقیه انسانها موجوداتی فرصت طلب و منفعت طلب هستند و می دانند که بدون سرمایه داران قادر به ادامه حیات نیست و به همین دلیل است که طبقه کارگر در کشورهای غربی دقیقأ مانند سرمایه داران فکر می کنند و بیشتر از سرمایه داران مدافع تداوم وضع موجود هستند و تمام اتحادیه های کارگری در خدمت نظام سرمایه داری هستند!! طبقه کارگری که دستپخت آن اتحادیه های در خدمت نظام سرمایه داری است و رهبران آن دزد و فاسد هستند سوسیالیست نیستند و فرقی با بقیه مردم ندارند! من قبلأ مطلبی را از سایت اینترنتی "مانتلی ریویو" در باره اتحادیه ای کارگری آمریکا را که وابستگی آنان را به دولت آمریکا عیان می کند در وبسایتم قرار داده ام. من در محیط کارگری بوده ام و کار کرده ام و براستی طبقه کارگر اگر استثمار می شود سزاوار این استثمار است زیرا آنان نیز مانند تمام بقیه مردم جامعه هستند و صرفنظر از اینکه یک حکومت لنینیستی یا مائوئیستی یا خمنیستی بر آنان حاکم باشد آنان همیشه تحت ستم و تحت استثمار خواهند بود زیرا طبقه ای که قادر به ایجاد یک اتحادیه کارگری که نماینده منافع آن باشد نیست قادر به اداره یک حکومت نیز نیست و همیشه نیاز خواهد داشت تا دیگرانی مانند سرمایه داران و مارکسیستها برایشان دولتمداری کنند و برایشان تصمیم بگیرند. آنطور که مقاله "مانتلی ریویو" اثبات می کند طبقه کارگر آمریکا و اتحادیه های کارگری آن وابسته به دولت آمریکا و سازمان سیا هستند و در ساقط کردن شوروی سابق و دولت های دیگر کشورهای جهان با نفوذ در اتحادیه های کارگری این کشورها کمک مؤثری به دولت آمریکا کرده اند و هنوز می کنند. براستی دستآورد طبقه کارگر شوروی سابق تحت قیادت لنین و حزب بلشویک چیست؟ و طبقه کارگر روسیه که مارکسیست- لنینیست ها مدعی هستند که برای نزدیک به یک قرن در شوروی سابق حکومت را در دست داشته داست اکنون از نظر عینی و ذهنی شرایط بهتری نسبت به طبقه کارگر در غرب اروپا دارد؟ و آیا این طبقه در روسیه کنونی چه نقشی در تحولات سوسیالیستی و غیر سوسیالیستی روسیه کنونی که تحت حاکمیت مافیا است دارد؟بزرگترین اتحادیه کارگری در هلند به نام "اف.ان.ف" چندی پیش در سالن های راه آهن در کنار دیگر تابلوهای تبلیغاتی فروش محصولات شرکتهای تولیدی لوازم آرایش تعداد زیادی تابلو تبلیغی نسب کرده بود و پول ماهیانه حق عضویت در این اتحادیه را به حراج گذاشته بود! و حق عضویت را کمی کاهش داده بود! درست مانند حراج لوازم آرایش زنانه! و در واقع این اتحادیه که توسط سوسیال دمکراتها مدیریت می شود مجری دستورات دولت هلند است
به تبعیت از یک چنین طبقه ای است که مارکسیستها و احزاب آنان نیز به مالکیت خصوصی تعداد معدودی افراد جاه طلب در آمده اند و هواداران آنان نیز افرادی فرصت طلب هستند که موجودیت خود را به موجودیت این تشکیلاتها گره زده اند و تحت هر شرایطی مدافع بی چون و چرای خط حاکم بر این تشکلاتها هستند و با هر نوع تغییری که هدفش اصلاح وضع موجود باشد با قاطیت انقلابی! مبارزه و مخالفت می کنند
تمام تشکیلاتهای مارکسیست که خود را نماینده انحصاری طبقه کارگر می دانند در تطبیق با شرایط جامعه سرمایه داری مانند رهبران اتحادیه های کارگری بخشی از سیستم موجود هستند که برای تأمین منافع خود هیچ حد و مرزی را نمی شناسند. احزاب مارکسیست به خاطر پرلتاریا سانسور می کنند، دیکتاتوری اعمال می کنند، برای دولتهای غربی و سرمایه داری تبلیغ می کنند، با همدیگر دشمنی می کنند، به عنوان دفاع از حق ملیتها به تنفرپراکنی ملی دامن می زنند، از فمینیسم ضد مرد دفاع می کنند، از همجنس بازها دفاع می کنند و به نام طبقه کارگر خواهان ایجاد یک دیکتاتوری (دیکتاتوری پرلتاریا) هستند که با ممنوعیت آزادی بیان، آزادی ایجاد تشکل سیاسی، انتخابات آزاد و حق رأی، تمام مردم و منجمله طبقه کارگر را اسیر و برده خود خواهد کرد و طبقه کارگر که گویی کر و کور و لال است قادر نیست که با صدای بلند به مارکسیستها بگوید که شما قیم من نیستید و من از حکومت قرون وسطایی شما که در شوروی سابق، در چین کنونی، در کوبا، در ویتنام و در کامبوج به جز مصیبت و بدبختی برای طبقه کارگر و تمام مردم چیز دیگری ببار نیاورده است حمایت نمی کنم. طبقه کارگر که مثل سرمایه داران حافظ نظم موجود است بجز به منافع فوری و آنی خود که خدمت به نظام سرمایه داری است به چیز دیگری فکر نمی کند. طبفه کارگر حتا در اروپا و آمریکا نسبت به سرنوشت هزاران انسان بی خانمان و بیکار و مهاجران غیر قانونی، بی تفاوت است و از عملکرد دولتها در تمام جهان تا آنجا که حقوق و دستمزد خودش در خطر نباشد دفاع می کند! طبقه کارگر اروپا و آمریکا و استرالیا و ژاپن راسیست و نژادپرست و دشمن کارگران خارجی است و "افسانه انترناسیونالیسم پرلتری" یک فریبکاری مارکسیستی بیش نیست. چندی پیش یک کتاب قطور در مورد راسیسم و نژادپرستی در محیط کار در هلند منتشر شد و به گفته رهبران اتحادیه های کارگری هلند در هر ماه صدها شکایت در مورد راسیسم و نژادپرستی در محیط های کارگری صورت می گیرد. در شرایطی که همه مارکسیستهای هموطن با همدیگر رقابت می کنند و با همدیگر دشمن هستند، از کارگران چه توقعی می توان داشت تا کارگران خارجی را که از آنطرف دنیا آمده اند تحمل کنند. آری سوسیالیست بودن به تمرین و صداقت و شعور زیاد نیاز دارد که در شرایط کنونی نه تنها مارکسیستها و کارگران بلکه تمامی بشریت ضرورت آن را احساس نمی کنند و فقط این سکتهای مارکسیست هستند که از درد و رنجی که در جنگل جامعه بشریت بر بشریت اعمال می شود برای خودشان سوژه سیاسی تبلیغی و مدینه فاضله ای درست کرده اند تا مردم را به دنبال خود به ناکجا آباد ببرند. آری طبقه کارگر در تمام جهان هیچگاه بر علیه سیاستهای ضد بشری دولتهایی که حقوق آنان را از مالیات دستمزد خود می پردازد اعتصاب نمی کند اما فقط وقتی که خواهان افزایش دستمزد خودشان باشند به ناگهان انقلابی شده و اعتصاب می کنند! بله طبقه کارگر ایران هیچگاه بر علیه دولت جمهوری اسلامی که دهها هزار نفر مدافع کارگران را در زندانهایش قصابی کرد اعتصاب نمی کند اما فقط وقتی که موضوع دستمزد خودش مطرح باشد اعتصاب می کند! و طبقه کارگر آمریکا که در مقابل این همه بی عدالتی در جامعه آمریکا بی تفاوت است و طبقه کارگر فرانسه وقتی که به دولت سرکوزی رأی می دهد و در مقابل انتخاب این دولت بی تفاوت است خودش نیز قربانی یک چنین دولتی می شود و اعتصاب کردن کارگران فرانسوی فقط دلیلی بر این مدعا است که مردم و کارگران فرانسوی وقتی که به پای صندوق رأی میروند با دست خود به دشمن خود قدرت می دهند و نمی دانند که دارند به چه کسانی رأی می دهند و اکنون دارند تاوان عملکرد خود را می پردازند. "چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی
نادر احمدی
دوشنبه، 2010/11/01
آیا شما مارکسیست الهی ها هیچوقت در یک محیط کارگری بوده اید و از نزدیک با میزان شعور اجتماعی و سیاسی کارگران آشنا شده اید!؟ یا اینکه شما فکر می کنید که کارگران عقب مانده ترین بخش جامعه نیستند بلکه موجوداتی خارق العاده و ذاتأ مارکسیست الهی هستند که برخلاف بقیه مردم جامعه از کره دیگری بر روی زمین نازل شده اند و مانند حضرت مهدی برای شما رسالت برقراری حکومت مارکسیستی بر روی کره زمین را بر عهده دارند، اما ذهنیت مارکسیست ها مانند تخیلات کودکی است که از رابین هود برای خودش قهرمانی می سازد!!؟؟ و آرزوهای خود را از زبان او بیان می کند!!؟ طبه کارگر به عنوان یک محصول نظام سرمایه داری در تمام تحولات اجتماعی در ایران کنونی و سراسر جهان همیشه لنگان لنگان در آخر صف تحولات اجتماعی قرار دارد و تشکل های کارگری در اروپا و آمریکا که در کنترل احزاب سوپر ارتجاعی سوسیال- دمکرات قرار دارند ابزاری برای صدور ضد انقلاب در کشورهایی مانند شوروی سابق ، لهستان، فیلیپین ... و مانند آن هستند تا سیاستهای امپریالیسم آمریکا را تحقق ببخشند
اخیرأ کارگران در کشور های آفریقای جنوبی و فرانسه برای تأمین منافع خود که هیچ ربطی به سوسیالیسم و کمونیسم و منافع جامعه ندارد دست به اعتصاباتی زدند که پیروان مذهب مارکسیبسم را که در ناامیدی مطلق بسر می برند به وجد آورد. آیا براستی فرهنگ و سیاست کارگر پرستی که مارکسیستها مبلغ آن هستند به نفع جامعه است؟ واقعیت این است که انسان ها وقتی که حتا در یک حرکت جمعی فقط به منافع فردی خود فکر می کنند حتا اگر یک اعتصاب کارگری نیز باشد وقتی که کلیت نظام سرمایه داری را زیر سؤآل نبرد یک حرکت فرصت طلبانه و منفعت طلبانه و ارتجاعی است. کارگران در تمام کشورهای جهان نوکر نظام منحوس سرمایه داری هستند و تمام حرکات اعتراضی آنها یک حرکت انفعالی و فقط پاسخی به سیاستهای تهاجمی سرمایه داران است! کارگران دارای هیچ آلترناتیوی برای شرایط موجود نیستند و مارکسیستها با خودفریبی تصورات تخیلی خود را فرصت طلبانه از زبان کارگران بیان می کنند تا موجودیت خود و حرص قدرت طلبی خود را توجیه کنند! واقعیت این است که کارگران بدون مدیریت سرمایه داران قادر به حتا پاک کردن دماغ خودشان نیز نیستند و در تمام طول تاریخ و در تمام کشورها حتا در شوروی سابق و چین نیز طبقه کارگر این کشورها بردگان بی اراده ای بوده و هستند که ماشین جهنمی دولتی را سر پا نگاه می دارند و از این جنبه طبقه کارگر با نیروی کار خود موجب گردش چرخ نظام منحوس سرمایه داری است و دشمن اصلی بشریت است. مگر غیر از این است که کارگران آمریکایی با پرداخت پول مالیات خود حکومت امپریالیستی و ضد بشری آمریکا را می چرخانند ؟ مگر غیر از این است که کارگران در ایران و همه جهان با شرکت در انتخابات به سیاستمداران دزد رأی می دهند و آنان را بر سرنوشت خودشان سوار می کنند و گوششان در برابر تمام صداهای اعتراضی کر و ناشنوا است؟! به نظر من تمام کسانی با کار و تلاش خود این نظام جهنمی سرمایه داری در ایران و تمام جهان را سر پا نگاه می دارند مسؤل جنایات ان هستند! و این حکم شامل طبقه کارگر و مارکسیستها و آنارشیست ها و غیره نیز می شود
ممکن است در بین پیروان مذهب مارکسیسم کسانی پیدا شوند و ادعا کنند که کارگران در پروسه اعتصاب و مبارزه با سرمایه داران و کسب حقوق بهتر بطور مستقیم و غیر مستقیم در بهبود شرایط سیاسی و اقتصادی کل جامعه مؤثر هستند و باعث افزایش تجربه مبارزاتی می شوند اما آیا بر استی طبقه کارگر در اروپا و آمریکا و دیگر کشورهای غربی که دارای تجربه به اصطلاح مبارزاتی غنی هستند و از شرایط بهتری نسبت به طبقه کارگر در کشورهایی مانند ایران و افغانستان و هند برخوردار هستند، تضاد بیشتری با نظام سرمایه داری دارند و بیشتر به سوسیالیسم نزدیک هستند؟ اگر اینطور است براستی طبقه کارگر در این کشورها منتظر چه هستند و چرا تکلیف خود را با طبقه سرمایه دار که آنان را استثمار می کند معلوم نمی کنند؟؟ واقعیت این است که طبقه کارگر نیز مانند بقیه انسانها موجوداتی فرصت طلب و منفعت طلب هستند و می دانند که بدون سرمایه داران قادر به ادامه حیات نیست و به همین دلیل است که طبقه کارگر در کشورهای غربی دقیقأ مانند سرمایه داران فکر می کنند و بیشتر از سرمایه داران مدافع تداوم وضع موجود هستند و تمام اتحادیه های کارگری در خدمت نظام سرمایه داری هستند!! طبقه کارگری که دستپخت آن اتحادیه های در خدمت نظام سرمایه داری است و رهبران آن دزد و فاسد هستند سوسیالیست نیستند و فرقی با بقیه مردم ندارند! من قبلأ مطلبی را از سایت اینترنتی "مانتلی ریویو" در باره اتحادیه ای کارگری آمریکا را که وابستگی آنان را به دولت آمریکا عیان می کند در وبسایتم قرار داده ام. من در محیط کارگری بوده ام و کار کرده ام و براستی طبقه کارگر اگر استثمار می شود سزاوار این استثمار است زیرا آنان نیز مانند تمام بقیه مردم جامعه هستند و صرفنظر از اینکه یک حکومت لنینیستی یا مائوئیستی یا خمنیستی بر آنان حاکم باشد آنان همیشه تحت ستم و تحت استثمار خواهند بود زیرا طبقه ای که قادر به ایجاد یک اتحادیه کارگری که نماینده منافع آن باشد نیست قادر به اداره یک حکومت نیز نیست و همیشه نیاز خواهد داشت تا دیگرانی مانند سرمایه داران و مارکسیستها برایشان دولتمداری کنند و برایشان تصمیم بگیرند. آنطور که مقاله "مانتلی ریویو" اثبات می کند طبقه کارگر آمریکا و اتحادیه های کارگری آن وابسته به دولت آمریکا و سازمان سیا هستند و در ساقط کردن شوروی سابق و دولت های دیگر کشورهای جهان با نفوذ در اتحادیه های کارگری این کشورها کمک مؤثری به دولت آمریکا کرده اند و هنوز می کنند. براستی دستآورد طبقه کارگر شوروی سابق تحت قیادت لنین و حزب بلشویک چیست؟ و طبقه کارگر روسیه که مارکسیست- لنینیست ها مدعی هستند که برای نزدیک به یک قرن در شوروی سابق حکومت را در دست داشته داست اکنون از نظر عینی و ذهنی شرایط بهتری نسبت به طبقه کارگر در غرب اروپا دارد؟ و آیا این طبقه در روسیه کنونی چه نقشی در تحولات سوسیالیستی و غیر سوسیالیستی روسیه کنونی که تحت حاکمیت مافیا است دارد؟بزرگترین اتحادیه کارگری در هلند به نام "اف.ان.ف" چندی پیش در سالن های راه آهن در کنار دیگر تابلوهای تبلیغاتی فروش محصولات شرکتهای تولیدی لوازم آرایش تعداد زیادی تابلو تبلیغی نسب کرده بود و پول ماهیانه حق عضویت در این اتحادیه را به حراج گذاشته بود! و حق عضویت را کمی کاهش داده بود! درست مانند حراج لوازم آرایش زنانه! و در واقع این اتحادیه که توسط سوسیال دمکراتها مدیریت می شود مجری دستورات دولت هلند است
به تبعیت از یک چنین طبقه ای است که مارکسیستها و احزاب آنان نیز به مالکیت خصوصی تعداد معدودی افراد جاه طلب در آمده اند و هواداران آنان نیز افرادی فرصت طلب هستند که موجودیت خود را به موجودیت این تشکیلاتها گره زده اند و تحت هر شرایطی مدافع بی چون و چرای خط حاکم بر این تشکلاتها هستند و با هر نوع تغییری که هدفش اصلاح وضع موجود باشد با قاطیت انقلابی! مبارزه و مخالفت می کنند
تمام تشکیلاتهای مارکسیست که خود را نماینده انحصاری طبقه کارگر می دانند در تطبیق با شرایط جامعه سرمایه داری مانند رهبران اتحادیه های کارگری بخشی از سیستم موجود هستند که برای تأمین منافع خود هیچ حد و مرزی را نمی شناسند. احزاب مارکسیست به خاطر پرلتاریا سانسور می کنند، دیکتاتوری اعمال می کنند، برای دولتهای غربی و سرمایه داری تبلیغ می کنند، با همدیگر دشمنی می کنند، به عنوان دفاع از حق ملیتها به تنفرپراکنی ملی دامن می زنند، از فمینیسم ضد مرد دفاع می کنند، از همجنس بازها دفاع می کنند و به نام طبقه کارگر خواهان ایجاد یک دیکتاتوری (دیکتاتوری پرلتاریا) هستند که با ممنوعیت آزادی بیان، آزادی ایجاد تشکل سیاسی، انتخابات آزاد و حق رأی، تمام مردم و منجمله طبقه کارگر را اسیر و برده خود خواهد کرد و طبقه کارگر که گویی کر و کور و لال است قادر نیست که با صدای بلند به مارکسیستها بگوید که شما قیم من نیستید و من از حکومت قرون وسطایی شما که در شوروی سابق، در چین کنونی، در کوبا، در ویتنام و در کامبوج به جز مصیبت و بدبختی برای طبقه کارگر و تمام مردم چیز دیگری ببار نیاورده است حمایت نمی کنم. طبقه کارگر که مثل سرمایه داران حافظ نظم موجود است بجز به منافع فوری و آنی خود که خدمت به نظام سرمایه داری است به چیز دیگری فکر نمی کند. طبفه کارگر حتا در اروپا و آمریکا نسبت به سرنوشت هزاران انسان بی خانمان و بیکار و مهاجران غیر قانونی، بی تفاوت است و از عملکرد دولتها در تمام جهان تا آنجا که حقوق و دستمزد خودش در خطر نباشد دفاع می کند! طبقه کارگر اروپا و آمریکا و استرالیا و ژاپن راسیست و نژادپرست و دشمن کارگران خارجی است و "افسانه انترناسیونالیسم پرلتری" یک فریبکاری مارکسیستی بیش نیست. چندی پیش یک کتاب قطور در مورد راسیسم و نژادپرستی در محیط کار در هلند منتشر شد و به گفته رهبران اتحادیه های کارگری هلند در هر ماه صدها شکایت در مورد راسیسم و نژادپرستی در محیط های کارگری صورت می گیرد. در شرایطی که همه مارکسیستهای هموطن با همدیگر رقابت می کنند و با همدیگر دشمن هستند، از کارگران چه توقعی می توان داشت تا کارگران خارجی را که از آنطرف دنیا آمده اند تحمل کنند. آری سوسیالیست بودن به تمرین و صداقت و شعور زیاد نیاز دارد که در شرایط کنونی نه تنها مارکسیستها و کارگران بلکه تمامی بشریت ضرورت آن را احساس نمی کنند و فقط این سکتهای مارکسیست هستند که از درد و رنجی که در جنگل جامعه بشریت بر بشریت اعمال می شود برای خودشان سوژه سیاسی تبلیغی و مدینه فاضله ای درست کرده اند تا مردم را به دنبال خود به ناکجا آباد ببرند. آری طبقه کارگر در تمام جهان هیچگاه بر علیه سیاستهای ضد بشری دولتهایی که حقوق آنان را از مالیات دستمزد خود می پردازد اعتصاب نمی کند اما فقط وقتی که خواهان افزایش دستمزد خودشان باشند به ناگهان انقلابی شده و اعتصاب می کنند! بله طبقه کارگر ایران هیچگاه بر علیه دولت جمهوری اسلامی که دهها هزار نفر مدافع کارگران را در زندانهایش قصابی کرد اعتصاب نمی کند اما فقط وقتی که موضوع دستمزد خودش مطرح باشد اعتصاب می کند! و طبقه کارگر آمریکا که در مقابل این همه بی عدالتی در جامعه آمریکا بی تفاوت است و طبقه کارگر فرانسه وقتی که به دولت سرکوزی رأی می دهد و در مقابل انتخاب این دولت بی تفاوت است خودش نیز قربانی یک چنین دولتی می شود و اعتصاب کردن کارگران فرانسوی فقط دلیلی بر این مدعا است که مردم و کارگران فرانسوی وقتی که به پای صندوق رأی میروند با دست خود به دشمن خود قدرت می دهند و نمی دانند که دارند به چه کسانی رأی می دهند و اکنون دارند تاوان عملکرد خود را می پردازند. "چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی