گزارش خبرگزاری روسی "ریانووستی" از جهنم مارکسیستی در کره شمالی
متن زیر یک گزارش از چندین گزارش است که خبرنگار خبرگزاری روسی " ریا نووستی" از کره شمالی ارسال کرده است و در سایت این خبرگزاری منتشر شده است. حکومت کره شمالی دارای تمام خصائل منفی یک حکومت ولایت مطلقه مارکسیستی است و خواندن این مطلب کوتاه را اکیدأ به شما توصیه می کنم. گردش شبانه در پیونگ یانگ 1390 / 08 / 05
مارک بنتس، خبرنگارخبرگزاری «ریا نووستی»
من بتازگی از سفر یک هفته ای به پیونگ یانگ مراجعت کردم. این مسافرت هیجان انگیزی بود اما من یقین ندارم که بهتر از گذشته این کشور را درک کرده ام.
شما پس از ورود به فرودگاه بین المللی پیونگ یانگ هیچگونه تابلوی حاوی خوشامد گویی را مشاهده نمی کنید. بجای چنین تابلوهایی تصاویر"کیم ایل سونگ" رهبر فقید کره شمالی ( در سال 1994 فوت کرد) و "کیم جونگ ایل" پسر و جانشین وی دیده می شود که وی را رهبر محبوب می نامند. ما این تصاویر را در تمام طول اقامت خود در کره شمالی در همه جا مشاهده می کردیم.
طبق قاعده موجود در بسته ترین کشور جهان، تلفن های موبایل خارجیان بلافاصله پس از ورود آنها گرفته می شود. حتی اگر بتوانید تلفن های موبایل خود را به همراه ببرید نیزفایده ندارد چون در کره شمالی نه شبکه تلفن موبایل و نه اینترنت وجود ندارد.
دوراهنمای مراقب در تمام مدت اقامت خارجیان را همراهی می کنند. رفیق "لی" و "سوئه" دختر مترجم در فرودگاه از ما استقبال کردند. آنها همچون تصاویر رهبران کره شمالی در تمام مدت سفر هفت روزه همراه ما بودند.
خیابان های تا حد غیر طبیعی تمیز بودند. من تمام یک هفته ای که در آنجا بودم حتی یک بار زباله ندیدم و فقط گاهی ته سیگاری ها در روی زمین دیده می شدند. من متوجه شدم که کودکان بدون مراقبت پدر و مادرشان در خیابان بازی می کنند. شمار خودروها بسیار اندک است. ما طی مدت اقامت خود فقط یکبار پس از یک مسابقه بین المللی فوتبال در راه بندان گیر کردیم. لباس زنان کم و بیش متنوع است و آنها گاهی حتی از رنگ های درخشان استفاده می کنند اما این نکته در مورد مردان صدق نمی کند. همه آنها اونیفورم های مشکی، خاکستری و سبزسیر را به تن دارند که شبیه اونیفورم نظامی است. مقامات عالی رتبه کت و شلوارهای شیک خارجی را ترجیح می دهند.
ما را در هتل بزرگ "کره" واقع در مرکز پیونگ یانگ اسکان دادند که از دو ساختمان مرتفع چندین طبقه تشکیل شده است. زمانی روزنامه "واشنگتن پست" نوشت بیشتر ساکنان این هتل تاجران اسلحه هستند اما در تمام مدت اقامت من هیچکس حتی پیشنهاد خرید نارنجک را به من نداد.
من انتظار نداشتم که به ما اجازه قدم زدن در شهر بدون همراهان را بدهند چون خروج گردشگران ازهتل بدون همراهی راهنمایان بشدت ممنوع است. معمولا آنها را با اتوبوس از یک جای دیدنی به جای دیگر می برند و سپس دوباره به هتل برمی گردانند. با این حال تصمیم گرفتم از همراهان بپرسم آیا می توانیم به تنهایی از هتل بیرون رفته و برگردیم؟
رفیق لی که از بدست آوردن امکان متعجب کردن ما خوشحال شده بود، با لبخند گفت: "چرا که نه؟ فقط خیلی دور نروید!"
من و ماریا همکارم پس از گذاشتن چمدان ها در هتل برای گردش شبانه به خیابان های پیونگ یانگ رفتیم. روشنایی حتی در خیابان های مرکزی در پایتخت کره شمالی ضعیف بود. هرچه از هتل دورتر می شدیم اطراف ما تاریک تر می شد. من هنوز تحت تاثیر آن بودیم که می توانم بدون مراقبت راهنمایان در پیونگ یانگ گردش کنم. کره ای هایی که در خیابان با آنها برخورد می کردیم از دیدن ما متجب می شدند.
ما در آن شب و در تمام این یک هفته یگانه اروپایی ها در خیابان بودیم. یکبار گروهی از کودکان خردسال پس از دیدن ما با ترس فرار کردند.
ما وارد یک مغازه شده و ویترین های میوه جات را تماشا کردیم. دیرتر اطلاع یافتم که بهای هر کیلو سیب تقریبا برابر حقوق متوسط ماهانه مردم است و بهای برنج فقط اندکی کمتر است. معلوم است که در کره شمالی مردم با حقوق رسمی نمی توانند زندگی کنند و مقامات کشور راهی غیر از این ندارند که وجود بازارهای خصوصی غیرقانونی را تحمل کنند.
ما به یک کافه سر زدیم. روی تابلوی این کافه نام آن به زبان انگلیسی "Café Pyulmori" نوشته شده بود. من فکرکردم وجود تابلو به ربان انگلیسی برای چه لازم است آخر طبق آخرین ارقام، شمار خارجیان غربی ساکن پیونگ یانگ کمتراز 200 نفر است.
من انتظار داشتم فورا ما را بیرون کنند اما یک پدیده غیر منتظره دیگر در انتظار ما بود. دختر خندان گارسن از ما اسقبال کرده و جای ما را نشان داد. در کافه صدای موسیقی غربی از جمله آهنگ های گروه "بیتل ها" و "فرانک سیناترا" طنین انداز بود.
من پیتزا سفارش دادم. امسال حتی توانستم در خیابان پوتین در چچن پیتزا بخورم اما این کافه دارای مکان نخست در میان جالب ترین کافه های دارای خوراک ایتالیایی در زندگی من خواهد بود. پیتزا خوب و خوشمزه ای بود. ما صورت حساب خودمان را به دلار پرداخت کرده و دوباره وارد خیابان تاریک شدیم. بار بعد که خواستیم وارد یک رستوران دیگرشویم، اجازه ورود را به ما ندادند. دیرترمعلوم شد کافه "Café Pyulmori" برخلاف کافه ها و رستوران های دیگر از اجازه پذیرایی از خارجیان و دیپلمات ها برخوردار است.
ما پس از خوردن پیتزا به هتل برگشته و به اطاق های خود رفتیم. روبروی هتل کارگران در حال ساختن رستوران جدیدی بودند که قرار است در سال 2012 مصادف با صدمین زادروز کیم ایل سونگ گشایش یابد. ما در سراسر شهر کارهای ساختمانی برای ایجاد تاسیسات گوناگون را می دیدیم که کار در آنها بطور شبانه روزی جریان داشت. شب بر اثر سر و صدا از خواب بیدار شدم. به پنجره نگاه کردم و دیدم چراغ چند اطاق در ساختمان مقابل روشن است. چه کسانی شب ها در پیونگ یانگ بیدارهستند و چکار می کنند؟ فکر می کنم هیچگاه جواب این پرسش و بسیاری از پرسش های دیگر خود در کره شمالی را نخواهم دانست.
خبرگزاری «ریا نووستی» روسیه، 5 آبان
مارک بنتس، خبرنگارخبرگزاری «ریا نووستی»
من بتازگی از سفر یک هفته ای به پیونگ یانگ مراجعت کردم. این مسافرت هیجان انگیزی بود اما من یقین ندارم که بهتر از گذشته این کشور را درک کرده ام.
شما پس از ورود به فرودگاه بین المللی پیونگ یانگ هیچگونه تابلوی حاوی خوشامد گویی را مشاهده نمی کنید. بجای چنین تابلوهایی تصاویر"کیم ایل سونگ" رهبر فقید کره شمالی ( در سال 1994 فوت کرد) و "کیم جونگ ایل" پسر و جانشین وی دیده می شود که وی را رهبر محبوب می نامند. ما این تصاویر را در تمام طول اقامت خود در کره شمالی در همه جا مشاهده می کردیم.
طبق قاعده موجود در بسته ترین کشور جهان، تلفن های موبایل خارجیان بلافاصله پس از ورود آنها گرفته می شود. حتی اگر بتوانید تلفن های موبایل خود را به همراه ببرید نیزفایده ندارد چون در کره شمالی نه شبکه تلفن موبایل و نه اینترنت وجود ندارد.
دوراهنمای مراقب در تمام مدت اقامت خارجیان را همراهی می کنند. رفیق "لی" و "سوئه" دختر مترجم در فرودگاه از ما استقبال کردند. آنها همچون تصاویر رهبران کره شمالی در تمام مدت سفر هفت روزه همراه ما بودند.
خیابان های تا حد غیر طبیعی تمیز بودند. من تمام یک هفته ای که در آنجا بودم حتی یک بار زباله ندیدم و فقط گاهی ته سیگاری ها در روی زمین دیده می شدند. من متوجه شدم که کودکان بدون مراقبت پدر و مادرشان در خیابان بازی می کنند. شمار خودروها بسیار اندک است. ما طی مدت اقامت خود فقط یکبار پس از یک مسابقه بین المللی فوتبال در راه بندان گیر کردیم. لباس زنان کم و بیش متنوع است و آنها گاهی حتی از رنگ های درخشان استفاده می کنند اما این نکته در مورد مردان صدق نمی کند. همه آنها اونیفورم های مشکی، خاکستری و سبزسیر را به تن دارند که شبیه اونیفورم نظامی است. مقامات عالی رتبه کت و شلوارهای شیک خارجی را ترجیح می دهند.
ما را در هتل بزرگ "کره" واقع در مرکز پیونگ یانگ اسکان دادند که از دو ساختمان مرتفع چندین طبقه تشکیل شده است. زمانی روزنامه "واشنگتن پست" نوشت بیشتر ساکنان این هتل تاجران اسلحه هستند اما در تمام مدت اقامت من هیچکس حتی پیشنهاد خرید نارنجک را به من نداد.
من انتظار نداشتم که به ما اجازه قدم زدن در شهر بدون همراهان را بدهند چون خروج گردشگران ازهتل بدون همراهی راهنمایان بشدت ممنوع است. معمولا آنها را با اتوبوس از یک جای دیدنی به جای دیگر می برند و سپس دوباره به هتل برمی گردانند. با این حال تصمیم گرفتم از همراهان بپرسم آیا می توانیم به تنهایی از هتل بیرون رفته و برگردیم؟
رفیق لی که از بدست آوردن امکان متعجب کردن ما خوشحال شده بود، با لبخند گفت: "چرا که نه؟ فقط خیلی دور نروید!"
من و ماریا همکارم پس از گذاشتن چمدان ها در هتل برای گردش شبانه به خیابان های پیونگ یانگ رفتیم. روشنایی حتی در خیابان های مرکزی در پایتخت کره شمالی ضعیف بود. هرچه از هتل دورتر می شدیم اطراف ما تاریک تر می شد. من هنوز تحت تاثیر آن بودیم که می توانم بدون مراقبت راهنمایان در پیونگ یانگ گردش کنم. کره ای هایی که در خیابان با آنها برخورد می کردیم از دیدن ما متجب می شدند.
ما در آن شب و در تمام این یک هفته یگانه اروپایی ها در خیابان بودیم. یکبار گروهی از کودکان خردسال پس از دیدن ما با ترس فرار کردند.
ما وارد یک مغازه شده و ویترین های میوه جات را تماشا کردیم. دیرتر اطلاع یافتم که بهای هر کیلو سیب تقریبا برابر حقوق متوسط ماهانه مردم است و بهای برنج فقط اندکی کمتر است. معلوم است که در کره شمالی مردم با حقوق رسمی نمی توانند زندگی کنند و مقامات کشور راهی غیر از این ندارند که وجود بازارهای خصوصی غیرقانونی را تحمل کنند.
ما به یک کافه سر زدیم. روی تابلوی این کافه نام آن به زبان انگلیسی "Café Pyulmori" نوشته شده بود. من فکرکردم وجود تابلو به ربان انگلیسی برای چه لازم است آخر طبق آخرین ارقام، شمار خارجیان غربی ساکن پیونگ یانگ کمتراز 200 نفر است.
من انتظار داشتم فورا ما را بیرون کنند اما یک پدیده غیر منتظره دیگر در انتظار ما بود. دختر خندان گارسن از ما اسقبال کرده و جای ما را نشان داد. در کافه صدای موسیقی غربی از جمله آهنگ های گروه "بیتل ها" و "فرانک سیناترا" طنین انداز بود.
من پیتزا سفارش دادم. امسال حتی توانستم در خیابان پوتین در چچن پیتزا بخورم اما این کافه دارای مکان نخست در میان جالب ترین کافه های دارای خوراک ایتالیایی در زندگی من خواهد بود. پیتزا خوب و خوشمزه ای بود. ما صورت حساب خودمان را به دلار پرداخت کرده و دوباره وارد خیابان تاریک شدیم. بار بعد که خواستیم وارد یک رستوران دیگرشویم، اجازه ورود را به ما ندادند. دیرترمعلوم شد کافه "Café Pyulmori" برخلاف کافه ها و رستوران های دیگر از اجازه پذیرایی از خارجیان و دیپلمات ها برخوردار است.
ما پس از خوردن پیتزا به هتل برگشته و به اطاق های خود رفتیم. روبروی هتل کارگران در حال ساختن رستوران جدیدی بودند که قرار است در سال 2012 مصادف با صدمین زادروز کیم ایل سونگ گشایش یابد. ما در سراسر شهر کارهای ساختمانی برای ایجاد تاسیسات گوناگون را می دیدیم که کار در آنها بطور شبانه روزی جریان داشت. شب بر اثر سر و صدا از خواب بیدار شدم. به پنجره نگاه کردم و دیدم چراغ چند اطاق در ساختمان مقابل روشن است. چه کسانی شب ها در پیونگ یانگ بیدارهستند و چکار می کنند؟ فکر می کنم هیچگاه جواب این پرسش و بسیاری از پرسش های دیگر خود در کره شمالی را نخواهم دانست.
خبرگزاری «ریا نووستی» روسیه، 5 آبان